فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

من و فاطمه جونی در هفته 35

1392/9/21 17:47
4,746 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  دختر یکی یه دونه  و عزیز دردونه  خودم

ماچماچماچ


سلام جیگر مامان , عزیز دل من , فاطمه جونی خودم

بغلماچبغل 

 

 

عزیز دلم الان توی هفته 35  هستیم گل من  .  دیگه چیزی به اومدنت نمونده نازنین دختر من , ولی همین مدت کمی هم که باقی مونده , انگار برای من شده یه قرن . لبخند


نمیدونی چقدر منتظرم که بیای و صورت ماهت رو ببینم  ,  ببینمت  و از دیدن و شنیدن خبر سلامتیت , قند توی دلم آب بشه و خیالم راحت بشه که دیگه سالم و سلامت پیشمونی عزیزم  . ماچ


بیصبرانه منتظر اومدن تو , نازنین دخترم , فاطمه جون عزیزم هستم . بغل

 

چقدر خوبه که خدا , من رو لایق دونست و یه دختر مهربون و گل رو به من هدیه داد  . لبخند

 

چه خوبه مادر تو بودن فاطمه جونی عزیزم . ماچبغلماچ

 

کاش لایق مادری کردن برای تو باشم . کاش بتونم مادر خوب و شایسته ای برات باشم عزیز دلم , همونطور که خدا دوست داره نازنینم . لبخند


تو باید خیلی دوست داشتنی باشی که من و بابایی از الان اینقدر عاشقتیم  . لبخند

 

بابایی مهربونت که این روزها وقتی  از سر کار میاد , کلی با تو سلام و احوالپرسی میکنه و میگه  که :  پس کی میای دختر بابا  , ماچ

بهت میگه که :  من خیلی دوستت دارم عزیزم ,  من که هنوز ندیده اینقدر دوستت دارم , اگه ببینمت چی میشه دختررررررررررررررررررر . لبخندماچ

 

 

 دختر عزیز من , این شبها در حال گذروندن بلندترین شبهای سال هستیم عزیزم , حدود یه هفته دیگه تا شب یلدا مونده که  بلندترین شب ساله و من توی این شبهای بلند سال همه فکر و ذکرم سالم و سلامت به دنیا اومدن تو دخملی خوشگلم هستش . قلب


شبهای بلند سال , همراه با انتظار اومدن تو , اونم توی تنهایی و دور از خونواده  و در حالی که خیلی به حضورشون چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی نیاز دارم  ,  واقعا  که  کمی  برای من سخت شده عزیز دلم .خجالت

 

 

دلم میخواست کسی از نزدیکانم توی این شبها  و روزها کنارم بود و دلسوزانه از لحاظ جسمی و روحی کمکم میکرد , با من حرف میزد و من هم راحت باهاش درددل میکردم , از دغدغه ها و مشکلاتم میگفتم , از نیازهای این روزهام  براش میگفتم  و اون هم صادقانه  گوش میداد و  کنارم بود  , ولی خوب عزیز دلم  ,  من اغلب روزهای حساس و سخت زندیگم رو تنها بودم و در تنهایی گذروندم  و کسی رو نداشتم که گذروندن اون روزها و لحظات رو برام آسونتر کنه و در راحتتر گذروندنشون کمکی بکنه  نازنینم  لبخند . صلاح خدا در این بوده دیگه خوشگل من . لبخند

 

البته الان مهم اینه که تو هستی و بابایی هست عزیز دلم  , قلب

 

که  اگه بگم  تنها  و در تنهایی گذروندم , شاید در حق بابایی خوبت , بی انصافی کرده باشم  و با این کلمه محبت های بی دریغش رو نادیده گرفته باشم  خجالت ,  یار صبور و همیشگی من  ,  سنگ صبورم ,  همسر نازنین و مهربونم  قلب , بابابی خوبت که همیشه در کنار من  و در همه لحظات زندگیم بوده و هست و از این بابت هزارن بار خدارو برای داشتنش شکر میکنم  لبخند و مطمئنم که اگر اون رو نداشتم سالها پیش از همه چیز و همه کس میبریدم , از خدا میخوام که برای همیشه این هدیه آسمونیش رو برای من  و تو حفظ کنه  . قلبقلبقلب

 

 

اینم بگم گل دختر من ,  توی این شبها هم , بابایی گل و مهربون که مثل همیشه توی محبت به من و تو  سنگ تموم میزاره , مدام مثل پروانه دورمون میچرخه نازنینم خجالت و مدام میخواد برای من کاری بکنه که یه وقت سخت بهم نگذره و تو هم اذیت نشی گلم , لبخند

 


ولی میدونی نیاز من توی این شبها و روزها یه چیز خاصه که شاید تا کسی توی شرایطش  نباشه , نتونه اون رو درک کنه , به هر حال بابایی هم هزارن فکر و خیال و مسؤولیت داره , اونم الان توی این شرایط حساس  , هزاران دغدغه و کار داره , و شاید توقع اینکه بخواد به من هم از همه لحاظی رسیدگی کنه , توقع بیجایی باشه خجالت , گرچه هر کاری که میتونه حتی بیش از توانش داره برامون انجام میده . لبخندماچ

 

 

 

 

گاهی توی این شبها وقتی به مظلومیت و معصومیت چشماش که دلنگران , گاه و بیگاه به من نگاه میکنه , فکر میکنم و نگاه میکنم , اشک توی چشمام حلقه میزنه و فکر میکنم که توی تمام این سالها , بابایی مهربونت هم  , پا به پای من خیلی سختی کشیده و اذیت شده  و هر کاری هم برای راحتی و  آرامش و رفاهمون تونسته انجام داده و خیلی برامون زحمت کشیده دخترکم  لبخند  و الان هم  دوست داره بهترین شرایط رو برای ورود تو , عزیزترینمون , فراهم کنه لبخند  و برای همین چقدر در تلاش و تاب و تبه .


دستای مهربون و پر تلاش و با محبتت رو میبوسم همسر عزیزم . ماچماچماچ

 

 

دخمل نازنازی من  ,  بازم دوشنبه شب رفتم دکتر , صدای قلب کوکولوت رو شنیدم دوباره عزیز دلمممممم که تاپ تاپ میکرد ,  قلبقلبقلب  دکتر گفت که رشدت هم خوب بوده دختر نازنینم , ماچدوست داشتم که این دفعه  , خانوم دکتر نوبت میزد برام و دقیقا روز سزارین و روزی که قراره تو بیای توی بغلم رو بهم بگه این بار , ولی بازم گفت زوده نوبت بزنم , قهر

 

 

قراره که آخر هفته 36 دوباره برم سونوگرافی و تورو ببینممممممممممم , آخ جون . فرشته

 

 

بعد هم جواب سونو رو ببرم ببینم که  خانوم دکتر چی میگه و کی قراره تو دخمل نازنازی بیای پیش من و بابایی .

دختررررررررررررررر این همه ناز نداشته باش , بیا دیگه , دل ما رو آب کردیا . ماچبغل


اونقدر دوست دارم بازم برم برات خرید لبخند برم توی سیسمونی فروشی و کلی برات خرید کنم . لبخند

آخه خرید کردن برای تو خیلی کیف دارههههههههههههه عزیز دلم . ماچ

 

 

کلا مامانی فاطمه جونی  ,  مامانی دخمل بابای شما بودن خیلی کیف داره , لبخند

 

خیلیییییییییییییییییی دوستتون دارمممممممممممممم , هر دوتون رو . قلببغلقلب

شما عزیزترینهای زندگی من هستین .قلبماچقلب

 

فکرش رو بکن  دخملی  خوشگل من , توی همه این مدت , من و تو کنار هم بودیم عزیز دلم , لبخند تو , توی وجود من شکل گرفتی و همه لحظات و ثانیه ثانیه  های زندگی من کنارم بودی و من , تورو با تموم وجودم حس میکردم نازنینم . مژه

 

تو همدم من شدی , همراه من شدی , همرازم شدی , همراه ساعتهای تنهایی من شدی و چقدر از همون روز اول تا همین حالا و بهتر بگم تا همیشه ,  از داشتن تو خوشحال بودم و هستم و خواهم بود نازنین دخترم .ماچ

 

فکرش رو بکن , تو دختر منی , دختر نازنین من , دختر خود خود من لبخند و این چقدر زیباست که من یه دختر دارم , یه دختر که میدونم  پاک و مهربونه  لبخند ,  یه دختر که مال منه , از وجود منه و ما به هم تعلق داریم  مامانی , ماچقلبماچ

 

 

یعنی اونقدر که من , تورو دوست دارم و بهت محبت دارم , تو هم  , روزی  من رو دوست خواهی داشت ؟ لبخند

 

 

امیدوارم اونقدر مادر شایسته و خوبی برات باشم که همیشه من رو دوست داشته باشی , اونم از صمیم قلب , قلب

 

گرچه میدونم که تا الان هم کلی کوتاهی کردم در حقت عزیز دلم خجالت

من رو ببخش گل خوش بوی من .ماچ

 

ولی این رو بدون که من و بابایی از صمیم  دل  و قلب  و جونمون ,

دوستت داریم دختر کوچولوی ما .

 

قلببغلقلب

 

 

راستی گل ناز من  ,  همین الان که دارم این پست رو برات مینویسم , عصر پنجشنبه است و بابایی داره گهوارت رو جا به جا میکنه لبخند و از توی اتاق خودت , داره میاردش توی اتاق خودمون , لبخند تا به امید خدا ,  چند ماه اول  ,  پیش خودمون بخوابی دختر کوچولوی ما . قلب 

میبوسمت دختر خوشگلمممممم . ماچماچماچ


عزیز دلم امیدوارم به خوشی و سلامتی بیای و توی گهوارت بخوابی و از اتاق و بقیه وسایلات استفاده کنی نازنینم .بغلماچبغل

 

راستی ناقلا  , امروز تکون خوردنات کمتر شده , خیال باطل آخه نمیگی که من و بابایی نگران میشیم وقتی که کم تکون میخوری عزیز  دلم , خیال باطل  توی این چند روزه  که هر وقتی کم تکون خوردی و بعدش بابایی ازت خواسته که تکون بخوری , تو هم بابایی بودنت رو زود ثابت کردی و زودی شروع کردی به تکون خوردن نازنازی من . ماچبغلماچ قربونت برم الهی . قلب

 

 

قربون تکون خوردنات بشم که گاهی اونقدر محکم لگد میزنی که دردم میاد حسابییییییییییییییی.خیال باطل

دل مامانی رو هم که حسابی بزرگ کردی شما , خانوم کوچولوی نازنینم . نیشخند

 

الان هم تا دیدی که بابایی داره گهوارت رو جا به جا میکنه , تندی تکون خوردی و دل ما رو دوباره شاد کردی عزیز دل ما .ماچبغلماچ

 

 

قربونت برم که قدر مهربونیای بابایی رو میدونی خوشگلممممممممممممممم.

 

 

بغلماچبغل

 

 

بینهایت دوستتتتتتتتتتتتتتتتت داریم من و بابایی و منتظر اومدنت هستیمممممممممممم

 

 

خیال باطلخیال باطلخیال باطل

بغلماچبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (155)

