1 ماهگیت مبارکککککککککک دخترم
سلام دختر دی ماهی منننننننننننننننننننننننننننننن
1 ماهگیتتتتتتتتتتتتتتت مبارککککککککککککککککک دختر نازنینممممممممممممم
این عکس رو خیلی دوست دارم ,
بابایی دیروز که اولین ماهگردت بود ,
تورو گرفت کنار کیک تولد 1 ماهگیت تا عکس یادگاری ازت بگیرم ,
و چون تعادل نداشتی اینطوری افتاد عکست ,
ولی به نظر من خیلی ماه شد عکس یادگاریت عسل خانوووووووومممممممممم.
خانوم فاطمه گلم 14 بهمن ماه اولیت ماهگردته نازنینم , دیروز 1 ماهه شدی عزیزترینم .
عزیز دلم اولین ماهگردتتتتتتتتتتتتتت مبارککککککککککککککککککککک خوشگلمممممممممم
1 ماه از زمینی شدنت و اومدنت پیش من و بابایی گذشت . خیلی زود گذشت عزیز دلم , با اینکه کنار همه شیرینیهای بینهایت حضورت و وجودت کنار ما , سختیهای زیادی هم داشتیم برای آروم کردن بیقراریهای به خصوص شبانه تو , ولی همگی برای من لذت و خاطره است و می ارزه به یه لحظه نگاه کردن به صورت ماهت و دیدن نگاه زیبا و لبخند های دلنشینت نازنین دختر من .
عزیزم مادر شدن واقعا زیباستتتتتتتتتت و حس بی نظیریه , ولی پر از مسؤولیته و سختیهایی داره که به خصوص روزهای اول بیشتر به مامانیها فشار میاره و نمود میکنه , ولی به نظر من عشقققققققققق به فرزند و مادری کردن , همه این بیخوابیها , خستگیها , و همه سختیهاش رو زیبا و قابل تحمل میکنه عزیزکم .
دختر زیبای دی ماهی من , فاطمه عزیز من , این پست رو که مخصوص اولین ماهگردت و جشن تولد یک ماهگی شماست رو دیروز قرار بود که برات بزارم , ولی تقصیر خودته که دیر شد دخمل بلا , چون از دیروز ظهر تا امروز ظهر همه وقتم برای آروم کردن تو گذشته , و دیگه برای مامانی فرصتی نذاشتی که پست تولد 1 ماهگیت رو برات آماده کنه خوشگلمممممممممم.
از دیروز بعد از ظهر تا امروز ظهر , هر کاری میکردم نیمتونستی بخوابی , دل درد اذیتت میکرد دوباره , با اینکه دو شب بود خیلی بهتر شده بودی و راحتتر میخوابیدی , ولی از دیروز بعد از ظهر و به خصوص دیشب دوباره دل دردت شدید شد و تا میومد بخوابی , یه دفعه دلت درد میگرفت و از خواب میپریدی و جیغ میزدی و میمی میخواستی , اونقدر میمی خوردی که امروز کلی رفلاکس داشتی و بالا آوردی و مامانی رو کلی نگران کردی , امروز مجبور شدم پستونک بهت دادم تا اینقدر میمی نخوری و رفلاکست کم بشه و به کولیکت هم کمکی بکنه , ولی چند تا مک زدی و وقتی دیدی از شیر خبری نیست با زبونت دادی بیرون و شروع کردی به گریه , قربون هوش و حواستتتتتتتتتتت بره مامان , خلاصه اینطوری شد که دیر شد پست اولین ماهگرد دخملیمون , اشکالی نداره مامانی , فدای سرت , الان که خوابیدی برات میزارم گل خوشبوی مامان و بابا.
توی این یک ماه , کلی برای مامانی و بابایی دلبری کردی و ناز و ادا داشتی کوچولوی ما , ماشین سواری رو دوست داری و و توی ماشین حسابی میخوابی و آرومی , انگار نه انگار که دلت درد میکنه , البته به جز وقتی که گرسنت بشه , چون خیلی به شیر مامانی وابسته ای و علاقه عچیبی به شیر خوردن داری , اگه گرسنت بشه زمین و زمان رو با گریه هایی که آخرش به جیغ تبدیل میشه به هم میریزی و هر جا باشیم از ماشین گرفته تا مطب دکتر یا هر جای دیگه ای که باشیم , تا شیر نخوری آروم و قرار نداری خانوم خوشگله من . یه روز که میرفتیم دکتر مجبورم کردی توی آسانسور مجتمعمون بهت شیر بدم دخمل بلااااااااااااااااااا.