معصومه
21 آذر 92 18:04
انشاالله یه روز بیاییم ببینیم عکسش رو گذاشتی و گفتی دخترم به دنیا اومده ولی نمیذاره بیام نینی گپ , ماهم بهت بخندیم و بگیم خداروشکرررررررررررررررر , سرت شلوغ پلوغ شده و دیگه پست کمتر میذاری . اونوقت ببخشیدا , کله ات رو میکنیم اگه پست دیر به دیر بذاری و عکس برامون نذاری , حالا میمونی بین دو طرف ما و دخترت , که بیای عکس بذاری , وقتی هم میای که فاطمه جون گریه میکنه نمیذاره بیای . آی حال میده , خدا بشنو صدامووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و مهربونم ممنون از این دعاهایی که در حق ما کردی عزیز دلم , چون هر چه از دوست رسد نیکوست , ولی دیگه بدجنسی نکن خانوم خانوما , منم برات آرزو میکنم که خدا یه دوقلوی خوشگل و ناز و سالم , اونم یه دخمل و یه پسمل , بهت بده و اونوقت وقت نکنی حتی بخوابی یا لحظه ای بیکار باشی , چه برسه بیای نینی گپ یا پست بزاری , ما هم بگیم خیلی بیوفایییییییی دختر , ما عکس میخواییم زود باش , و تو هم بگی وقت ندارم و ما هم بخندیمممممممممممم بهت . خدایااااااااااا بشنوووووووووووووووووووووووووو صدای منووووووووووووووو , و برآورده کن آرزوموووووووووووووووووووووووووووووووو
مامان امیررضا
21 آذر 92 19:08
سلام مامانی فاطمه جون عزیز..... واااااااااااااااای چه پست با احساسی...... چه احساسی بین مادر و فرزند و باباش برقراره... عزیزم کاملا این حس رو درک میکنم.....انگار این چند روز باقی مونده نمیگذره.... مخصوصا شب هاش صبح نمیشه ..... ولی وقتی فاطمه جینگیلی رو بغل کردی و روز به روز بزرگتر شد , تازه میبینی چقده زود گذشت ...... الهی که سالم بیاد توی بغلت و با یه بوسه آبدار جبران این نه ماه رو بکنی .....
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون امیررضا کوچولو عزیزم ممنون که میای و به ما سر میزنی دوست گلم . آره عزیز دلم , روزهای آخر دیر میگذره , با اینکه میدونم که روزی , دلم برای همین لحظات تنگ میشه ولی بازم بیقرارم و منتظر به دنیا اومدن فاطمه جونیم هستم . از دعای خیرت بینهایت ممنونم گلم .
مامان آوا
21 آذر 92 19:11
آدمی اندر جهان هفت رنگ هر زمان گرم فغان مانند چنگ آرزوی هم نفس می سوزدش ناله های دل نواز آموزدش لیکن این عالم که از آب و گل است کی توان گفتن که دارای دل است بحر و دشت و کوه و مه خاموش و کر آسمان و مهر و مه خاموش و کر گرچه بر گردون هجوم اختر است هر یکی از دیگری تنها تر است هر یکی مانند ، بیچاره ایست در فضای نیلگون آواره ایست کاروان برگ سفر ناکرده ساز بیکران افلاک و شب ها دیر باز این جهان صید است و صیادیم ما یا اسیر رفته از یادیم ما زار نالیدم صدائی برنخاست هم نفس فرزند آدم را کجاست دیده ام روز جهان چار سوی آنکه نورش بر فروزد کاخ و کوی از رم سیاره ای او را وجود نیست الا اینکه گوئی رفت و بود ای خوش آن روزی که از ایام نیست صبح او را نیمروز و شام نیست روشن از نورش اگر گردد روان صوت را چون رنگ دیدن میتوان غیب ها از تاب او گردد حضور نوبت او لایزال و بی مرور ای خدا روزی کن آن روزی مرا وارهان زین روز بی سوزی مرا آیهٔ تسخیر اندر شأن کیست؟ این سپهر نیلگون حیران کیست؟ رازدان علم الاسماء که بود مست آن ساقی و آن صهبا که بود برگزیدی از همه عالم که را؟ کردی از راز درون محرم که را؟ ای ترا تیری که ما را سینه سفت حرف از «ادعونی» که گفت و با که گفت؟ روی تو ایمان من قرآن من جلوه ای داری دریغ از جان من از زیان صد شعاع آفتاب کم نمیگردد متاع آفتاب عصر حاضر را خرد زنجیر پاست جان بیتابی که من دارم کجاست؟ عمر ها بر خویش می پیچد وجود تا یکی بیتاب جان آید فرود گر نرنجی این زمین شوره زار نیست تخم آرزو را سازگار از درون این گل بی حاصلی بس غنیمت دان اگر روید دلی تو مهی اندر شبستانم گذر یک زمان بی نوری جانم نگر شعله را پرهیز از خاشاک چیست؟ برق را از برفتادن باک چیست؟ زیستم تا زیستم اندر فراق وانما آنسوی این نیلی رواق بسته در ها را برویم باز کن خاک را با قدسیان همراز کن آتشی در سینهٔ من برفروز عود را بگذار و هیزم را بسوز باز بر آتش بنه عود مرا در جهان آشفته کن دود مرا آتش پیمانهٔ من تیز کن با تغافل یک نگه آمیز کن ما ترا جوئیم و تو از دیده دور نی غلط ، ما کور و تو اندر حضور یا گشا این پردهٔ اسرار را یا بگیر این جان بی دیدار را نخل فکرم ناامید از برگ و بر یا تبر بفرست یا باد سحر عقل دادی هم جنونی ده مرا ره به جذب اندرونی ده مرا علم در اندیشه می گیرد مقام عشق را کاشانه قلب لاینام علم تا از عشق برخودار نیست جز تماشا خانهٔ افکار نیست این تماشا خانه سحر سامری است علم بی روح القدس افسونگری است بی تجلی مرد دانا ره نبرد از لگد کوب خیال خویش مرد بی تجلی زندگی رنجوری است عقل مهجوری و دین مجبوری است این جهان کوه و دشت و بحر و بر ما نظر خواهیم و او گوید خبر منزلی بخش ای دل آواره را باز ده با ماه این مهپاره را گرچه از خاکم نروید جز کلام حرف مهجوری نمی گردد تمام زیر گردون خویش را یابم غریب زانسوی گردون بگو «انی قریب» تا مثال مهر و مه گردد غروب این جهات و این شمال و این جنوب از طلسم دوش و فردا بگذرم از مه و مهر و ثریا بگذرم تو فروغ جاودان ما چون شرار یک دو دم داریم و آن هم مستعار ای تو نشناسی نزاع مرگ و زیست رشک بر یزدان برد این بنده کیست بندهٔ آفاق گیر و ناصبور نی غیاب او را خوش آید نی حضور آنیم من جاودانی کن مرا از زمینی آسمانی کن مرا ضبط در گفتار و کرداری بده جاده ها پیداست رفتاری بده آنچه گفتم از جهانی دیگر است این کتاب از آسمانی دیگر است بحرم و از من کم آشوبی خطاست آنکه در قعرم فرو آید کجاست یک جهان بر ساحل من آرمید از کران غیر از رم موجی ندید من که نومیدم ز پیران کهن دارم از روزی که می آید سخن بر جوانان سهل کن حرف مرا بهرشان پایاب کن ژرف مرا . شعرش یه کمی طولانیه , ولی خیلی قشنگه عزیزم . هزار تا بوس , واسه زهراجونم و نازگل خانومی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون آوای گلم از اینکه زحمت کشیدی و شعری زیبا و قشنگ برای من کامنت گذاشتی , ممنونم عزیز دلم. هزار تا بوس , واسه آوا جونم و مامانی گل و نازششششششششش.
مامان ستاره
21 آذر 92 21:49
الهی قلبون این دخمل کوچولو برم من .... خوبی زهرا جون ... ؟ دیدی اومدم و بی معرفت نیستم عزیزم ... دوستتت دارم گلم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام ستاره جون خوب و مهربونم عزیز دلم ما خوبیم . فدات بشم دوست باوفای من , معلومه که بی معرفت نیستی عزیزم . ما هم دوستت داریم خاله ستاره جون مهربون .
یاسمن مامان ترمه
22 آذر 92 0:31
سلام عزیزم انشاالله که حال خودت و فاطمه جونی خوب خوب باشه . دیگه چیزی به آخرش نمونده , نهایت استفاده رو بکن که چند وقت دیگه حسابی دلت تنگ حاملگی میشه , البته اگه حاملگی خوبی داشتی . راستی عزیزم , ترمه ی من , آخر هفته ی 37 به دنیا اومد , خیلی هم از زود اومدنش خوشحال شدم , امیدوارم که تو هم هر وقت که خدا صلاح بدونه , با سلامتی و آسونی فارغ بشی و نینی نازت رو توی بغلت بگیری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ترمه جونم خوبیم دوست عزیزم , خیلی ممنون . خداروشکر حاملگی خوبی داشتم , با همه سختی هایی که داشت اما برای من , شیرین و خاطره انگیز بوده عزیز دلم , ولی با این همه , خیلی دوست دارم زودتر تموم بشه و فاطمه جونیم به دنیا بیاد , البته عجله من , بیشتر به خاطر اینه که خیالم از بابت سلامتی دخترم راحت بشه . البته به قول تو , دوست نازنینم , هر چی که صلاح خدا باشه عزیزم . از دعای خیرت ممنونم گلم . خدا ترمه کوچولوی خوشگلت رو برات حفظ کنه دوست مهربونم . ممنون که پیش ما میای و بهمون سر میزنی عزیز دلم .
مامان لي لي
22 آذر 92 6:23
سلام زهرای عزيزم الهی فدای دل پاك و مهربونت بشم .... يه روز به من گفتی که اول از همه مهم اينه كه خدارو داری ... حالا من به تو ميگم خواهری , اول خدا رو داری و بعد همسر محترمت و فاطمه ی ناز و ..... , درسته حضور خيلی ها الان كنارت به عنوان يه نيازه اما خودت يادم دادی به همونی كه هست قانع باشم , به همونهايی كه هستن بسنده كنم..... زهرا تورو خدا فكرای اضافی ممنوع , فقط و فقط , فاطمه و همسری و خودت و بس ..... باشه ؟؟؟؟ لطفا اين روزهای آخر رو بی فكر و خيال و استرس بگذرون ..... فاطمه جونم مرسی كه حسابی با لگدات , به حرفم گوش كردی و از خجالت مامانی دراومدی ... خاله جونی توروخدا تند تند اذيتش كن , آخه مامانی دلش نازكه و تا ميبينه خبری از لگد نيست , دلنگران و دلتنگت ميشه , توروخدا ما يه زهرا بيشتر نداريم , حرصش نده خاله جون , اين چندروزه رو هم با دل مامانی راه بيا .... ببين مامانی و بابايی چقدر عاشقتن و منتظر حضورتن , تازه يه عالمه خاله هم توی نی نی وبلاگ , دارن انتظار دیدن روی ماه تورو ميكشن , پس به خاطر اول مامانی و بابايی , بعد هم ما , حسابی مواظب خودت باش و به موقع بيا و مارو با ديدنت خوشحال كن .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی دوست داشتنی و مهربون آوای خوشگلم عزیزم حق با تو هستش , ما خدارو داریم و فقط هم باید توکلمون به خودش باشه و از اون کمک بخواییم . با حرفات باعث دلگرمیم میشی همیشه و حسابی با کامنتای پر محبتت به من انرژی میدی عزیز دلم . توکل بر خدا , ممنون که یادآوری کردی به من دوست نازنینم , سعی میکنم استرس و فکرهای بیهوده رو از خودم دور کنم و به داشته هام فکر کنم , نه به نداشته هام عزیزم . خاله جون مهربونم , چشم , من دخملی خوبی هستم , حرفتون رو گوش میکنم و هوای مامانی رو دارم و اذیتش نمیکنم و حسابی هم تکون میخورم , آخه من دختر حرف گوش کنی هستم خاله جون . منم منتظر دیدن شما هستم خاله جونننننننننننن مهربونممممممممممم . ممنون که منتظر من هستین , منم دوستتون دارم و میبوسمتون .
مامان لي لي
22 آذر 92 6:28
فاطمه جونی از حالا دلم واسه مامانت تنگ شد . آخه تو که بيای , حسابی محو تماشای تو ميشه و مارو فراموش ميكنه ....... اما اشكال نداره , تو فقط صحيح و سالم به آغوش زهرای ما بيا , ما اين دوری رو تحمل ميكنيم به عشق جفتتون ......... زهرا جونم حسابی مواظب خودت و گل دختر باش ... أصلا هم استرس به خودت وارد نكن .... , درسته خيلی نبودن ها كنارت , يه كم برات سخته , اما به اونهايی كه هستن فكر كن . تمام حالتهای تو , روی فاطمه جونی تأثير ميزاره , پس خواهش ميكنم مثبت انديش باش كه دخملم اون تو ناراحت نشه , ديگه به خاطر فاطمه فقط به خوب ها فكر كن ...... همين كه فاطمه و شوهر عزيزت هستن , يه دنيا می ارزه به هزاران نبودن ..... قسمت نشد که من زيارت برم , يه كم آوايی رو ترسيدم سرما بخوره , اما به سحر عزيزم گفتم , برای تو و فاطمه جونی حسابی دعا كرد .... زهرا منتظر ديدن روی ماه فاطمه ام بی صبرانه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام دوست گل و خوش قلب خودم , مامان لی لی دوست داشتنی آوای نازم عزیز دلم این رو بدون که حتی اگه روزی به هر دلیلی نتونم توی نت بیام , اما همیشه به تو و دختر دوست داشتنیت فکر میکنم و به یادتون هستم و همیشه برای سعادت و سلامتیتون دعا میکنم دوست نازنین من . من هم دلم براتون زود به زود تنگ میشه عزیز دلم . ممنون که اینقدر برای سلامتی فاطمه جونی من دعا میکنی و ما برای تو مهم هستیم عزیزم , این خیلی برای من باارزشه گلم . دوست نازنینم , تو درست میگی عزیزم , من باید به همسرم و دخترم که کنارم هستن فکر کنم و مثبت اندیش باشم تا فاطمه کوچولوم اذیت نشه عزیز دلم . سعی میکنم استرس رو تا جایی که بتونم از خودم دور کنم گلم . دوست خوبم , خیلی کار خوبی کردی که توی سرما , آوای گلم رو بیرون نبردی , هوا سرده و ممکنه سرما بخوره . ممنون که از سحر جون خواستی برای ما دعا کنه مهربونم , خیلی ازش تشکر کن از طرف من . ممنون که تو هم منتظر فاطمه کوچولو هستی , خیلی خوش قلبی عزیز دلم .
مامان آوا
22 آذر 92 15:16
سلام نازنینم خوبی ؟ از دیروز تا حالا نیستی ؟ نمیتونی بیای نت , آره ؟ منم از فردا احتمالا نتمون قطع میشه و شاید نتونم بیام دیگه , میبینی هر روز به یه دلیل نمیتونم نت بیام , امیدوارم خوب و خوش و خرم باشی , میبوسمتون . تو و فاطمه جونم رو به خدای بزرگ میسپارم , دلم واست تنگ میشه عزیزم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون عزیزم , مامانی مهربون و خوب آوای گلم عزیزم این دو روزه نی نی وبلاگ قطع بود و من هم نتونستم بهتون سر بزنم . همین دو روزه هم , کلی دلتنگتون شدم . عزیزم اگه نتتون قطع بشه و نیای که من حسابی دلم برات تنگ میشه گلم . تو دوست گل منی و من همیشه از دیدن کامنتای پر از محبتت و ابراز لطفت خوشحال میشم , وجود تو و دعاهای تو در حق ما , مایه دلگرمی منه , امیدوارم به زودی نتت وصل بشه و دوباره بیای , چون دلم واقعا برات تنگ میشه نازنینم . این روزهای آخر بارداری , اگه دوستای گل و مهربونی مثل شما رو اینجا نداشتم , واقعا گذروندنش برای من سخت تر میشد عزیز دلم . البته این رو بدون که من , هر جا هم که باشی , به یادت هستم و برای تو و خونوادت بهترینها رو آرزو میکنم دوست خوش قلب من .
مامان لي لي
22 آذر 92 16:48
دلم نه عشق میخواهد , نه دروغهای قشنگ ،...... نه ادعاهای بزرگ , نه بزرگهای پرادعا ،....... دلم یک فنجان چای میخواهد و یک "دوست" که بشود با او حرف زد و پشيمان نشد ! درست مثل توووووو .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام دوست نازنینم , المیرا جون خوب و خوش قلب من از کامنت مثل همیشه زیبا و پر محتوات ممنونم گلم . خیلی مهربون و گلی دوست جونی من .
مامان لي لي
22 آذر 92 18:12
سلام زهرای عزيز و دوست داشتنی من.... مگه ميشه گلم پيشت نيام , تو و فاطمه جونی به همه چی ارجعيت دارين.... قابلت رو نداشت... ما هيچ كاری نكرديم گلم , مطمئن باش که عكس العمل های خوب اين همه آدم كه دوستت دارن , بازتاب رفتارهای زيبا و دوست داشتنی خودته گلم..... خيلی عزيزی , مطمئنم ايمانت قويه , البته شكسته نفسی عادتت شده ها خواهرييييييييييييی من .... الهی فدای تو مهربون كه هميشه منبع انرژی و شادی هستی برام..... فاطمه جونی , خاله , بی صبرانه منتظر ديدن روی ماهتم . انشاالله هميشه سالم باشی گل ما.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوای خوشگلم ممنون عزیز دلم که به من و فاطمه جونیم اینقدر اهمیت میدی عزیزم . همه این محبتها به خاطر داشتن قلب مهربونته نازنینم و لطف بقیه دوستانم گلم . من همیشه از دیدن کامنتهای پر از محبتت خوشحال میشم عزیز دلم . تو و آوا جونم هم برای من خیلی عزیزیییییییییییییننننننننن و دوستتون دارمممممم .
مامان فاطمه
23 آذر 92 19:54
سلام عزیزم , خوبی ؟ فاطمه کوچولو چطوره ؟ خیلی وقته به ما سر نمی زنی ؟ دلمون واسه شما و دخملی تنگ شده بود . انشاالله که دخملی هم صحیح و سالم به دنیا میاد و دل مامان زهرای مهربونش رو شاد میکنه . قول بده وقتی دخملی اومد , زود به زود عکسش رو برامون بذاری و از طرف من یه ماچ آبدار ازش بگیری ... راستی مامانی یه سوال ؟؟ شما کجا زندگی میکنید ؟ خوانوادت چطور ؟ نمی دونم چرا , ولی احساس میکنم همشهری هستیم. زهرا جونم به ما هم سر بزن . ما مثل سابق دوستت داریم . منتظر نگاه پر مهرت هستیم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه کوجولو عزیزم ممنون که اومدی و برامون کامنت گذاشتی دوست خوبم . من همیشه به یادتون هستم و به وبلاگتون میام و کامنت هم میزارم دوست خوبم . شما کمتر پیش ما میایین عزیزم , ولی چشم , سعی میکنم بیشتر بیام و بهتون سر بزنم دوست خوب من . منم دلم برای شما تنگ میشه دوست گلم . از دعای خیرت ممنونم عزیزم . انشاالله اگه بتونم و شرایطش باشه , عکسهای دخترم رو زود به زود میزارم خانومی . بابت ماچ آبدار هم به روی چشم دوست مهربونم . دوست گلم , ما ساکن قم هستیم و خوانوادم هم تبریز زندگی میکنن . من هم دوستتون دارممممممممم . حتما بهتون در اولین فرصت سر میزنم گلم .
خاله شیدا و روشا
23 آذر 92 20:31
سلام مامان فاطمه جون قربون فاطمه عزیزم برم که از همین الان ثابت کرد دخمل ها بابایی هستن . مامانی چشم به هم بزنی , این روزها هم میگذره و فاطمه جون میاد و کلی عکس خوشگل ازش اینجا میذارید که ما هم ببینیمش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام خاله جون گل و مهربون شیدا و روشا جون ممنون که میای و به ما سر میزنی عزیز دلم . بله عزیزم , دخمل ها بابایی هستن دیگه , اونم چه جووووووووووور . دخملی من که حسابی با کارهاش ثابت کرده این رو , و از الان واسه باباییش چه نازی میکنه . انشاالله خاله جون مهربون . راستی خانومی , شما از امروز جزو لینک دوستان ما هستی دوست خوب من .
مامان ستاره
23 آذر 92 22:34
سلام گل مهربونم ... از اینکه با این شرایطتت میای و واسم کامنت میزاری واقعا شرمنده روی ماهت میشم گلم .... ممنونم عزیزم ... انشاالله تو هم همیشه در کنار همسری جونت , شاد و خوشبخت و سعادتمند باشی و کوچولوتونم شاد و خوشبخت و سعادتمند بشه گلم ... من دوست جونی هام رو هیچ وقت فراموش نمی کنم گلم ... آره , نت یه دو روزی کلا قطع بود , نی نی وبلاگ باز نمیشد .... ممنونم از لطفت عزیز دلم ... راضی به زحمتت نیستم گلم ... من برای اینکه به کامنت هام جواب بدی نمیام گلم ... من دلم برات تنگ میشه , ولی راضی نیستم خودت رو معذب کنی و به زحمت بندازی که حتما جوابم رو بدی , چون من دوستت دارم و هیچ وقت نارا حت نمیشم گل نازم ... دخمل گلت رو ببوس زهرا جون , البته از روی شکم ... دستت رو ببوس بزار روی شکمت ( این میشه از طرف من ) بازم میام پیشت , مواظب خودت باش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام ستاره جون خوب و باوفای من عزیز دلم ممنون که این همه به ما لطف داری و میای پیشمون عزیزم. مطمئنم که مارو فراموش نمیکنی گلم . من هم دوست دارم که بیام به وبلاگت و برای تو کامنت بزارم عزیز دلم , آخه من هم تورو دوست دارم و دلم برات تنگ میشه دوست مهربونم . همیشه منتظر دیدن کامنتهای پر از محبتت هستم دوست خوبم . از دعای خیرت بینهایت ممنونم عزیزم . چشمممممممممم , همین الان از طرف خاله ستاره جون مهربون , فاطمه جونی رو بوسسسسس کردمممممممممممم. اینم بوسسسسسسسسسس از طرف فاطمه کوچولو برای خاله ستاره جون مهربونش ,
مامان لي لي
24 آذر 92 1:00
خصوصی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوای نازنینم از اینکه به من اعتماد داری ممنونم عزیز دلم . دوستت دارممممممممم دوست خوب من .
مامان لي لي
24 آذر 92 1:02
سلام خواهری , خوبی ؟؟ زهرا جونم خوبه ؟؟؟ منم شديد دلتنگت بودم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی دوست داشتنی آوای خوشگلم خوبم خواهر جون , ممنون که جویای حال ما هستی دوست مهربونم . منم خیلی دلم برات تنگ میشهههههه وقتی که حتی یه روز نمیتونم بیام پیشت .
مامان کیان
24 آذر 92 2:05
سلام عزیزم انشاالله که به همین زودیها عکسهای خوشمل فاطمه جون رو توی وبش میذارین و این تنهائیها تموم می شن . منم از خوانوادم دورم و درکت می کنم چی می گی . راستی , خوشحال میشم به ما هم سر بزنید .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون کیان کوچولو ممنون گلم که اومدین و به ما سر زدین , خوشحالم کردی عزیزم . از دعای خیرت هم بینهایت ممنونم دوست خوبم . بله عزیزم , دوری از خوانواده واقعا سخته عزیز دلم . چشم خانومی , در اولین فرصت میام پیشتون . شما از امروز جزو لینک دوستان ما هستی عزیزم .
مامان لي لي
24 آذر 92 7:05
سلام زهرای عزيزم..... خوبی ؟؟ فاطمه بلا خوبه ؟؟ من و آوايی هم خداروشكر خوبيم و به جديت تمام حرفهات رو عملی ميكنم خواهر خوب و مهربونم...... آوايی بیخوابی های شبانه رو همچنان داره و من متاسفانه با بی خوابی روزم رو شروع ميكنم. قبل از رفتن سركار , خواستم آخرين كامنت رو تا قبل از رفتن برای تو بزارم گلم.......... خيلی دوستت دارم و منتظرم كه عكس گل دختری رو بزاری توی وبلاگش ...... مواظب جفتتون باش...... قطعی وبلاگ همه جايی بود خواهر.... دل به دل راه داره و ........ من هم خيلی دلتنگت بودم..... انشاالله كه كار همسر مهربونت هميشه جور باشه و هيج وقت نت خواهری من قطع نشه و دلتنگ نشه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوای خوشگلم عزیزم ما خوبیم , فاطمه بلا هم خوبه و حسابی لگد میزنه عزیز دلم . خدارو شکر که تو و آوا جونم هم خوبین , ممنون که حرفهام اینقدر برای تو اهمیت داره دوست خوب من . انشاالله که بیخوابیهای آوا جونم هم برطرف میشه و میتونی بیشتر استراحت کنی گلم . عزیزم حد اقل ساعتهایی که آوا جون خوابه , بقیه کارهات رو موکول کن به بعد و سعی کن که بخوابی تا جبران بشه کم خوابیهات , دوست نازنینم خیلی به فکر خودت باش که یه وقت خدایی نکرده سلامتیت به خطر نیفته خوب من . ممنونم عزیز دلم که از وقت استراحت خودت میگذری و برای من کامنت میزاری . منم دوستت دارم مهربونم , چشم دوست گلم , سعی میکنم که بیشتر مراقب جفتمون باشم , خیلی ممنون که اینقدر به فکر ما هستی عزیزم . آره گلم , گویا قطعی نینی وبلاگ , کلی بوده , من که حسابی دلم برات تنگ شد .
مامان لي لي
24 آذر 92 7:08
زهرا جونم تورو خدا با كامنت هات اینقدر شرمنده ام نكن . واقعا وقتی لطف بی كرانت رو ميبينم خِجل ميشم ......... تو با اين وضعيت به من لطف داری و وقت باارزشت رو ميزاری و اين همه تايپ ميكنی..... خيلی دوستت دارم و به بودنت افتخار ميكنم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوای خوشگلم عزیزم این حرفها چیه , من که کاری نمیکنم برای تو گلم . تو دوست خوب و خوش قلب من هستی , منم به تو افتخار میکنم عزیزم .
مامان فاطمه
24 آذر 92 9:38
سلام خداییش بابایی اینقدر به دخترش ابراز احساسات میکنه حسودی نمیکنی ؟ من که موقع حاملگی همش میترسیدم بیاد و جای من رو توی دل باباییش پر کنه , ولی الان شده همه زندگیم و از اینکه بقیه به دخترم ابراز علاقه کنند چنان لذت میبرم که حد نداره , هرچند که همسرم دائم این نکته رو گوشزد میکنه : وجود دخترت , در کنار تو معنا پیدا میکنه و اینجوریاس که از وقتی فاطمه به دنیا اومده , عشق توی زندگیمون پررنگ تر شده .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی مهربون و گل فاطمه جونم گاهی به شوخی میگم و یا مینویسم که کم کم داره حسودیم میشه ولی واقعا نه , حسودیم نمیشه , و هر چی که باباییش بیشتر قربون صدقش میره و ابراز احساسات میکنه , من هم بیشتر خوشحال میشم و ذوق میکنم و لذت میبرم , چون میبینم که موجودی که متعلق به هر دوی ما و ثمره عشق ما هست رو چقدر عاشقانه دوست داره و این نشاندهنده اینه که به من و زندگیمون هم همونقدر علاقه منده . خداروشکر که توی زندگی شما هم , عشق بینتون حکم فرماست و کنار هم احساس خوشبختی میکنین . خدا دختر نازت و همسر مهربونت رو برای تو حفظ کنه عزیزم .
مامان سما
24 آذر 92 12:09
سلام مامانی فاطمه عزیز. دخملمون حسابی بزرگ شده ماشاالله . دیگه کم کم می خواد بیاد به دنیای جدیدش , البته مامان و بابای خوبش خیلی وقته که انتظارشو می کشن . انشاالله که به سلامتی قدم به دنیای زیبای شما بذاره و دنیاتون رو زیباتر هم بکنه . بهترینها رو برای شما آرزومندم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون آترین جونم آره ماشاالله , حسابی شکم مامانی رو بزرگ کرده این دخمل بلا . از آرزوهای خوبت و دعای خیرت بینهایت ممنونم دوست نازنینم .
مامان سینا
24 آذر 92 12:19
سلام عزیزم وبلاگت خیلی قشنگه , انشاالله که هر چی زودتر عکسهای دخملت رو بذاری ببینیم, با افتخار لینک شدید . پیش ما هم بیایین .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون سینا کوچولو ممنون که به وبلاگ ما اومدی و کامنت گذاشتی دوست خوبم , خوشحالم کردی خانومی . از ابراز لطف و محبتت هم ممنون عزیزم . شما هم از امروز جزو لینک دوستان ما هستید دوست گلم . چشم , انشاالله در اولین فرصت میام پیشتون .
مامان آوا
24 آذر 92 18:39
سلام فدات شم عزیزم اومدم مغازه همسری و سریع اومدم که بهتون سر بزنم . فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت , بخدا عشقمی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی دوست داشتنی و خوش قلب آوای گلم عزیزممممممممممممممم ممنون که با وجود قطع بودن نت خونه و با وجود اینکه کمتر میتونی نت بیای , اما هر طور شده میایی و به ما سر میزنی دوست خوبمممممممممم. خیلیییییییییییییییییی گلی . فدات بشم گلم , تو به من لطف دارییییییییییی , خیلی دوستت دارممممممممممم .
الهام مامان سلنا
25 آذر 92 1:03
عزیزم من شرایط تو رو کاملا درک میکنم , چون شرایط من هم تا حدودی شبیه تو بود , من متاسفانه مادرم رو از دست دادم , 3 سالی میشه که مامان مهربونم که قده دنیا دوستش داشتم فوت کرده , من هم توی دوران بارداریم تنها بودم . البته شوهر منم واقعا برام از هیچ چیزی کم نذاشت و واقعا مثل یه مادر و شاید بیشتر مواظبم بود , ولی وقت های زیادی میشد که دلم میگرفت و تمام وجودم نیاز مادرم میشد , مخصوصا وقتی بچه ها تو نینی سایت از مادرهاشون میگفتن. خیلیییییییییییییییی دلم میخواست که کاش در این دوران مادرم کنارم بود و کلی گریه ام میگرفت . چی بگم که هرچی بگم کم گفتم . فقط محبت های همسرم بود که من رو سر پا نگه میداشت , البته بابام هم تا جایی که میتونست به من میرسید ولی مادر یه چیز دیگه است . ببخشید اگه با حرفهام ناراحتت کردم , انشاالله به سلامتی فارغ بشی و دختر گلت رو به دنیا بیاری . خیلی برات دعا میکنم . غصه هیچ چیز رو هم نخور , انشاالله دخملت که به دنیا بیاد , خودت میبینی که زندگیت عوض میشه , واقعا این کوجولوها شیرینن .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون سلنا جون عزیزم ممنون که به وبلاگ ما اومدی و کامنت گذاشتی . عزیز دلم از اینکه با من درددل کردی ممنوم , خدا مادر مهربونت رو رحمت کنه , میدونم عزیزم که خیلی سخت بهت گذشته , من با اینکه مادر دارم ولی دور بودن ازش برام سخته , واقعا شرایط تو سختتر بوده نازنینم , ولی خدا رو شکر که در عوض همه سختیهایی که داشتی , خدا یه دختر سالم و زیبا و دوست داشتنی بهت هدیه داده . خداروشکر که همسر مهربونی داری و اینقدر به فکرتون بوده و هست . خدا برات حفظش کنه عزیز دلم . گلم لطف میکنی که برای من دعا میکنی , درست میگی عزیزم , با اومدن کوچولوها همه چی عوض میشه . راستی شما جزو لینک دوستان ما هستی عزیز دلم .
مامان لي لي
25 آذر 92 4:03
کافه چی قهوه بیار , تلخ تلخ , دروغ هایش آنقدر شیرین بود که هنوز دلم را میزند ...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی لی لی خوب و مهربون آوای نازم باز هم مثل همیشه کامنتت زیبا و با معنی بود , ممنونم عزیزم .
مامان لي لي
25 آذر 92 4:10
سلام زهرای عزيز و دوست داشتنی من اميدوارم خودت و فاطمه جونی در سلامتی كامل باشين ...... اول از همه بگم خيلی دوستتون دارم ..... بعدش ميخوام بگم از كامنتات خيلی خيلی ممنونم .... واقعا خيلی ماهی , با تک تک كلماتت بی آلايش بودنت رو بهم نشون ميدی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوای خوشگلم عزیزم ممنون که اینقدر به فکر ما هستی مهربونم . منم خیلی دوستتون دارم عزیز دلم , تو که به من لطف داری نازنینم , من که کاری نمیکنم برات عزیزم .
مامان لي لي
25 آذر 92 6:25
زهرا جونم خصوصی داری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای گلم عزیز دلم ممنونم که اینقدر به من اعتماد داری و با من درددل میکنی نازنینم . اومدم پیشت عزیزم و برات کامنت گذاشتم گلم .
مامان بردیا(a)
25 آذر 92 12:56
سلام مامانی فاطمه جونم خانوم خوشگلتم میاد , اینقدر بی خوابی بکشی , مارو ببین , بیشتر از همه لی لی جون انشاالله منتظر یه دختر ناز و مهربون مثل خودتیم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون بردیا کوچولو عزیزم ممنون که میای و به ما سر میزنی و کامنت میزاری دوست گلم . حق با شماست گل من , ولی چی کار کنم دیگه , دوست دارم زودی بیاد توی بغلم و خیالم راحت بشه از بابت سلامتیش عزیزم . فدات بشم , از ابراز محبت و لطفت ممنونم عزیز دلم .
مهدیه ( مادر دختری)
25 آذر 92 13:02
دیگه چیزی به اومدن نی نی نمونده , براتون آرزوی سلامتی دارم عزیزای من ! بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون فاطمه سادات جونم درسته دوست عزیزم , دیگه چیزی نمونده , ممنونم از دعای خیرت گلم . بیشتر پیش ما بیا عزیزم , خوشحالم میکنی دوست خوبم .
مامان فاطمه
25 آذر 92 16:02
سلام چطوری همشهری ؟؟؟؟؟ اگه کاری داشتی حتما روی من حساب کن . بالاخره همشهری به درد همچین وقتهایی می خوره دیگه !!!!! راستی , همین جا زایمان می کنی دیگه ؟ مدیونی اگه کاری باشه و بهم نگی ... هزار تا بوس واسه دخملی و مامان زهرای گلش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه جون خوبم همشهری . فدات بشم دوست گلم , محبت داری نسبت به من عزیز دلم . آره عزیزم , قم زایمان میکنم گلم . قربونت برم که به من لطف داری مهربون . اینم بوسسسسسسسسسسسسسسسس برای فاطمه کوچولو و مامانی مهربوووووووووووووووووونش .
رزیتا مادر آرمیتا
25 آذر 92 18:12
عزیزم سلام خداروشکر که حال خودت و نی نی خوبه . انشاالله که به سلامتی زایمان کنی . فقط یادت باشه واسمون دعا کنی .....
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون آرمیتا جون و نینی توراهی فدات بشم دوست گلم , ممنون عزیز دلم با همه مشغله ای که داری , میای و به ما سر میزنی مهربونم . از دعای خیرت ممنونم دوست خوبم . اگه لایق باشم حتما دعا میکنم عزیزم .
معصومه
25 آذر 92 23:37