دل دردات که شدید باشه این شیر خوردن بیشتر شدت میگیره و با یه هیجان و ولعی شیر میخوری و مک میزنی و به سمت سینم میپری که هر کسی ندونه فکر میکنه چند ساعته گرسنه ای و شیر نخوردی و از گرسنگی داری بیقراری میکنی ماه من , حالا توی این حین که داری گریه میکنی از دل درد , چند لحظه ای که آروم میشی و یا داری شیر میخوری , شروع میکنی به خندیدن قربون خنده هات بره مامان , عاشق خندیدنتم وقتی با چشمای زیبا و معصومت که داره بسته میشه , بالا رو نگاه میکنی و معلوم نیست چی میبینی و میخندی , من که میگم فرشته ها رو میبینی دخترکم .
ماشاالله خیلی هم دست و پا میزنی وقتی بیداری دختررررررررررر , واقعا دخمل بلایی , خیلی زرنگی , گاهی اونقدر خودت رو کج میکنی که انگار میخوای برگردی از الان نفسسسسسسس خانوم , اونقدر دست و پاهات رو تکون میدی و خودت رو بالا پایین میکنی و سرت رو میچرخونی که نگو , یه وقتهایی میگم با این جنب و جوش چطوری توی دل مامانی مونده بودی و طاقت آرودی جیییییییییییییییگرررررررررررررر .
ناخنهای خوشگلت هم خیلی تیزن و تو هم که حسابی خودت رو باهاشون چنگ میزنی و صورتت زخمی میشه , دستکش هم نمیشه دستت کرد و بدت میاد از دستکش , من هم بلد نیستم و میترسم ناخنهات رو بگیرم , البته اصلا ناخن نداری ولی همون سر ناخنهات خیلی تیزن و برای همین بیشتر میترسم سر ناخنهات رو بگیرم چون اصلا معلوم نیستن , اما یه روز کلی جرات و جسارت به خرج دادم و ناخن شصتت رو که نسبت به بقیه بلندتر بود رو با یه دقت و ظرافتی گرفتم که نگو , ولی برای بقیه فعلا ترسو هستم دخملی مامان.
گل دختر من , برای خوردن ویتامین آ.د و شربت گریپ واتر , مشکلی نداری و خیلی راحت میخوری خداروشکر , خیلی هم دوست داری و همچین تند تند و با اشتها میخوری و بعد از خوردنش دنبال قاشقت میگردی تا باز هم بخوری که من و بابایی خندمون میگیره از این اداهات, قربون دلبری کردنای دخملیم برم من . روزهای اولی هم که مامان جون اینا ترنجیبین بهت میدادن با همین اشتها میخوردی فدای تو بشه مامانیت . البته توی این مورد هم به باباییت رفتی عزیزمممممممممم
توی این یک ماه خیلی به مامانی وابسته شدی نازنازی من , فقط توی آغوش خودم آروم میگیری , با اینکه برای من خیلی سخته ولی وقتی آرامشت رو توی آغوشم میبینم عشقم بهت چند برابر میشه نفس مامان . دل درد که داشته باشی فقط بغل خودمو میخوای و همچین بهم میچسبی و از یقه لباسم میگیری تا با صدای لالایی که برات میخونم خوابت ببره , خوابت میبره و من نگاهت میکنم و از دیدن آرامشت لذت میبرم عسل من . البته در این مواقع خیلی خواب سبک میشی و وقتی میبینم حسابی خوابت برده و میخوام بزارمت توی گهوارت یا روی تخت خودمون که بخوابی , میفهمی و زود چشمات رو باز میکنی دخترشیطوننننننننننننن .
شبها که فقط و فقط توی بغل من و وقتی سرت رو میزاری روی بازوی من خوابت میبره خوشگلکم , البته فعلا اشکالی نداره عزیز دل مامان , تا دل دردات و کولیکت و مک زدنهای مداومت خوب بشه مجازی کوچولوی نازنازی من , ولی این عادت که فقط وقتی سرت روی بازوی منه خوابت ببره اصلا عادت خوبی نیستا نفسسسسسسسسسس . البته از تو چه پنهون که خودمم وقتی یه فندق کوچولوی گرد و خوشگل , قلمبه میشه و فرو میره توی بغل من و سرش رو میزاره روی بازوی من و آروم میخوابه و اینطوری آرامش میگیره , خیلییییییییییی خوشم میاد و دوست دارم عروسک من .