سلام عزیزم حال کردی دعای منو , حالا برای من دعا میکنی که وقت نکنم , ولیییییییییییی چون دختر خوبی هستم , آرزو میکنم که بلافاصله نینی دومت بیاد توی دلت و بشن شیر به شیر و من کیف کنم . عزیزم خوبی خودت ؟ دختر ما نمیاد حالا حالاها , یه ماچ آبدار بگیریم ازش , واااااااای خدا جونم ... هستم عزیزم , همین ورام , یه کم سرم شلوغ شده که بعدا برات توضیح میدم چه خبر بوده ولی خیره , اما در ارتباط با بارداری و نینی نیست , بگم که فکرت کج نره , دوستت دارم عزیزم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و عزیزم از دست این دعاهای تو , آخرش کار دست من میدی دوست خوشگلم . ولی من همچنان روی دعای قبلی خودم برای تو اصرار دارم عزیز دلم . دخترمون که فعلا برای اومدن ناز میکنه عزیزم , قربونت برم که اینقدر مهربونی خانوم خانوما . پس بعدا بگو که چه خبر بوده گلم , انشاالله که خیره عزیز دلم .
مامان گلی
25 آذر 92 23:42
مامانی واییییییییییییییییییییییییی , تو چقدر شیرین مینویسی . اصلا با یه ذوقی میخونم نوشته هاتو , واقعا خوش به حال فاطمه طلا , چه مامانی مهربون و دلسوزی داره . انشاالله که این روزهای آخر رو هم به خوبی تموم کنی . دلم ضعف میره برای دیدن دختر نازنینت ... عشقت رو ستایش میکنم , هم به همسرت و هم به دخترت .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان گلی خوب و مهربون طاها و تارا جونم ممنونم عزیز دلم که اینقدر به من لطف داری . خوشحالم که نوشته هام به دلت میشینه دوست مهربونم , البته تو به من لطف و محبت داری نازنینم . فدات بشم , از دعای خیرت ممنونم عزیزم . قربونت برم , از ابراز محبتت نسبت به من و دخترم ممنونم گلم .
مامان لي لي
26 آذر 92 2:58
وقتی خاطره های آدمها زیاد میشه , دیوار اتاقشون پر از عکس میشه , اما همیشه دلشون واسه اونی تنگ میشه که نمی تونن عکسش رو به دیوار بزنن ...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم باز هم مثل همیشه , کامنتت زیبا و دلنشین بود عزیز دلم .
مامان لي لي
26 آذر 92 4:20
سلام زهرا جونم خوبی انشاالله ؟؟؟؟ فاطمه جونيم خوبه ؟؟؟ من و آوايی هم خوبيم خداروشكر ..... زهرا جونم واقعا ممنونم ازت بابت اينكه اين همه زمان گذاشتی و برام كامنت گذاشتی . واقعا ماهی و من با تک تک كلماتت آرامش گرفتم ....... مرسی از راهنمايی ها و دلگرمی های خوبت ..... واقعا ممنونم , از امروز شروع كردم به جای گريه و غصه به خوندن قرآن .... خيلی دوستت دارم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی خوش قلب و دوست داشتنی آوای گلم ما خوبیم عزیز دلم , خداروشکر که شما هم خوبید نازنینم . خوشحالم که آرومتر شدی عزیز دلم . من که کاری نکردم برای تو عزیزم , فقط چیزی که بلد بودم رو گفتم گلم , بهترین کار رو انتخاب کردی دوست مهربونم . امیدوارم که همیشه آرامش داشته باشی نازنینم .
مامان لي لي
26 آذر 92 4:23
مرسی زهرا جونم كه هستی ..... مرسی كه من و آوايی رو توی دعاهات فراموش نميكنی ...... انشالله که خدا روح پدر عزيزت رو شاد و قرين آرامش كنه ........ نميدونی که چقدر بهم آرامش دادی , ممكنه حضور دايی من هم , مثل پدر عزيز تو , كنارم باشه و من دركش نكنم ....... اما خيلی سبک تر شدم و آرامش گرفتم . مرسی خواهری , واقعا ممنونم ازت .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی دوست داشتنی و نازنین آوای گلم خواهش میکنم عزیز دلم , وظیفمه خواهر جون , من که کاری نمیکنم گلم . خوشحالم که آرومتر شدی نازنینم . حتما که حضور داره عزیزم و تو با خوندن قرآن و دادن خیرات باعث شادی روحش میشی عزیز دلم . امیدوارم که همیشه خوب و آروم باشی دوست مهربون من .
مامان آوا
26 آذر 92 11:48
سلام زهرا جونم خوبی عزیزم ؟ فاطمه گلم چطوره ؟ خوبه ؟ عزیزم نمیدونی که چقدر دلم براتون تنگ شده بود , اوضاع واحوالت چطوره ؟ حسابی حسابی سنگین شدی . الهی , عزیزم خیلی مواظب خودت باش . انشاالله که این روزهای آخر , با سلامتی و شادی سپری میشه . برو خصوصی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون عزیزم , مامانی گل و مهربون آوا جونم خوبم گلم , فاطمه جونم هم انشاالله که خوبه , البته با دعای شما دوستای خوبم . منم خیلی دلتنگت میشم عزیزم , وقتی یه روز نیای پیشم گل من . اوضاع و احوالم خوبه , خداروشکر , آره گلم , سنگین شدم حسابی حسابی و کمی هم درد دارم و زود هم خسته میشم که البته طبیعیه دیگه برای ماه آخر عزیزم . چشم دوست مهربونم , سعی میکنم بیشتر مراقب باشم . انشاالله عزیز دلم , برای سلامتی فاطمه جونیم خیلی دعا کن . کامنت خصوصیت رو دیدم نازنینم , ممنون که من مورد اعتمادت هستم دوست خوبم . اومدم پیشت و برات کامنت گذاشتم عزیز دلم . مطمئن باش که تنهات نمیزارم انشاالله دوست مهربون من .
خاله شيدا و روشا
26 آذر 92 14:14
سلام مامانی فاطمه كوچولو مرسی از اينكه ما رو لينک كرديد ، شما از خيلی وقت پيش لينک شديد .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام خاله جون مهربون شیدا و روشا جون من هم ممنونم که ما رو لینک کردین دوست عزیزم . زود به زود پیش ما بیا خانومی , خوشحالم میکنی گلم .
مامان مهرناز
26 آذر 92 17:32
چه پست با احساسی , بذار این روزها تموم بشه , بعدا دلت واسه همش تنگ میشه . عزیز دلم داره بزرگ میشه , جاش تنگ شده , نمیتونه زیاد لگد بزنه , بذار به دنیا بیاد , تلافی میکنه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون مهرناز جونم عزیز دلم خوشحالم که این پست رو دوست داشتی . درسته گلم , میدونم که به زودی دلم برای همین روزهای انتظار , تنگ میشه عزیزم . حتما همینطوره که میگی , وای به روزی که بخواد تلافی کنه این جیگر خانوم .
مامان کیان
27 آذر 92 3:22
مرسی که به ما سر زدین عزیزم . منم شما رو لینک کردم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون کیان کوچولو من هم ممنونم که میای پیش ما دوست خوب من . از لینکت ممنونم عزیزم . باز هم منتظر حضورت هستم دوست گلم .
مامان لي لي
27 آذر 92 3:58
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاريست پر از ياد خدا , و در آن باغ کسی ميخواند که خدا هست , دگر غصه چرا ؟ آرزو دارم خورشيد رهايت نکند و غم و غصه هرگز صدايت نکند .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم خیلی کامنتت زیباست عزیز دلم . ممنونم خواهر جون عزیزمممممممممممم .
مامان لي لي
27 آذر 92 5:30
سلام زهرا جونم خوبی ؟ فاطمه جونم خوبه ؟؟ ما هم خوبيم خدارو شكر ...... خيلی دوستتون دارم و مثل هميشه قدردان لطف و محبت بی كرانتم خواهر ..... آوايی يه كم شيطون شده و بعد از كار , تمام وقتم رو به خودش اختصاص ميده و همش بايد دنبالش باشم و توی طول روز فقط ميرسم نظرها رو تایيد كنم و برای جواب الان ميام پيشت ...... به هرحال عذر من رو بپذير . مواظب خودت و دخمل بلا هم باش كه ديگه كمتر از يک ماه ديگه مياد توی بغلت .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی عزیز دوست داشتنی آوای خوشگلم ما هم خوبیم گلم , خدارو شکر , فاطمه جون هم خوبه انشاالله , البته با دعای شما دوستای گلم , خوشحالم که حال شما هم خوبه عزیز دلم . قربون آوا جونم برم که شیطونی میکنه , انشاالله که سالم باشه همیشه همیشه , میدونم عزیزم که خیلی مشغله داری و نمیتونی به همه کارهات برسی , حق داری گلم , اصلا به خودت سخت نگیر عزیز دلم , جواب کامنت من هم دیر نمیشه , من که توقعی ندارم ازت عزیزم , با اینکه همیشه از دیدن کامنتات خوشحال میشم ولی درکت میکنم مهربونم و دوست دارم که اولویت اولت , خودت و آوای گلم باشه نازنینم . من هم دیگه سنگین شدم و گاهی اوقات درد دارم و زود هم خسته میشم و به همین دلیل , دیگه نمیتونم مثل سابق زود به زود , پاسخ کامنتها و محبتهای دوستانم رو بدم , ولی میدونم که دوستای نازنینم من رو درک میکنن و میبخشن . عزیز دلم تو هم مراقب خودت و آوای نازنینم باش . دوستتون دارم .
مامان آوا
27 آذر 92 13:22
سلام گل ناز مژی خوبی عزیزم ؟ فدات شم نازنینم . رفتی دکتر که ببینی کی برات این خانوم دکتر نوبت میزنه ؟ ما که حسابی منتظر این فسقل خانوم هستیم . وای زهرا نمیدونی چقدر منتظرش هستم . جالبه بدونم که بعد از به دنیا اومدن نازگلی , نام کاربری رو از مادر منتظر به چی تغییر میدی ؟ وای نگی من چقدر فضولما اااااااااااااااااااااا , فقط خیلی خیلی واسم مهمی هاااااااااااااااااااا هزار تا بوس واسه زهرا جونم و دخمل بلا . خیلی دوستتون دارم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام دوست گل و نازنین من مژده جونم , مامانی خوب و مهربون آوای نازم عزیز دلم ممنونم , خوبم گل من . هفته بعد , روز شنبه میرم سونوگرافی نازنینم و بعد هم میرم دکتر تا ببینم برای کی نوبت میزنه بالاخره این خانوم دکتر , ماشاالله دکتر من صبرش زیاده . قربونت برم که اینقدر ماه و مهربونی و منتظر فاطمه جونی هستی عزیز دلم , از بس که قلبت پاک و مهربونه گلم . برای نام کاربری هنوز تصمیمی نگرفتم ولی خوشحال میشم که نظر خودت رو بگی تا بدونم عزیزم . قربونت برم , فضول یعنی چی , تو این همه به ما لطف داری مهربونم . خیلیییییییییی دوستت دارمممممممممم. هزار تا بوس برای مژده جونم و گل دخترش آوایی .
فرشته
27 آذر 92 22:02
سلام آبجی جونم , خوبیییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟ دلم برات تنگ شده بوووود . من رو ببخش که دیر میام , خیلی کم حوصله شدم . مراقب خودت باش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام فرشته جون خوب و مهربونم خوبم آبجی جون . چقدر خوشحالم که بعد از مدتها , اینجا میبینمت عزیز دلم . من همیشه منتطرت هستم عزیزم , امیدوارم هرگز ناراحت و بی حوصله نباشی گلم و به هر آنچه آرزو داری برسی نازنینم . تو هم مراقب خودت باش دوست خوب من .
مامان آوا
27 آذر 92 23:22
سلام فدات شم عزیزم , این چه حرفیه , اشکال نداره قربونت برم . تو راحت باشی و سلامت , واسه من کافیه عزیز دلم . دوستت دارم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام دوست خوش قلب و دوست داشتنی من , مژده جونم قربونت برم عزیزم , از بس که تو ماه و فرشته ای , همیشه من رو شرمنده میکنی گلم . باز هم ازت معذرت میخوام بابت قطع شدن یکباره سیستم عزیز دلم . خیلی دوستت دارممممممممممممممم.
مامان ستاره
28 آذر 92 0:19
بدو بیا توی وبلاگم , عکس الانم رو ببین , رمز رو توی خصوصی گذاشتم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام ستاره جون خوب و مهربون من واییییییییییییی عکس ستاره جونم رو گذاشتی ؟؟؟؟ اومدمممممممممممممم.
مامانی درسا
28 آذر 92 1:27
انشاالله به زودی نینی به سلامت میاد بغلت عزیزم . هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم , کنار هم بنشینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها . یلدایتان رویایی .... روزهایتان پر فروغ ، شبهایتان ستاره باران ! راستی به این آدرس برین و توی قرعه کشی شب یلدا شرکت کنین . http://mylamis.com/yalda//?ref=f65f3d54d83d295974e29e82096b8ef4
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون درسای عزیزم ممنون که به ما سر میزنی و کامنت میزاری دوست خوب من . من هم پیشاپیش شب یلدا رو بهت تبریک میگم عزیز دلم . از دعای خیرت ممنونم دوست گلم . از بابت آدرس , باز هم ممنون عزیزم .
مامان کیان
28 آذر 92 2:54
سلام مامان عزیز حالتون خوبه ؟ فاطمه شیطون چیکار می کنه ؟ خیلی دوست دارم روی ماهش رو زودتر ببینم . راستی , این خانوم خانوما کی زمینی می شه ؟؟؟؟؟؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون کیان کوچولو خوبیم دوست عزیزم , فاطمه کوچولو هم خوبه گلم , گاهی حسابی تکون میخوره و گاهی هم ساکته عزیز دلم . از ابراز لطف و محبتت بینهایت ممنونم عزیزم . تاریخ دقیقش تا به امروز مشخص نشده عزیز دلم , ولی فکر کنم که 14 یا 15 دی ماه این خانوم کوچولو بیاد انشاالله .
مامان لي لي
28 آذر 92 5:55
حضورم را بر صفحه دلت تیک بزن !
 من حاضرم ؛
 حتی تمام این روزها که تو غایبی ...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی نازنین و دوست داشتنی آوای خوشگلم عزیز دلم از کامنت مثل همیشه زیبا و پر محتوات ممنونم دوست باوفای من .
مامان لي لي
28 آذر 92 6:02
سلام زهرای خوب و مهربونم ...... فرشته آسمونی ما معلوم نشد که كی قراره پاهای مباركش رو به زمين بزاره ؟؟؟!!!!! انشاالله كه صحيح و سلامت به آغوشت مياد .... بی صبرانه منتظر ديدن عكس های فرشته كوچولو هستم و از همه مهمتر خبر سلامتی هردوتون .... ميدونم که داری لحظه شماری برای حضورش ميكنی خواهر .... اما ما هم بی صبرانه منتظر اومدنش هستيم ....... خيلی خيلی اين روزهای آخر , بيشتر مواظب هردوتون باش و حسابی تقويت كن خودت رو خواهری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی خوش قلب و دوست داشتنی آوای گلم عزیز دلم ممنونم که اینقدر جویای حالمون هستی , از بس که با محبتی گلم . قراره که شنبه برم برای سونوگرافی و بعد هم برم پیش دکترم , امیدوارم این بار دیگه برام نوبت بزنه گلم , من عجله دارم و روزشماری میکنم و این خانوم دکتر من هم صبرش زیاااااااااااااااااد , ولی فکر کنم که 14 یا 15 دی ماه باشه نوبتم عزیز دلم . خیلی برای سلامتی فاطمه جونم دعا کن مهربونم و اینکه شنبه , همه چیز توی سونوگرافی رو به راه باشه گلم . نازنین من , ممنونم که فاطمه جونم برای تو مهمه و انتظارش رو میکشی المیرای خوشگلم . چشم مهربونم , سعی میکنم بیشتر مراقب خودمون باشم گلم . ممنون که با این همه مشغله میای پیش ما خوب من .
معصومه
28 آذر 92 9:24
سلام عزیزم محبوب دلم خوبی ؟ چه خبرا ؟ دختر نازم خوبه ؟ نمیخواد بیاد حالا حالاها ؟؟؟؟ دلمون براش تنگ شده , بگوووووو بیا , تا شاید توی این بیوفایی ها و بی عدالتی ها و بی سر و سامانی ها , بالاخره یکی هم بیاد و دل ما رو خوش بکنه و دلمون یه هوای تازه پیدا کنه و هر روز بیاییم به امید دیدن عکساش .... عزیزم قول بده که هر روز یه دونه عکس ازش بذاری , باشه ؟؟؟؟؟؟؟ من از الان دلم میگیره اگه یه روز بیام و ببینم عکسش نیست عزیز دلم . راستی بیمارستان انتخاب شده ؟ من این روزها فقط میخوابم , ساعت 10 شب تا 9 صبح , دارم میمیرم از بیخوابی , نمیدونم چرا واقعا... امروز و دیروز , وقت پریودم بود , ولی مثل اون ماه که گذشت , فکر کنم تاخیر کرده و حالا حالاها نیاد عزیزم , ولی در کل , به هر چیزی امید دارم جز بارداری گلم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون گل و مهربونم ممنونم عزیز دلم که اینقدر به من و فاطمه جونیم محبت داری و جویای حالمونی گل من. ما خوبیم گلم , فاطمه کوچولو هم از دعای شما خوبه عزیزم , فعلا که دکترم برای من نوبت نزده و شنبه قراره برم سونوگرافی و بعد هم برم دکتر , نمیدونم این بار نوبت دقیقی میزنه برای من یا نه , تا ببینیم خدا چی میخواد عزیز دلم , بیمارستانم مشخصه , فقط روز سزارینم مشخص نشده گلم . سعی میکنم که زود به زود عکسهای دخملی رو بزارم عزیزم , تو هم با دل پاکت برای سلامت به دنیا اومدنش دعا کن گل من . عزیز دلم , خواب زیادت فکر کنم به خاطر تاخیر در پریودت باشه , از صمیم دلم آرزو دارم که به مراد دلت برسی , امیدت به خدا باشه و مثبت فکر کن , انشاالله که توی این تاخیر در پریودت و پر خوابیها خیری هست نازنینم .
مامان الینا جونی
28 آذر 92 11:21
همه لحظه های پایانی پاییزت ، پر از خش خش آرزوهای قشنگ . پیشاپیش یلدا مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون الینا جونی از کامنت زیبات ممنونم دوست نازنینم . منم پیشاپیش , شب یلدا رو بهت تبریک میگم گلم .
مامان آوا
28 آذر 92 12:36
سللللللللللللللللللللللللللللام زهرا جونم خوبی عزیزم ؟ سلامتی ؟ چه خبرا ؟ دوست گلی نازم , خیلی دوستتتتتتتتتت دارم . وای زهرا یک دل درد و کمردردی گرفتم که نگو , نمیدونم علتش چیه , به نظرت تلقین نیستن ؟؟؟؟؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلاااااااااااااااااام مژده جون نازنینم , مامانی مهربون آوایی خوشگلم خوبم گلم , خبر خاصی نیست عزیز دلم . منم خیلییییییییییییییییی دوستت دارمممممممممممممم. فکر نمیکنم به خاطر تلقین باشه عزیز دلم , ممکنه به خاطر وقت تخمکگذاریت باشه گلم, آخه گفتی که تازه تموم شده دوره جدیدت عزیزم. استرس و ترس رو از خودت دور کن نازنینم و فقط مثبت فکر کن مهربونم , قول بده , فکرهای بد رو بریز دور دوست خوشگلمممممممممممم.
مامان آوا
28 آذر 92 15:32
سلام نازنینم خوبی ؟ من اومدم توی نینی گپ و کلی برات کامنت گذاشتم ولی جواب ندادی , حدس زدم پای سیستم نباشی , فدات شم , قصور من رو ببخش , ممنونم از راهنماییهای خوبت , راستی , نگفتی که کی باید بری دکتر واسه نوبت عمل ؟؟ دوستت دارم دوست عزیزتر از جونم . مواظب خودت باش . در پناه حق مهربونم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون خوب و نازنینم , مامانی گل آوایی نازم خوبم عزیز دلم . گلم , من تا ساعت 2 پای سیستم بودم و منتظرت بودم عزیزم , پیغامی توی نینی گپ ندیدم اصلا از تو گلم, ببخش من رو دوست مهربونم, من دیدم که آنلاینی ولی هیچ پیغامی نمیاد ازت و من هم فکر کردم که هنوز کار داری و نیومدی و نیستی نازنینم , معذرت میخوام اگه پیغام دادی و بیجواب مونده عزیز دلم , من اصلا هیچ پیغامی ندیدم عزیزم , شرمنده ام . گلم , من شنبه قراره برم سونوگرافی و بعد هم برم تا خانوم دکتر برام نوبت بزنه , خدا کنه که این بار وقت دقیقی رو مشخص کنه برای سزارینم عزیزم . البته فکر کنم که همون 14 یا 15 دی ماه باشه گلم . برای سلامتی فاطمه جونی و اینکه توی سونوگرافی همه چیز رو به راه باشه , دعا یادت نره دوست جونی خوشگلممممممممم. خیلیییییییییییی دوستت دارمممممممممممممممممممممم دوست مهربونم .
مامان آوا
28 آذر 92 23:19
سلام عزیزتر از جونم آره , امروز 28 آذر , تولدم بود , و من وارد 29 سالگی شدم , دیگه داریم یواش یواش به مرز 30 سالگی میرسیم , امروز جدای کمی درد ناشی از کمر و دل , اصلا خوشحال نبودم که تولدمه . نمیدونم چرا ؟ حس خوبی نبود روز تولدم , همه اعضای خوانوادم , امروز کلی پیام فرستادن , ولی اثری از خوشحالی در من نبود گل نازم , بچه شدم نه ؟؟؟؟؟؟ ولی خوب , با گذر ایام , همه چیز به دست فراموشی سپرده میشه , حتی این احساس من.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون عزیزم , مامانی نازنین و مهربون آوایی خوشگلم عزیز دلم باز هم تولدت رو بهت تبریک میگم دوست نازنینم . انشاالله که 120 ساله بشی و در کنار خوانواده خوبت , همیشه خوشبخت باشی و سعادتمند عزیز دلم . نازنینم , تو که تازه داری به مرز 30 سالگی میرسی عزیز دلم , ولی من که این مرز رو رد هم کردم چی بگم ؟؟؟ میبینی چه خونسردم , گل من , همه ما , بعضی روزها ناخواسته دمق میشیم و بی حوصله , حتی ممکنه که یکی از روزهای مهم زندگیمون هم باشه , آدمها موجودات پیچیده ای هستن دیگه عزیزم , نگران نباش , یه حس زود گذره , فقط تو سعی کن زودتر از این حس عبور کنی و از روز تولدت و داشتن خوانواده بااحساس و دختر زیبات , لذت ببری دوست مهربونم . نبینم مژده جون خوشگلممممممممممم بی حوصله باشه , اونم روز تولدش , اصلا بهت نمیاد ناراحتی و بی حوصلگی گل من . یه دست و جیغ و هورراااااااااا به مناسبت تولد مژده جونمممممممممممم ,
مامان گیسو جون
28 آذر 92 23:44
سلام عزیز دلم سیسمونی دخمل گلت رو دیدم , خیلی قشنگ بود , الهی به سلامتی بیاد بغلت و استفاده کنه , دست همگی درد نکنه , عالی بود . مخصوصا لباسای نازنازیش , یه دستگاه بخور سرد هم بگیر , خیلی به کارت میاد , ما که عصای دستمون شد , امیدوارم که به سلامتی زایمان کنی , اگه ممکنه برای من هم موقع زایمانت دعا کن چون واقعا اون لحظه گیراست , خوش به حالت , یکی از بهترین لحظه های زندگیت رو پیش رو داری , لحظه ای که تا آخر عمر یادت می مونه . دلم می خواد که خدا از عمرم کم کنه و دوباره روزی رو که گیسو به دنیا اومد رو برام تکرار کنه , من هم خاطرات بارداریم رو نوشتم و الان وقتی می خونم یه عشقی سراپامو می گیره , امیدوارم زایمان خوبی داشته باشی . بوسسسسس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون گیسو جون خوشحالم که سیسمونی دخترم رو دوست داشتی عزیزم . از دعای خیرت و اینکه اومدی و به ما سر زدی و کامنت گذاشتی , بینهایت ممنونم دوست خوبم . اگه لایق باشم , چشم خانومی , درسته گلم , لحظه به دنیا اومدن بچه آدم , یکی از بهترین لحظات عمر آدمه . خدا دختر نازنینت رو برات حفظ کنه عزیزم و عمری طولانی و با برکت و با عزت بهت عطا کنه در کنار خوانواده خوبت دوست گل من .
مامان سینا
29 آذر 92 10:10
عزیزم من اصلا انتظار ندارم با این حالتون , انشاالله که نظرات باشه واسه وقتی که کوچولو چشم به جهان گشود .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون سینا کوچولو ممنون که من رو درک میکنی دوست مهربونم . باز هم پیش ما بیا , از دیدنت خوشحال میشم همیشه دوست خوبم .
مامان ستاره
29 آذر 92 12:43
سلام عزیز دلم ... خوبی ... ؟ من دیگه نمیام وب , آخه یکی اومده و نظر گذاشته و هر چی از دهنش در اومده گفته , آخرش هم میگه اگه نکشی کنار , ویروسیت میکنم , من نمی دونم این کیه که این قدر مریضه , اسم هم نذاشته , من دیگه نمیام , حلالم کن دوست خوبم ... دلم برات خیلی تنگ میشه , اینقدر ناراحتم , همین رو کپی میکنم به بقیه و دیگه حوصله نوشتن ندارم ... دوستت دارم , بوس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام ستاره جون خوب و مهربونم خوبم دوست نازنینم . این کیه که خاله ستاره گل و مهربون ما رو ناراحت کرده عزیزم ؟ الان میام پیشت عزیز دلم .
مامان امیررضا
29 آذر 92 13:53
سلام خوبی مامانی فاطمه جونی ..... ؟ خبر نمیدی ...... ؟ نمیای ..... ؟ انشاالله که حال هر دوتاتون خوبه ؟؟؟؟ ما منتظر خبرهای خوبتونیم ...... روی گل شما به سرخی انار ، شب شما به شیرینی هندوانه ، خندتون مانند پسته , و عمرتون به بلندی یلدا , شب یلدا مبارک . . .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون امیررضا کوچولو عزیز دلم ما خوبیم , خداروشکر . باور کن که این روزها خیلی نمیتونم نت بیام عزیز دلم , زود خسته میشم و سنگین هم شدم و گاه و بیگاه درد دارم , ببخش که نتونستم خیلی بهت سر بزنم دوست گلم , به زودی میام پیشتون عزیزم , ممنون که میای و به ما سر میزنی و جویای حالمون هستی دوست مهربونم , من هم شب یلدا رو به شما تبریک میگم عزیز دلم .
مهدیه ( مادر دختری)
29 آذر 92 16:28
بوس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه سادات جون ممنونم که به ما سر زدی دوست خوب من .
نازنین
29 آذر 92 21:05
انشاالله به سلامتی و دلخوشی . من که خیلی مشتاقم تا فاطمه جونی رو زودتر ببینم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام نازنین جون خوب و مهربونم فدات بشم دختر مهربون , از اینکه اینقدر به من و فاطمه جونی لطف داری ممنونم نازنینم .
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
30 آذر 92 2:25
روی گل شما به سرخی انار , شب شما به شیرینی هندوانه , خندتون مانند پسته , و عمرتون به بلندی یلدا , شب یلدا مبارک . http://www.niniweblog.com/upl/min/13874432738.jpg
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ثمین سادات جون عزیزم ممنون که به وبلاگ ما اومدی و کامنت گذاشتی دوست خوبم . شب یلدای شما هم مبارکککککککککککک دوست خوبم .
مامان لي لي
30 آذر 92 4:38
یک ترانہ مےتواند لحظہ اے را تغییر دهد . . . یک ایده مےتواند دنیایے را عوض کند . . . یک قدم مےتواند سفرے را آغاز کند . . . اما یک دعا مےتواند حتے ناممکن را ممکن کند . . . زیرا ضامنش خداست . . . به ضمانت او دعايتان مےکنم تا ھیچ سنگے در راھتان نباشد و تا ابد شاد باشيد. . . يلدای زيباتون مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوای خوشگلم مثل همیشه کامنتت زیباست و پر معنی عزیز دلم . عزیزم شب یلدای شما هم مبارکککککککککککککککککککککککک. امیدوارم که همیشه کنار دختر نازنین و دوست داشتنیت و کسانی که دوستشون داری , خوشبخت و سعادتمند و در آرامش باشی عزیز دلم .
مامان لي لي
30 آذر 92 6:31
سلام زهرای عزيز و مهربونم انشاالله كه خوبی و أصلا استرس دكتر عصر رو نداری ؟؟؟!!!؟؟ خواهری منم دلم برات تنگ شده , اما ببخش تورو خدا , واقعا درگير سالگرد داييم هستم و ....... ولی تحت هر شرايطی به فكرتم ..... گلم من مطمئنم که خانم دكتر , امروز بعد از سونو , بهت خبر سلامتی كامل فاطمه جونيم رو ميده و تو با خوشحالی مضاعف يلدا رو كنار همسر عزيزت جشن ميگيری ..... أصلا خواهرم استرس نداشته باش و به خودت دلشوره راه نده , خدا هميشه همراه فاطمه جونيمه و دخملی رو تا آخرين لحظه از گزند آسيب ها دور ميكنه , فقط مراقب خودتون باش و أصلا به چيزهای بد فكر نكن ، ..... حتما بعد از سونو , خبر سلامتی دخملی رو بزار ...... من بی صبرانه منتظر نيمه دی ماه هستم تا دخمل نازت , سلامت به آغوشت بياد و بعد من ببينمش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم عزیزم ما خوبیم , خدارو شکر , قربونت برم دوست خوش قلب من که اینقدر به فکر ما هستی . عزیز دلم نوبت سونوگرافیم امروز صبح بود , رفتم و خدارو شکر دکتر سونوگرافیست گفت که همه چیز خوبه و مشکلی نیست نازنینم , فقط توی سونوی امروزم , دو تا سن حاملگی برای من نوشته که نمیدونم یعنی چی , یکیش بر طبق اونی که همیشه توی سونوگرافیها و مطابق با حساب خودم و دکترم بوده هست و امروز هفته 36 ام تمومه , ولی یه سن حاملگی دیگه هم زده که پایینتره , حالا نمیدونم که دکترم کدوم رو ملاک وقت زایمانم قرار بده دیگه , از طرفی هم نمیدونم که چرا دو تا سن حاملگی زده و فکرم مشغول شده , ساعت 8 امشب نوبت دکترمه , حالا برم ببینم چی میگه , خدا کنه وقت زایمانم از نیمه دی ماه دیگه دیرتر نشه , چون دیگه صبرم تموم شده عزیز دلم , با اینکه البته اولویت اول من سلامتی فاطمه است و بعد از اون , دل خودمه . عزیزم سالگرد داییت رو بهت تسلیت میگم , امیدوارم که روحش در آرامش و مورد رحمت حق قرار بگیره دوست مهربونم , میدونم که مشغلت زیاده خواهر جون , با اینکه دلتنگت میشم ولی دوست ندارم خودت رو برای اومدن پیش من اذیت کنی و از وقت استراحتت بزنی دوست خوب و دوست داشتنی من , من درکت میکنم گل من . عزیز دلم خیلی با حرفهات بهم آرامش دادی , ممنونم که همراهمی , از اینکه اینقدر برای ما و به خصوص فاطمه جونیم دعا میکنی همیشه ازت ممنونم نازنینم . تو خیلی خوش قلبی گلم . شب یلدای تو و آوا جونم هم مبارک عزیز دل من .
مامان لي لي
30 آذر 92 6:35
خصوصی خواهرم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی خوش قلب و دوست داشتنی آوای نازنینم عزیز دلم از کامنت خصوصیت بینهایت ممنونم . تو خیلی خوش قلب و گلی المیرای خوبم و مطمئنم و شک ندارم که ایمانت هم خیلی خیلی قویه گلم. این رو بدون نازنینم که فقط خدا از دل آدمها خبر داره و میدونه که چه کسی ایمانش چقدره و چه کسی قویتره و چقدر میتونه قوی باشه خوب من . نازنینم از دعاهایی که در حق فاطمه جونی کردی و میکنی و از خوندن قرآن برای سلامتیش بینهایت ممنونم گل من , نمیدونی که چقدر خوشحالم کردی عزیز دلم , هرگز این لطفت رو فراموش نمیکنم , کارهایی که گوشزد کردی رو حتما انجام میدم گلم , بازم ممنونم مهربونم . دوستت دارممممممممممممممم دوست خوش قلب من .
مامان لي لي
30 آذر 92 6:37
زهرا جونم برات آرزوی بهترينها رو دارم ......... من مطمئنم که امروز با خبر خوب از دكتر ميای بيرون , راستی مامانی , بعد از به دنيا اومدن فاطمه جونی , به جای مامان منتظر , چی مينويسی ؟؟؟؟؟؟!!!! مثلا مامان فاطمه بلا ؟؟؟!!!! ببخش خوب , فضول نيستمااااا , كنجكاوم خواهر .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوا جونم عزیز دلم من هم برای تو آرزوی بهترینها رو دارم . از دلگرمی و آرامشی که به من میدی ممنونم دوست نازنینم , حتما همینطوره که میگی عزیز دلم . هنوز فکرش رو نکردم عزیزم , اتفاقا مژده جون هم همین سوال رو از من پرسیده بود گلم , نظر تو چیه نازنینم ؟ مامان فاطمه بلا هم قشنگه عزیز دلم , فضول یعنی چیییییییییییییی عزیزمممممممم , تو به من لطف داری خواهر جونم . بازم نظری داشتی بگو حتمااااااااااااااا , منتظرمااااااااااا.
مامان لي لي
30 آذر 92 6:38
ببخش خواهر , با اجازت برم و يه نيم ساعت استراحت كنم كه هشت بايد شركت باشم...... فعلا ,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی دوست داشتنی و خوش قلب آوای نازم عزیز دلم من راضی نیستم که با این همه مشغله و خستگی , از وقت استراحتت بزنی و برای من این همه کامنت بزاری گلم. من که توقعی ندارم خواهر جونم . فدات بشم , بیشتر به خودت برس و استراحت کن , این همه فشار , برای سلامتیت خوب نیست عزیز دلم . باز هم ممنونم از این همه ابراز لطف و محبتت گلم .
مامان آوا
30 آذر 92 9:57
سلام زهرای نازنینم خوبی ؟ انشاالله که امروز میری دکتر و دیگه میدونیم کی انشاالله وقت سزارینته , آخ جووووووووووووووووووووون , فاطمه گلی میخواد به این دنیا بیاد , خودت چطوری زهرا جونم ؟ خوبی عزیز دلم ؟ گل خوشبوی من , انشاالله که استرس نداری ؟؟؟ مواظب خودت باش , دیگه این روزهای آخری رو هر چند میدونم سخته ولی بدون استرس پشت سر بزار عزیزم . وای چه کیفی داره , یلدای دیگه , دخمل بلا داره وارد دوسالگی میشه . وای نمیدونی دارم چه ذوقی میکنم زهرا جونم . فدات بشم زهرا جونم . خدا حفظتون کنه , دوستتون دارم , عاشقتونم , گلهای ناز من هستین , و یلداتون مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون نازنین و مهربونم , مامانی خوب و گل آوایی جونم عزیز دلم نمیدونم که چطوری جوابگوی این همه ابراز لطف و محبتت باشم نازنینم. واقعا من رو شرمنده میکنی گلم , فدات بشم که اینقدر ماهی و قلبی پاک و دلی مهربون داری عزیزم . قربون ذوق کردنت بشم من , دوست جونی من . گلم امروز صبح رفتم سونوگرافی , دکتر سونوگرافیست که گفت همه چی خوبه , خداروشکر , البته میدونم که همه اینها از لطف و دعاهای شما دوستای خوش قلب من هستش دیگه عزیز دلم , فقط یه چیزی فکرم رو مشغول کرده و اونم اینه که , دو تا سن حاملگی توی سونوگرافی برای من زده , نمیدونم چرا , اولین باره که اینطوره , امیدوارم که چیز خاصی نباشه و باعث نشه که وقت زایمانم عقب بیفته , امیدوارم که این بار دکترم نوبت دقیقی برای من بزنه و تا حدودی تکلیفم روشن بشه دیگه عزیز دلم . یه سن حاملگی بر اساس BPD زده که آخر 36 هفته است که بر حسب همون حساب همیشگی سونوگرافی و دکترمه و یه سن حاملگی هم بر اساس FL\AC زده که کمتر از اینه , ساعت 8 شب نوبت دکتر دارم , برم ببینم چی میگه و آیا نوبت میزنه یا نه این خانوم دکتر صبور من . فدات بشم دوست مهربون من , تو خیلی به من و فاطمه جونیم لطف داری , ممنون که اینقدر منتظرشی و بهش محبت داری , از بس خوش قلب و دوست داشتنی هستی گلم. خدا دختر نازنازیت و همسر مهربونت رو برات حفظ کنه همیشه عزیز دلم , و اگه روزی باز هم بچه دار شدی , از صمیم دلم دعا میکنم که فرزندی سالم و صالح و خوب , بهت عطا کنه دوست خوشگلم . شب یلداتوووووووووووووووووووووون مبارککککککککککککککککککک. خوش بگذره بهتوننننننننننننننن عزیزم.