لالایی که این مدت برات خوندم این بوده دخمل دوست داشتنی من :
لا لا لا لا گل بادوم , بخواب آروم بخواب آروم ,
لا لا لا لا گلم لالا , دوستت داریم من و بابا ,
لا لا لا لا گلم باشی , عزیز و مونسم باشی ,
لا لا لا لا گلم لا لا , لا لایی کن عزیز ما ,
لا لا لا لا گل زیره , چرا خوابت نمیگیره ,
لا لا لا لا گلم باشی , عزیز این دلم باشی ,
لا لا لا لا گل پونه , نگیر اینقدر تو بهونه ,
لا لا لا لا گل بادوم , بخواب آروم بخواب آروم ....................
دختر زیبا و دوست داشتنی من , تو و بابایی هم خیلی به هم علاقه دارین , از همین الان معلومه , بابایی که عاشق دخترشه و مدام از دخملیش تعریف میکنه و قربون صدقش میره , بهت میگه فندق من , شبها که بی قرار میشی کلی برای آروم کردنت زحمت میکشه , راه میبردت , گاهی تورو بغل میگیره و به سرعت راه میره و باهات حرف میزنه و تو با یه دقتی با چشمای باز نگاهش میکنی , گاهی حالتت مثل تعجب کردنه , کلا بابایی که با تو حرف میزنه خیلی با دقت بهش گوش میدی نازنازی ما ,
بابایی گل , ممنووووووووووون که اینقدر به فکر فاطمه جونی و ما هستی مهربووووووووووون.
این کیک تولد , هدیه من و بابایی برای اولین ماهگردته دختر دوست داشتنی مامان و بابا
اینم عکس قلب من و باباست که به تو تعلق داره عسللللللللللل خانوممممم
کیکت هم پروانه ای هستش گل دخمل من
و اما کادوی خوشگل مامان جون که برای اولین ماهگرد نوه خوشگلشششش خریده
دست شما درد نکنه مامان جون خوب و مهربونم
اینجا هم لباسایی که مامان جون بهم کادو دادن رو پوشیدم و عکس گرفتم با کیک تولدم
چه کلاه بوقی بزرگی هم سر من گذاشتی مامانی
( چی کار کنیم دیگه امکانات همینقدر بود دخملی )
البته بابایی مهربون این کلاه بوقی رو چند ماه پیش خریده بود و منم امروز ازش استفاده کردم
اینجا هم روی دست مامان جون خوب و مهربون داری عکس یادگاری میگیری فندقی
اینم یه عکس دیگه روی دست مامان جون
1 ماهگیت مبارک دخترم
صبح روز سی ام تولدت , 1 ماهگیت ,
با مامان جون بردیمت حمام و لباسایی که مامان جون برات خریده بود رو تنت کردیم ,
ماه شدی , ماه
چه لباسایی داره این دخمل , مبارکت باشه ,
خیلی بهت میاد این لباسات عزیز دلممممممممم
چه شلوار بامزه و چینداری پوشیدی شما خانوم کوچولو
روی بلوزتم پر از سنجاقکه
فدای این صورت ماهت بشم من مامانی گه بزرگتر شدی
بخورمتتتتتتتتتتتتتتتتتت خوشمزه من ؟
اینجا 29 روزه بودی ,
شب بود , با هم آماده شدیم و رفتیم بیرون و کیک تولد خریدیم , مامان جون هم برات لباس خرید, کلی پوشوندیمت , هوا به شدت سرد بود و برف باریده بود ,
البته تو فقط توی ماشین که از قبل بابایی کلی گرمش کرده بود , بودی و بس
اینجا 26 روزه بودی و پنجشنبه شب , 10 دی ماه بود ,
آمادت کرده بودم و داشتی اولین مهمونیت رو میرفتی ,
رفتیم خونه مادرجون مهربون
پمپرزت رو عوض کردم روی تشک تعویضت ,
همونجا هم لباسات رو پوشوندم و مامان جون فورا ازت عکس یادگاری گرفته ,
( شکار لحظه ها )
این عروسک هم همراه مبلغی پول هدیه پاگشای شماست ,
از طرف مادر جون که اولین بار رفتی خونشون
مادر جون خوبم دست شما درد نکنه
اینم دخمل 27 روزه منه که اینقدر ناز خوابیده
اینجا هم 26 روزه بودی خوشمل من , فدای صورت ماهت بشم من
دختر خوب و مهربون من , تو خیلی شیرینی عزیزم ,
فدای دست و پاهای کوچولوت برم من ,
من و بابایی خیلی خیلی دوستت داریییییییییییییییم .