مامان آوا
30 آذر 92 10:43
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز , برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی ، دلت دریایی ، روزگارت بهاری , یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون آوای خوشگلم از اینکه پیش ما اومدی و کامنت گذاشتی , خیلی ممنونم عزیزم . شب یلدای شما هم مبارککککککککککککککککک. براتون بهترینها رو آرزو دارم دوست خوبم .
مامان سویل و اراز
30 آذر 92 13:55
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز , برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی ، دلت دریایی ، روزگارت بهاری ♥ یلدایتان مبارک باد .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون آراز و سویل جون ممنون از کامنت زیبات دوست عزیزم. خوشحالم که بازم اینجا میبینمت دوست خوب من . شب یلدای شما هم مبارکککککککککککککککککک. براتون بهترینها رو آرزو دارم عزیز دلم .
یاسمن مامان ترمه
30 آذر 92 16:50
عزیزم یه روز میشه که به عقب بر میگردی و میگی وااااااااااااااااااااای , چقدر زود گذشت , انگار همین دیروز بود که هفته ی 35 بودم و حالا دخترم عین دسته گل توی بغلمه.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ترمه جون درسته دوست نازنینم , همینطوره که میگی , روزی دلم برای همین روزها تنگ میشه . فقط آرزو دارم که دخترم سالم و سلامت توی بغلم باشه عزیز دلم . شب یلداتون مبارککککککککککککککککککک .
مامان ماهان
30 آذر 92 23:41
شب یلداست ؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود , و سرخى عشق و عاطفه ، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما ؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا میرود. يلداتون مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ماهان کوچولو ممنون که به وبلاگمون اومدی و سر زدی عزیزم . شب یلدای شما هم مبارک باشه دوست خوب من .
مامان ماهان
30 آذر 92 23:42
گل دختر , اومدی عسيسم ........ ؟ من شرمنده , يه مدته نميتونم زود به زود بيام .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ماهان کوچولو هنوز نیومدم خاله جون , اما به زودی میاممممممممممممم . اشکالی نداره عزیزم , من همیشه از دیدنت خوشحال میشم دوست خوب من .
مامان لي لي
1 دی 92 6:09
از صدای گذر آب چنان میفهمی ........ تندتر از آب روان ....... عمر گران ميگذرد ....... زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست‎‎ ...... از خدا خواسته ام در شب یلدا و از آن روز به بعد ؛
 آنقدر شاد شوی ؛ که ندانی غم چيست‎ ‎...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوا جونم فدات بشم عزیزم . مثل همیشه خیلی کامنتت زیباست , ممنونم عزیز دلم .
مامان لي لي
1 دی 92 6:13
سلام زهرا جونم .... طاقت نياوردم و اومدم پيشت و جواب كامنتهام رو توی پستت خوندم . ببخش , سر در نميارم كه چه جوريه دو تا نوبت زايمان , اما از خدا فقط ميخوام فاطمه جونی , سلامت به دنيا بياد و بس .... ميدونم که انتظار خيلی برات طاقت فرسا شده و داری برای ديدنش لحظه شماری ميكنی , اما همونطور كه خودت گفتی , سلامتی فاطمه بلا از هر چيزی مهمتره , الان شش صبحه و تو ديشب ساعت ٨ رفتی دكتر .... اميدوارم هر چيزی كه شنيدی خوب بوده باشه و دلنگرانی صبحت از بين رفته باشه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوا جونم فدات بشم عزیزم که اینقدر مهربونی و جویای حال ما هستی . عزیز دلم , خانوم دکتر گفت که خداروشکر همه چیز خوبه و رو به راهه , و اون دو تا تاریخ هم مشکلی نداره و گاهی پیش میاد , تقریبا آخر هفته 36 بودم , مطمئنم که همه اینها از دعای خیر شما دوستای عزیز و خوش قلب من بوده عزیزم . وقت دقیقی برای روز زایمانم مشخص نکرد ولی گفت که تقریبا نیمه های دی ماه , یعنی توی هفته 39 , نوبت سزارینم خواهد بود , دیگه هر چی خدا بخواد , مهم سلامتی فاطمه جونیمه و چند روز دیر یا زودش , با اینکه برای من سخته ولی اشکالی نداره , قربونت برم که دلنگرانمون بودی , اومدم پیشت و کامنت گذاشتم برات تا دلنگران نباشی دوست باوفای من .
مامان لي لي
1 دی 92 6:19
اميدوارم وقت زايمانت مشخص شده باشه تا يه كمی از استرس و دلنگرانيت كم شده باشه خواهری ........ خدا مراقب فاطمه جونه , پس خواهش ميكنم که استرس رو از خودت دور كنی خواهری . ميدونم سخته اما بهترين راه , داشتن آرامش , توی اين روزهای آخره ..... الهی فدات شم كه خوش قلبی و به من انرژی مثبت ميدی ......... دوستتون دارم و اميدوارم که ديشب , خبر خوش زمان زايمانت رو شنيده باشی و انرژی مضاعف گرفته باشی خواهری ..... فاطمه جونيم هم كه الحمدالله صحيح و سلامته , پس تورو خدا بد به دلت راه نده . ميبوسمتون , منتظر خبرای خوشم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم عزیز دلم ممنون که اینقدر به فکر ما هستی و دلنگرانمونی . عزیزم زمان دقیقی مشخص نشد ولی گفت که سزارینم توی هفته 39 خواهد بود نازنینم . با این حساب , همون اواسط دی ماه خواهد بود گلم . از دعاهای خیرت و همه همراهیات ممنونم دوست نازنینم , خیلی ماه و خوش قلبی . عزیزم اومدم و توی وبلاگت کامنت گذاشتم تا تو هم دیگه دلنگران نباشی عزیز دلم . نو خیلی به من و فاطمه جونی لطف داری گل من و با همراهی و ابراز لطف و محبتت به من دلگرمی میدی خواهر جون . چشم عزیزم , سعی میکنم آروم باشم مهربونم .
مامان آوا
1 دی 92 9:29
سلام گل نازم خوبی ؟ چیکار کردی ؟ خوب , گاهی میشه که یکی از نوبتهای زایمان رو بر اساس آخرین قاعدگی میزارن و یکی رو براساس رشد جنین , و همیشه اونی که رشد جنینه ملاک هستش عزیزم , چیز نگران کننده ای نیست , فدای دوست گلی ناز و نگرانم بشم . نگرانیت قابل درک هست گل من ولی خوب این یه موضوع نگران کننده نیست , پس خیالت راحت باشه فدات بشم . مواظب خودت باش مهربون من , انشاالله که توی این ماه , فاطمه عزیزم توی آغوش پر مهر تو میاد و ما دیگه خیالمون از هر جهت راحته . انشاالله به حق فاطمه زهرا , دوست نازنینم هیچ استرس و نگرانی واسش پیش نیاد , و به خوشی و سلامتی , نینی نازش رو بغل کنه . میبوسمتون نازگلی من .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون عزیزم , مامانی گل و مهربون آوایی نازنینم عزیز دلم از دلگرمی و همراهیت ممنونم , حق با تو بود دوست نازنینم , چیز نگران کننده ای نبود و تقریبا آخر هفته 36 بودم عزیزم , ولی باز هم تازیخ دقیقی مشخص نشد و خانوم دکتر گفت که توی هفته 39 سزارین خواهی شد ولی روز و تاریخش رو باز هم مشخص نگرد گلم , فکر کنم همون نیمه های دی ماه بشه عزیزم , اینطوری یه کم برام سخته , چون هم برنامه ریزیش برای من سخته و هم کنجکاوم بدونم روز دقیق اومدن دخملیم کی هستش ولی مهم سلامتیشه و این روزهای آخر رو هم یه جوری کنار میام با خودم دیگه عزیز دلم . بابت دعاهای خیرت و این همه ابراز لطف و محبتت ممنونم دوست نازنینم , خیلی نازنین و خوش قلبی گلم . دوستتون دارم , هم تورو و هم دخملی خوشگل و نازت رو عزیزم .
معصومه
1 دی 92 14:17
یلداتون مبارررررررررررررررررررررررررک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و مهربونم یلدای شما هم مبارک دوست عزیزم .
مامان الینا جونی
1 دی 92 15:44
سلامممم گلم خوبی ؟ خط بالای صفحه رو که خوندم خیلی خوشحال شدم , دیگه چیزی به دیدن روی گل فاطمه جونم نمونده , عزیزم بی صبرانه منتظر دیدنت هستیم , هر چند که مامان جون و باباجون دیگه تو دلشون بلواییه واسه روزشماری و دیدن روی گلت , انشاالله که به سلامتی این روزهای انتهایی طی بشه , مامان جونی خیلی مراقب خودت باش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون الینا جونی عزیزم از ابراز لطف و محبتت نسبت به ما ممنونم . واقعا این روزهای آخر و روز شماری کردن , هم سخته و هم شیرین . از دعای خیرت ممنونم دوست خوبم . چشم , سعی میکنم بیشتر مراقب باشم عزیزم . ممنون که اومدی و به ما سر زدی دوست گل من .
مامان پسرا
1 دی 92 16:27
هفته ها و حتی روزهای آخر , خیلی سخت و طولانی به نظر میان , چون آدم منتظر یه عزیزه. کاش همین قدر منتظر صاحبمان بودیم. شاد باشی!
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ممنون که اومدی و به ما سر زدی و کامنت گذاشتی دوست خوب من . درسته عزیزم , ای کاش که همینطور بود .
مامان آوا
1 دی 92 21:34
فدات شم عزیزم مرسی از کامنت خیلی قشنگت . فاطمه جونی چطوره ؟ خودت خوبی ؟ هنوز مشخص نکرده؟!!! , این دکتر چقدر صبوره , واییییییییییی . بهش میگفتی من خیلی منتظرم , طاقتم از کف رفت دختر , میبوسمتون .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون آوایی نازنینم قربونت برم دوست خوب من که اینقدر مهربونی . ما خوبیم , فاطمه جونی هم خوبه عزیزم . میبینی مژده جون , هر هفته میگم دیگه نوبت میزنه ولی میگه زوده , فکر کنم آخرش هم یه دفعه غافلگیر بشم , البته هم من غافلگیر میشم و هم تو , با هم غافلگیر میشیم , منم میبوسمت دوست جونی من .
مامان گیسو جون
2 دی 92 0:23
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون گیسو جون ممنون دوست خوبم که به ما سر میزنی و کامنت میزاری . راستی , شما از امروز جزو لینک دوستان ما هستی عزیزم .
مامان آوا
2 دی 92 15:11
سلام گل نازم خوبی ؟ کجایی ؟ خبری ازت نیست , نگرانتم گلم , از دیروز تا حالا انگاری خبری ازت نیست , دلم جز هوایت هوایی ندارد , داره این قسمت رو میخونه و منم تایپیدمش , این آهنگ وبت رو هم خیلی دوست دارم , اصن هر چی مربوط به تو باشه رو خیلی دوست دارم , فدات شم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون مهربونم , مامانی ناز و گل آوایی جونم عزیز دلم از این همه محبتت ممنونم , خیلی گل و مهربونی مژده جون خوبم . دیروز خونه نبودم عزیز دلم , امروز هم خیلی کمر درد دارم و انگار که استخون کمرم شکسته , الان هم فقط اومدم که جواب کامنتهارو بزارم که یه وقت نگرانم نشین عزیز دلم , آخه ممکنه که یه دفعه , نتم قطع بشه به همین زودیها عزیزم . فدات بشم , تو همیشه به من محبت و لطف داری گلم . خیلی دوستتون دارم , هم تورو و هم آوایی نازنازی رو .
الهام مامان محیا
3 دی 92 0:36
راستی زهرا , اسم نینی , فاطمه جونی شد ؟؟؟!! عایا ؟؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون محیا جون آره عزیز دلم , اسمش رو گذاشتیم فاطمه . راستی عزیزم , اسم من رو اشتباهی تایپ کرده بودی نرگس , و من هم با اجازت درستش کردم و نوشتم زهرا , یه وقت فکر نکنی که چقدر خودشیفته هستما , ممنون که اومدی و به ما سر زدی دوست عزیزم .
مامان لي لي
3 دی 92 3:42
سلام زهرا جونم ببخش دير اومدم , عذرم رو كه ميدونی موجهه خواهر .... خيلی خوشحال شدم وقتي كامنتت رو خوندم .... خدارو صد هزار مرتبه شكر كه دخمل بلا صحيح و سلامته .... وای ديگه روز شمار شروع شده آجی , بی صبرانه منتظر ديدن روی ماهشم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی نازنین و مهربون آوای خوشگلم فدات بشم دوست خوش قلب من , اولا که عذرخواهی لازم نیست عزیز دلم , ثانیا هم که عذرت موجهه موجهه عزیزم و اصلا نگران نباش دوست گلم . راستی المیرا جونم , ممکنه که یه دفعه نتم قطع بشه , نگران نشی یه وقت عزیزم , البته امیدوارم که اینطوری نشه , چون این روزهای آخر , همه دلخوشی من , شما دوستای خوش قلب و مهربونم هستین . امروز حسابی کمرم درد داره عزیز دلم , انگار استخون کمرم داره میشکنه , ببخش اگه نتونستم بیام و توی وبلاگت برات کامنت بزارم گلم , فعلا همینجا پاسخ کامنتت رو مینویسم که نگران نشی , تا اینکه بهتر بشم و بیام پیشت خواهر جون , البته اگه نتم قطع نشه تا اون موقع آجی . خیلی دوستت دارم المیرای مهربونم , از این همه محبت و لطفت ممنونم عزیزم .
مامان لي لي
3 دی 92 3:44
نهايتا تا ١٥ روز ديگه فاطمه جونی توی بغلته زهرا جونم , پس حسابی خودت رو تقويت كن و استرس و ...... رو هم دور كن از خودت , خداروشكر كه هردو سلامتين ...... ممنون خواهری از كامنت پرمهرت , مثل هميشه من رو شرمنده كردی ...... دوستتون دارم .......
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوای خوشگلم انشاالله که همینطوره عزیز دلم , چشم دوست جونی مهربون خودم , سعی خودم رو میکنم عزیزم . عزیز دلمی خواهر جون , منم دوستتون دارمممممممممممم, هم تورو و هم آوای نازنینم رو .
مامان بهاره مامان امیرمحمد
3 دی 92 13:52
سلام زهرا جونم عزیزم من که دارم لحظه شماری می کنم , بالاخره کی میاد این دخمل خوشگل , عزیز دل خاله که دورش بگرده , کی باید برید بیمارستان ؟ خیلی حواستون باشه ها , عکس و فیلم زیاد بگیرید , از لحظه ای که می خواهید برید بیمارستان , عکس و فیلم بگیرید تا لحظه ای که نینی به دنیا میاد و مرخص میشین , خیلی روزهای سختیه ولی به یاد ماندنی و قشنگ و لذت بخشه , سعی کنید از این روزها لذت ببرید , زیاد سخت نگیرید , همه چی خیلی زود میگذره که حتی نمی تونید فکرش رو بکنید . مواظب خودتون باشید , عکس نی نی یادتون نره , انشاالله به سلامتی فارغ بشید و با خوشحالی به وظیفه سنگین مادری بپردازید.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام بهاره جونم , مامانی گل و مهربون امیرمحمد کوچولو عزیزم خودم هم خیلی منتطرم , از این همه ابراز محبتت ممنونم خاله جون مهربون , هنوز روز دقیقش مشخص نیست گلم ولی به احتمال زیاد , نیمه های دی ماه وقتش خواهد بود عزیز دلم . ممنون که راهنماییم میکنی دوست خوبم , چشم , سعی میکنم که از همه لحظات , فیلم و عکس بگیرم عزیزم , حتما که یادگاری خوبی میشه گلم . ممنون که به فکرمونی عزیز دلم , از دعای خیرت هم ممنونم دوست مهربونم .
مامان بهاره مامان امیرمحمد
3 دی 92 13:52
زهرا جون خصوصی داری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام بهاره جونم , مامانی مهربون امیرمحمد کوچولو عزیز دلمی , از کامنت خصوصیت ممنونم دوست نازنینم . خیلی راهنماییهات به جا و خوب بود بهاره جونم . سعی میکنم که از همگی اونها استفاده کنم دوست مهربونم . از این همه لطف و محبتت و اینکه اینقدر به فکرمون هستی ممنونم . میدونم که خیلی وقت صرف کردی و برای من این همه کامنت گذاشتی عزیز دلم , این لطفت رو هرگز فراموش نمیکنم دوست خوب من , واقعا مهربون و خوش قلبی عزیزم . برات بهترینها رو آرزو میکنم عزیزم .
مامان بهاره مامان امیرمحمد
3 دی 92 14:10
وای زهرا جون , این پست رو حذف کن , به صورت خصوصی برات فرستادم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام بهاره جونم , مامانی گل و مهربون امیرمحمد کوچولو عزیز دلم نگران نباش , همون موقع حذفش کردم گلم , کامنت خصوصیت رو هم دیدم و توی مدیریت وبلاگم دارمش عزیزم و حتما از راهنماییهات استفاده میکنم دوست نازنینم . بازم ممنونم بابت این همه لطف و محبتت عزیز دلم .
مامان کیان
3 دی 92 14:10
سلام مامانی خوبین ؟؟؟ آپ نمیشین ؟؟ نی نی کی به دنیا میاد؟؟؟؟؟؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون کیان کوچولو خوبیم دوست گلم , خداروشکر , عزیز دلم خیلی دوست دارم که پست جدید بذارم ولی این چند روزه اصلا وقت نداشتم گلم , کمردرد شدیدی هم دارم که نشستن رو برای من خیلی سخت کرده عزیزم , دیگه جواب کامنتها رو هم دیر به دیر میتونم بدم دوست مهربونم . انشاالله بهتر که شدم , هم زود به زود بهتون سر میزنم و هم زود به زود پست میزارم عزیز دلم . ممنون که اومدی و به ما سر زدی و کامنت گذاشتی دوست خوبم . راستی , انشاالله اواسط دی ماه , نینی به دنیا خواهد اومد گلم .
مامان گیسو جون
3 دی 92 15:28
ممنونم عزیزم , باعث افتخاره , شما هم لینک شدید . بوسسسسسسسسس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون گیسو سادات جون ممنونم که وبلاگ ما رو لینک کردین عزیزم .
مامان فاطمه
3 دی 92 16:34
سلام عزیزم خوبی ؟ پیدات نیست ؟ نینی خوبه ؟ پس کی میاد ؟ ما دیگه طاقت نداریم , دلمون میخواد زودتر روی ماهش رو ببینیم, خودت خوبی زهراجونم ؟ نگرانتم , اگه تونستی یه سر بهم بزن , خیلی مواظب خودت باش خواهری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه جون خوبم عزیزم , نینی هم خوبه , نگران نباش دوست خوبم . انشاالله اواسط دی ماه نینی به دنیا خواهد اومد عزیز دلم ولی روز دقیقش مشخص نشده عزیزم . ببخش دوست مهربونم که کمتر میتونم بیام پیشتون , این روزها کمر درد شدیدی دارم و نمیتونم خیلی پای کامپیوتر بشینم , کمی هم فکرم مشغوله و درگیرم عزیزم , انشاالله حالم که بهتر بشه , باز هم زود به زود میام پیشتون گلم , چشم , میام پیشت تا دلنگران نباشی دوست مهربونم , اصلا نگرانم نباش , مراقب خودم هستم خواهری . ممنون که به فکرمی و جویای احوالم هستی عزیز دلم .
mahtab
3 دی 92 16:42
سلام معلومه وقتی آدم نزدیک به 100 تا کامنت داشته باشه , دیگه سراغی از دوستهاش نمیگیره , مگه نه؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون علیرضا کوچولو این چه حرفیه گلم , عزیز دلم من هر چند تا کامنت هم داشته باشم , تک تک دوستانم برای من عزیز هستن دوست خوبم , باور کن عزیزم , حتما میام پیشت گلم , باور کن که این روزها خیلی نمیتونم بیام نت عزیزم , هم فکرم مشغول و درگیره و هم از لحاظ جسمی خیلی حالم مساعد نیست عزیزم , امروز هم کمردرد شدیدی داشتم و فقط برای اینکه پاسخ کامنتها رو بزارم تا دوستانم نگران یا دلخور نباشن پای سیستم نشستم عزیز دلم , حتما میام و بهت سر میزنم دوست گلم , تو هم بیا پیش ما دوست مهربونم , همیشه از دیدنت خوشحال میشم عزیزم .
مامان محمدصالح جون
3 دی 92 18:35
سلام وای منو با این پست , یاد اون ایام انداختی ، وای چقدر زود گذشت و دوست دارم که به همون ایام برگردم , انشاالله که به زودی عکس نینیت رو میذاری و مارو کلی شاد میکنی , وای که چقدر من هم مثل شما منتظر فاطمه جونم , خاله جون زود بیا و مامان و بابای گلت رو خندون و چشمشونو روشن کن ,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و عزیز محمدصالح کوچولو عزیز دلم خوشحالم که این پست رو دوست داشتی و یاد خاطرات خوبت افتادی دوست خوبم . ممنون از دعای خیرت گلم و ممنون که منتظر فاطمه کوچولوی ما هستی دوست نازنینم . چشم خاله جون , دیگه چیزی نمونده خاله جون مهربون .
ابجی حنانه
3 دی 92 19:10
سلام مامان جون حالتون خوبه ؟ فاطمه عشقم خوبه ؟! وای مامانی , نینی خالم دخمل شده هووووورااا , دیگه چیزی تا به دنیا اومدن فاطمه جون نمونده ها , وای فسقلی داره به دنیا میاد , خدا ی مهربوون شکرت , به فاطمه بگید که خیلی منتظر به دنیا اومدنشم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام آبجی حنانه مهربون و دوست داشتنی حسنا کوچولو ما خوبیم عزیزم , فاطمه جونی هم خوبه انشاالله , ممنون از اینکه پیش ما اومدی و کامنت گذاشتی گلم . تبریک میگم عزیزم بابت نینی خاله جون , انشاالله که سالم و سلامت باشه عزیز دلم . قربونت برم که اینقدر با محبتی , حتما بهش میگم عزیزم . بازم بیا پیش ما گلم .
مامان ستاره
4 دی 92 0:05
سلام عزیزم .... وای باورم نمیشه تا 14 روز دیگه فاطمه میاد توی بغلت ... و از خانوم خوشگل رونمایی میشه ... البته من بر اساس تاریخ بالای وبلاگت حساب کردم .... خیلی مراقب خودت باش گلم ... بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام ستاره جون خوب و مهربونم چقدر خوشحالم که بازم اینجا میبینمت عزیز دلم . خوشحالم که بهتری گلم . تاریخ بالای وبلاگم تا حدود زیادی درسته عزیزم , تقریبا دو هفته مونده تا پایان این انتظار 9 ماهه, گلم . از خدا میخوام که یه نینی سالم و صالح و ناز هم , خیلی زود به تو عطا کنه دوست نازنینم . چشم عزیزم , سعی میکنم بیشتر مراقب باشم عزیز دلم .
مامان لي لي
4 دی 92 4:39
گاهی در شتاب زندگی , گوشه ای بايست و بگو , خدايا ميدانم كه هستی ...!
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی مهربون و گل آوای خوشگلم از کامنت مثل همیشه زیبا و دلنشینت ممنونم عزیز دلم . خدایا واقعا شکرت که هستی و ما تورو داریم .
مامان لي لي
4 دی 92 4:41
سلام خواهری به جون آوا من أصلا ناراحت نميشم ، ...... سلامتی تو و فاطمه جون از همه چيز برام مهمتره.... توروخدا فقط به فكر خودتون باش و أصلا نگران اين نباش كه نرسيدی پيشم بيای خواهر.......
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم فدات بشم عزیز دلم , همه اینها واسه اینه که از بس تو ماه و مهربونی المیرای نازنینم , خدا آوای عزیز و خوشگلت رو برات حفظ کنه عزیزم . چشم گلم , ممنون که من رو درک میکنی عزیز دلم . دوستت دارم خواهر جون خوشگلم.
مامان لي لي
4 دی 92 4:43
حتما خواهری يه پست ديگه تا قبل از اومدن فاطمه جونی بزار و اگر صلاح دونستی , عكس سونوی آخرت رو هم براش به يادگار بزار , به نظرم خيلی جالب ميشه،..... ببخش دخالت كردم , شرمندههههههه .... خيلی دوستتون دارم و از ته دلم از خدا ميخوام زايمان راحتی داشته باشی و فاطمه بلا صحيح و سلامت به آغوشت بياد .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی نازنین و دوست داشتنی آوا جونم عزیز دلم ممنون که اینقدر به فکر ما هستی , چشم خواهر جون , اگه اینترنتم قطع نشه , حتما تا قبل از زایمانم یکی دو تا پست دیگه خواهم گذاشت , فقط کمی کمرم بهتر بشه و نتمون هم پابرجا باشه حتما به روی چشم عزیز دلم , توی عکس سونوی آخرش هیچ چیزی پیدا نیست خواهر جون , ولی اگه بتونم و باباییش اجازه بده , عکس سونوی سه بعدی و سونوی(ان تی ) رو که واضحتره میزارم تا به یادگار بمونه براش گلم , ممنون از راهنماییت عزیز دلم . من هم خیلی دوستتون دارممممممممممم. ممنون از این همه ابراز لطف و محبت و دعای خیرت نازنینم .
مامان لي لي
4 دی 92 4:45
زهرا تورو خدا أصلا نگران نباش , من كاملا شرايطت رو درک ميكنم و دوست دارم به حرفم گوش كنی و به جای گذاشتن كامنت برای من , به خودت و دخملی استراحت بدی...... همين كه فهميدم خداروشكر سلامتی خيالم راحت شد , تورو خدا اين چند روزه آخر رو خيلی مراقب خودتون باش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی دوست داشتنی و خوش قلب آوا جونم عزیز دلم ممنون که اینقدر با محبتی و من رو درک میکنی گل من , چشم , بیشتر استراحت میکنم نازنینم , ولی به محض اینکه بتونم و شرایطش هم باشه , میام پیشت عزیز دلم , آخه دلم برات تنگ میشهههههههههههههه خواهر جون . قربون دل مهربونت برم من , سعی میکنم بیشتر مراقب باشم عزیز دلم .
مامان لي لي
4 دی 92 4:53
زهرا جونم خيلی دوستتون دارم و بی شک دلتنگتونم , اما ازت ميخوام به خودت و دخملی حسابی برسی و استراحت كنی....... حدودا ١٠-١١ روز ديگه خانوم طلا به دنيا مياد , لطفا خبر سلامتی و خوشحاليت رو بگو تا يكی از نزديكانت توی وبت برام بزاره , نميدونم چرا , اما استرست شديدا بهم منتقل شده و نميتونم طاقت بيارم تا از بستر بيرون بيای و با عكسای فاطمه جونی بيای , شده حتی يه پست با نظر خواهی غير فعال بگی برات بزارن , حتما بگو خواهر , و من رو توی نگرانی نزار........ لحظه ی به دنيا اومدن فاطمه جونی برای عاقبت به خيری آوای من لطفا دعا كن خواهر........... , انشاالله به سلامت ميرين و به سلامت با گل دختر به خونه گرم و سرشار از عشقتون ميايین.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی نازنین و دوست داشتنی آوای خوشگلم عزیز دلم ممنون که اینقدر به فکر ما و دلنگرانمونی , ببخش که تورو هم نگران کردم و بهت استرس وارد کردم دوست نازنینم , عزیز دلم انشاالله اگه نتمون اون موقع وصل بود , حتما میگم که خواهرم یا همسرم این کار رو بکنه گلم , نگران نباش خواهر جون , تا جایی که بتونم بی خبرتون نمیزارم . قربونت برم که اینقدر با محبت و خوش قلبی عزیزم . از دعای خیرت بینهایت ممنونم گل من . التماس دعا دارم ازت دوست خوبم , اگه لایق باشم حتما برای آوای خوشگلم و المیرای گل و خوبم و عزیز از دست رفتش دعا خواهم کرد دوست جونی خوبم .
مامان الینا جونی
4 دی 92 4:57
سلامممم عزیززززززز انشاالله که به زودی روی گل دخترت رو میبینی , انتظار شیرینیه , انشاالله که سالم و سلامت , میاد توی آغوشت عزیزم , چیزی دیگه نمونده.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون الینا جونی از دعای خیرت بینهایت ممنونم دوست خوب من . انشاالله که همینطوره عزیزم , ممنونم از محبتت گلم.
مامان الینا جونی
4 دی 92 5:12
بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات مصیبت و عذاب کشیده , بهترین دلیلش هم این است که در بین تمام آنها فقط او میتواند بخندد.(نیچه) امیدوارم همیشه شاد و خندان باشی عزیزم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون الینا جونی از کامنت زیبات ممنونم عزیز دلم . من هم امیدوارم که همیشه شاد و خوشبخت باشی دوست مهربونم .
سولماز
4 دی 92 19:17
سلام مهربونم خوبی ؟؟ الهی من فدای این خانم گل بشم , انشاالله صحیح و سلامت , سر وقت میاد بغلت گلم , بابت این چند وقت که نتونستم بهت سر بزنم , عذر میخوام عزیزم , مرسی که همراهم بودی.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام سولماز جون خوب و مهربونم خوبم عزیز دلم , ممنون . خدا نکنه دوست مهربونم , از دعای خیرت بینهایت ممنونم عزیزم , گلم درکت میکنم , اشکالی نداره , تو هم ببخش اگه من کمتر تونستم بهت سر بزنم , آخه چند روزیه که حالم خیلی از لحاظ جسمی مساعد نبوده و مشغله هم داشتم گلم. بازم بیا پیشمون عزیزم , همیشه از دیدنت خوشحال میشم دوست خوب من .
مامان لي لي
4 دی 92 22:30
به سلامتی خودمون که خوبیم ... ولی همه فکر میکنن خوبی از خودشونه ...!!! دوستت دارم دوست و خواهر خوب من .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای عزیزم از کامنت مثل همیشه زیبا و دلنشینت ممنونم دوست گلم . منم خیلی دوستت دارم خواهر جونم .
مامان الینا جونی
4 دی 92 23:17
عشق، تنها مرضی است که بیمار از آن لذت می برد .(افلاطون) تقدیم به تو گل ,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی مهربون و گل الینا جونی ممنون از کامنت بسیار زیبات عزیزم . این گلها هم تقدیم به الینا جون و مامانی گلش ,
مامان ماهان
4 دی 92 23:36
سلام عزيزم خوبی ؟ از خدای مهربون ميخوام که هر چه زودتر دخملی گل رو به سلامتی در آغوش بگيری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ماهان کوچولو عزیز دلم ممنون که اومدی و به ما سر زدی . خوبم , خداروشکر . از دعای خیرت هم بینهایت ممنونم دوست خوب من . انشاالله با دعای خیر شما دوستای عزیزم همینطور باشه گلم .
مامان امیررضا
5 دی 92 10:47
ما با نفس سلامت , ای دوست ، خوشیم / از گرمی هر کلامت , ای دوست ، خوشیم هرچند که افتخار دیدارت نیست / با زنگ خوش پیامت ای دوست ، خوشیم مامانی عزیز خوبی ؟ هنوز فاطمه جون عزیز چشمهای نازش رو به این دنیا باز نکرد .... ؟ منتظریم فاطمه جونی ..... مامانت اینا اومدن پیشت .... ؟ واقعا توی این لحظه ها فقط مادر میتونه آرامش بخش باشه ..... مواظب خودتون باشین ...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون امیررضا کوچولو عزیز دلم خوبم , ممنون که میای و جویای حالمون هستی عزیزم . این دخملی ما که حسابی داره ناز میکنه و فعلا نیومده و داره دل مامانی و باباییش رو آب میکنه گلم , نه عزیز دلم , هنوز تنهام و مادر و خواهرم نیومدن , خیلی هم دوست داشتم که روزهای پایانی بیشتری رو کنارم بودن , چون استرسم کمتر میشد و انتظار هم اینقدر بهم نمود نمیکرد و این لحظات انتظار , راحتتر سپری میشد , ولی دیگه نشد که زودتر بیان , و من هم با وضعیت جسمی بدی که این روزها پیدا کردم مجبور شدم که همه کارهای عقب افتاده و خریدهای نهایی و کارهای مربوط به زایمانم رو خودم دست تنها انجام بدم , به هر حال اونها هم گرفتاریهای خودشون رو دارن دیگه , هر چی خدا بخواد. بازم پیش ما بیا گلم , خوشحالم میکنی دوست نازنینم .
معصومه
5 دی 92 12:11
خصوصیت رو چک کن عزیزم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و مهربونم ممنون از رمزت عزیز دلم .
nice.design
5 دی 92 13:10
سلام من اومدم که بدونم سلیقه ی شما چیه ؟ چه رنگی رو دوست دارین؟ چه طرحایی شما رو به وجد میاره ؟ دوست دارین یه پوستر خوشگل با عکس خودتون ، حتی عکسی که با موبایل از خودتون گرفتید ، داشته باشید ؟! یا یه کادر زیبا و منحصر به فردی که لوگوی اسم وبلاگتون روش حک شده باشه ؟ یه کارت پستال شیک و خوشگل , برای جشن یا کریسمس یا تولد دوستتون ؟ حتی با عکس خودش ؟ یا چیزی که اون دوس داره !!! کارت دعوت و .... کارت ویزیت چی ؟ دوست دارین یه کارت ویزیت منحصر به فرد داشته باشین از خودتون ؟ و خیلی چیزایی که طراحیش ، جزو آرزوهاتون بوده ... اگه دلتون می خواد , با کمترین هزینه , یه عکس از خودت رو با طراحی زیبا و شیک روی شاسی ، روی دیوار اتاقتون داشته باشین ، به وبلاگ نایس دیزاین سر بزنید و از کارها دیدن کنید . هر چند سلیقه شما هر چه که باشه ، در اولویت کار ما قرار می گیره , و اینکه خیلی راحت می تونید با سیستم آپلود فایل در وبلاگ نایس دیزاین ، عکس خودتون رو آپلود کنید و طراحیش رو به نایس دیزاین بسپارید , و سوالات خودتون رو به صورت آنلاین بپرسید ... منتظرتون هستم ... یادتون باشه، عکس های خانگیتون هم به بهترین شکل ویرایش میشه و کیفیتش عوض میشه، یه آلبوم خوشگل داشته باشید از عکسهاتون ... فقط با نایس دیزاین ...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام ممنون از کامنتتون ,
مامان بردیا(a)
5 دی 92 13:16
سلام گلم به امید یه زایمان راحت , دیگه چیزی نمونده , اون لحظه واسه همه ما دعا کن عزیزم , معلومه که خیلی مهربونی و پیش خدا عزیز , مارو یادت نره گلم ,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون بردیا کوچولو ممنونم که اومدی و به ما سر زدی و کامنت گذاشتی عزیز دلم . اگه لیاقت داشته باشم حتما به یاد همه دوستانم خواهم بود گلم , تو به من لطف داری دوست نازنینم .
مامان آوا
5 دی 92 13:19
سلام فدات شم عزیزم , خوبی ؟ درست حدس زدی , دوباره نتمون قطع شده بود , ولی این بار از طرف خودمون , چه خبرا ؟ خوبی ؟ وضعیتت چطوره ؟ خوب که هستی ؟ میام پیشت دوباره, الان برم کامنتهارو جواب بدم , بچه ها حسابی دنبالم گشتن .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون آوایی نازنینم خوبم گلم , ممنونم که همیشه جویای حال من هستی عزیز دلم . پس بگو چرا کم پیدا بودی عزیزم , خداروشکر که خوب هستین دوست خوب من . خبر خاصی نیست گل من , تا حدودی خوبم و وضعیتم هم بد نیست , فقط دردهای آخر بارداری اذیتم میکنه گاه و بیگاه عزیزم, قربون دل مهربونت بشم , ممنون که هستی مژده جونم , مایه دلگرمی من هستی دوست نازنینم . دوستتون دارم , هم تورو و هم آوایی خوشگلم رو .
مامان لي لي
5 دی 92 14:26
مراقب باش به چه كسی اعتماد ميكنی ، " شيطان " هم يه زمانی " فرشته " بود ...
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای قشنگم خیلی زیباست کامنتت دوست مهربونم , ممنونم .
مامان لي لي
5 دی 92 14:35
سلام زهرای عزيزم خوبی ؟؟ كمر دردت بهتر شد ؟؟ فاطمه جونم خوبه ؟؟ ما خداروشكر خوبيم .... من هم شديدا دلتنگت بودم , اما خواهر أصلا راضی نبودم بيای و من رو شرمنده خودت كنی.... تايمی كه برای من ميخوای بزاری رو جاش استراحت كن خواهر ..... عكس جديد از آوايی حتما ميزارم خواهر اگر مشكلات اجازه بدن ، متاسفانه برادرم رفته ثواب كنه و كباب شده ، يه موتوری تصادف كرده بوده و داداشم رفته كمک كنه , باک موتور سوراخ بوده و موتور آتيش ميگيره و ........ خداروشكر برادرم سوختگيش از نوع درجه ٢ است , اما خواهر همش راهی بيمارستان مطهری ام واسه تعويض پانسمان و شستشو و ..... سر و صورت و مو و پا و دستش و ...... سوخته , بازم خدا جای شكرش رو باقی گذاشته , چون راكب ٨٠٪ سوخته , چند نفر ديگه هم دچار سوختگی های بيشتر شدن......
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آواجونم خوبم عزیز دلم , کمر دردم کمی بهتره ولی خوب نشده , فاطمه جون هم انشاالله با دعای خیر شما دوستای گلم خوبه عزیزم , من که کاری نمیکنم گلم , فقط از سر دلتنگی میام پیشتون عزیز دلم . خیلی ناراحت شدم از شنیدن خبر اتفاقی که برای برادرت افتاده , عزیزم انشاالله که بلا دوره , نگران نباش , خداروشکر که خیلی سوختگیش عمیق نبوده , انشاالله هر چه زودتر بهتر بشه گلم , قربونت برم که این همه زحمت میکشی , اجرت با خدا عزیز دلم . ممنون که با این همه گرفتاری اومدی و به ما سر زدی مهربونم . دوستت دارم المیرای خوبم .
مامان لي لي
5 دی 92 14:37
من خيلی دوستتون دارم , چه نتت قطع بشه , چه كامنت برام نزاری و چه............ بازم ميام پيشت .... تنها آرزوم سلامت دنيا اومدن فاطمه جونيه ......... اميدوارم همه چيز همون طور كه دوست داری پيش بره خواهر ..... خيلی مواظب خودتون باشين و اين روزها بيشتر استراحت كن خواهر .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوایی خوشگلم من هم هر جا که باشم خیلی دوستتون دارم عزیز دلم, تو به من لطف داری مهربونم , قربونت برم عزیزم , از این همه دعای خیرت و خوش قلبیت ممنونم گلم . راستی , نتمون هم حالا حالاها پابرجاست دوست گل من . چشم عزیزم , سعی میکنم بیشتر مراقب باشم المیرای خوبم .
معصومه
5 دی 92 15:34
دعا کن دروغ نباشه , باشه ؟ دوستت دارم عزیزم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و مهربونم انشاالله که راسته راسته عزیزممممممممممممممم. منم دوستتون دارم , هم تورو و هم اون کنجد کوچولوی توی دلت رو .
مامان حلما
5 دی 92 15:56
سلام مامانی فاطمه جونی آخ جون , چند روز دیگه بیشتر نمونده تا فراق به وصال تبدیل بشه و فاطمه خانوم بیاد توی بغلت . از خدا میخوام که به حق فاطمه ی زهرا همونجور که حلمای منو صحیح و سالم داد توی بغلم , فاطمه جونی شما هم خیلی راحت و خوب بیاد توی آغوش گرمت . روزهای بارداری خیلی شیرینه , من هم گاهی وقتها دلم واسه اون روزها تنگ میشه , ولی بهت بگم هیچی شیرین تر از این نیست که وقتی دخترت صدات میکنه مامان یا برات شکلک درمیاره , حالا انشاالله میام توی وبت و از این شیطنتهای فاطمه جونی مینویسی و ما هم میخونیم و شاد میشیم . این روزها سعی کن استرس رو از خودت دور کنی و در آرامش کامل باشی . راستی , روزی که زایمان کردی به بابای فاطمه جونی بسپار که بیاد وبلاگ و خبری ازتون واسمون بذاره , یه پیشنهاد بدم , میتونی یه مطلب واسه به دنیا اومدن فاطمه جونی الآن بنویسی و دکمه عدم نمایش در وب رو بزنی و از بابای فاطمه جون بخوای روزی که به سلامتی زایمان کردی بیاد اون تیک رو برداره . خیلی دوستت دارم , با این که از هم دوریم ولی احساس خوبی بهت دارم , مثل یه خواهر دوستت دارم , هم تو رو و هم اون دخمل شیطون کوچولو رو که با تکون خوردنش مامانش رو گاهی وقتها اذیت میکنه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی نازنین و دوست داشتنی حلما کوچولو عزیز دلم ممنون از این همه ابراز لطف و محبتت , و من رو ببخش بابت اینکه پاسخ کامنتت دیر شد عزیزم , میدونم که شرایطم رو درک میکنی , این روزها کمی از لحاظ جسمی حالم مساعد نبود و نتونستم پاسخ کامنتت رو به موقع بدم یا به وبلاگت بیام بابت تشکر , امیدوارم این کوتاهی من رو ببخشی دوست نازنین و خوش قلب من . عزیز دلم بابت دعای خیرت بینهایت ممنونم , خدا دختر دوست داشتنی تو رو هم برات همیشه سالم و سلامت حفظ کنه گل من . حق با تو هستش دوست خوب من , انشاالله همینطور بشه که میگی عزیزم . بابای فاطمه جونی قول داده که این کاری که گفتی رو انجام بده عزیز دلم , پیشنهادت هم جالبه , چشم گلم , اگه تونستم سعی میکنم که حتما این کار رو هم انجام بدم , من هم به تو احساس خوبی دارم گلم و از اینکه من رو خواهر خودت میدونی ممنونم , تو هم خواهر جون خودمی عزیز دلم . خیلی التماس دعا دارم , برای سلامت به دنیا اومدن فاطمه کوچولوم دعا کن خواهر جون. دوستتون دارم , هم تورو و هم حلمای نازنینت رو .
مامان یاسمن و محمد پارسا
5 دی 92 16:28
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون محمدپارسا و یاسمن جون عزیزم ممنون که به یادم هستی و به ما سر میزنی . من رو ببخش بابت کوتاهی این چند وقته که بهت سر نزدم عزیز دلم , میدونم که شرایط من رو درک میکنی عزیزم , این مدت شرایط جسمیم خیلی اجازه نشستن بهم نمیده دوست خوب من. بازم بیا پیشمون , همیشه از دیدنت خوشحال میشم .
مامان مهراوه
6 دی 92 1:31
پس شما کجایین خانوم خانوما ؟ زوی بیایین , دلتنگتونیم . از ماه دخترمون چه خبر ؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون مهراوه جونم عزیز دلم یه وقت از دست من ناراحت و دلگیر نباشی دوست جونی من . باور کن که این مدت خیلی کم تونستم بیام نت , آخه شرایط جسمی مناسبی نداشتم , من رو بابت کوتاهیم ببخش , به زودی میام پیشت و بهت سر میزنم دوست خوبم. بازم پیش ما بیا , همیشه از دیدنت خوشحال میشم. دخملی هم با دعای شما دوستای گلم خوبه انشاالله , حتما برای سالم و سلامت به دنیا اومدنش دعا کن دوست مهربونم .
مامان آوا
6 دی 92 13:09
سلام گل ناز مژی خوبی عزیز دلم ؟ کجایی نازنین من ؟ دلتنگتم خانومم , خیلی خیلی , به حساب من 10 روز دیگه فاطمه جونی به دنیا میاد , نکنه تا اون روز مارو بیخبر بزاری عزیز دلم , میدونی که من خیلی بهت وابسته شدم , اگه بیخبرم بزاری ناراحت میشم . آخه من خیلی دوستت دارم عزیزم , دیگه حسابی این روزها میدونم که وضعیتت درست حسابی نیست که بتونی بیای نت و به نظرات جواب بدی گل ناز من , ولی دلنگرانی ما هم دست کمی از وضعیت تو نداره. امیدوارم که الان دیگه مامانی گل و خواهرجونیت اومده باشن پیشت که تنها نباشی و در آرامش کامل بری بیمارستان و فاطمه جونی رو به دنیا بیاری , تنبل بازی نکنی بگی عمل کردم نمیتونم بیام نت , من رو میبینی همون روز اول پا شدم و لباسام رو شستم , منتظر روی گل ماه فاطمه نازنینم هستم , فداتون بشم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون دوست داشتنی من , مامانی گل و نازنین آوا جونم خوبم عزیز دلم , کمردردم همچنان زمین گیرم کرده گلم , عزیزم ببخش که پاسخ کامنتت دیر شده , فدات بشم , من همیشه به یادتم و هرگز از ذهنم بیرون نمیری نازنینم, باور کن که شرایط جسمیم باعث شده که کمتر بهت سر بزنم یا پاسخ کامنتت دیر بشه وگرنه من که مامانی تنبلی نیستم عزیزم , قربونت برم , مطمئن باش که بیخبرت نمیزارم تا جایی که بتونم دوست با وفای من , یه وقت از دستم ناراحت نباشیا که دلم میگیره و میترکه خواهر جونی من , مادرم و خواهرم فعلا که نیومدن و من تنها هستم همچنان عزیزم , مژده جون من که تکه , زرنگ و چابک , من به گرد پاش هم نمیرسم بابا , ولی منم سعی میکنم تنبلی نکنم و از بیمارستان که اومدم قاچاقی بیام پیشتون . فدات بشم که اینقدر منتظر فاطمه جونی هستی . دوستتون دارمممممممممممم , هم تورو و هم آوایی نازنینم رو .
مامان آوا
6 دی 92 20:18
سلام عزیزم خوبی ؟ امیدوارم که خوب باشی و علت نیومدنت به نت , قطعی نتت باشه عزیزم , فدای دوست گلیم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون آوایی خوشگلم عزیز دلم خوبم , علت نیومدنم به نت که کمردرد شدیدم هستش , کمرم بدجور گرفته , نشستن و برخواستنم خیلی سخت شده عزیزم . نتمون خداروشکر حالا حالاها پابرجاست دوست جونی من , فدات بشم , من رو ببخش بابت کوتاهی این چند وقته دوست باوفا و خوش قلب من .
مامان گلی
7 دی 92 0:27
مامانی سلااااااااااااااااااااااااااااام کجایی خانومی ........... ؟ فاطمه جونی خوبه ؟؟؟ دلنگرانم. خیلی وقته نت نیستیا, از خودت بنویس , بی خبرم نزاریا.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان گلی ناز و دوست داشتنی طاها و تارا جونم عزیز دلم ما خوبیم , خداروشکر , فقط من کمرم به شدت گرفته و علت نیومدنم به نت همین بوده دوست گلم , ببخش که کمتر بهت سر زدم این مدت عزیز دلم , نشستن و برخواستن با این کمردردم خیلی برام سخت شده عزیزم , میدونم که درکم میکنی گلم . چشم , حتما به زودی که بهتر شدم یه پست جدید میزارم و از خودم و دخملی مینویسم دوست نازنینم .
مامان ماهان
7 دی 92 22:28
سلام عزيزم خوبی خداروشكر عزيزم ؟ همش بفكرتم و برات دعا ميكنم گلم , فدات .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و دوست داشتنی ماهان کوچولو عزیز دلم ممنون که به فکر من هستی و برای من دعا میکنی مهربونم . این لطفت رو هرگز فراموش نمیکنم دوست خوب من . فدای مهربونیات بشم عزیز دلم . بازم به ما سر بزن که همیشه از دیدنت خوشحال میشم . من رو ببخش که کمتر تونستم بیام پیشت نازنینم , گرچه تو باوفا بودی و من رو شرمنده کردی عزیزم , میدونم که درکم میکنی , انشاالله بتونم که لطفت رو جبران کنم دوست خوب من .
مامان آدرینا
7 دی 92 23:11
سلام خانومی کم پیدایی ؟ نکنه نینی خوشگل ما به دنیا اومده و برای همینه که دیگه پیدات نیست و حسابی سرت شلوغه , امیدوارم که هر کجا هستی , خوب و خوش و سلامت باشی , و همین طور ما منتظریم که توی پست بعدی , عکس دخمل خوشگلت رو ببینیم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین آدرینای خوشگلم خوشحالم که اینجا میبینمت دوست نازنینم . عزیز دلم علت کم پیدا بودنم کمردرد شدید و شرایط جسمی نامساعد این روزهای من بوده گلم. نینی ما که حسابی ناز میکنه و دل ما رو آب کرده عزیزم و هنوز نیومده این دخملیمون دوست مهربونم . عکس دخملی هم به روی چشم عزیزم , هر وقت بیاد حتما میزارم براتون دوست خوب من. ممنونم گلم که به فکرم بودی و با این همه مشغله کاری اومدی پیشمون عزیز دلم. بازم منتظر حضور گرمت هستم گلم.
مامان لي لي
8 دی 92 1:48
سلام زهرای عزيزم الهی فدات شم , چرا كمر درد ؟؟؟؟؟ خون دماغ برای چی ؟؟؟؟؟؟؟ خيلی ناراحت و نگران شدم .... مامان و خواهرت نيامدن هنوز ؟؟؟؟ كاش زودتر ميومدن تا كمک حالت بودن و تو مجبور نبودی با اين وضع به خريد و تمام كارها برسی ...... نه بابا اين چه حرفيه خواهر , من فقط و فقط سلامتی تو برام مهمه و بس , خيلی خوشحال شدم كه ميخوای پست بزاری , انشاالله كه هر دو سلامت برين و برگردين . ديگه كمتر از ده روز مونده ..... خيلی دلتنگت بودم گلم ..... من و آوايی خوبيم خداروشكر ..... برادرم هم هنوز دستش پانسمانه و يه نقاهت يک ماهه پيش رو داره......... خيلی مهربونی كه با اين حالت و گرفتاری و مشغله و....... ميای و من رو شرمنده ميكنی...... زهرا جون خيلی دوستت دارم و برام بینهایت عزيزی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم عزیزم خون دماغم بهتر شده , نگران نباش , نمیدونم علتش چی بود ولی دیروز , از صبح تا ظهر خون میومد از دماغم , کمرم هنوز درد داره ولی بهتره نسبت به قبل , خداروشکر , مادرم و خواهرم هنوز نیومدن ولی همین روزها دیگه پیداشون میشه عزیزم , قربون محبتت برم عزیز دلم , تو برای من مایه دلگرمی هستی مهربونم , خداروشکر که خوبین گلم , امیدوارم که حال برادرت هم به زودی زود خوب بشه دوست خوب من. منم دوستتون دارم المیرا جونم , هم تورو و هم اون دخملی نازنازیت رو عزیزم. ممنون که اینقدر به فکر ما و جویای احوال مایی خواهر جونم.
مامان لي لي
8 دی 92 3:05
زهرای عزيزم خيلی عزيزی و خيلی دوستت دارم . تورو خدا أصلا خودت رو به زحمت ننداز كه برای من كامنت بزاری گلم ..... سلامتی تو و فاطمه جونی برای من از هر چيزی مهمتره....... انشاالله كه دخمل بلا رو به سلامت توی آغوشت ميگيری .... بيصبرانه منتظر ديدن روی ماهشم ...... ميبوسمتون .... بيشتر مراقب خودتون باش .... از دكترت راجع به كمردردت و خون دماغت حتما سؤال كن خواهر , حتی اگه شده تلفنی , اما حتما جدی بگير ...... تاجایی كه ممكنه استرس رو از خودت دور كن و خريدها و ... رو به همسرت بسپر. سختيش كه البته توأم با شيرينی و لذته , فقط همين ده ، پانزده روزه خواهر , بعدش هر ثانيش لذته خواهرم...... شمارو فقط و فقط به خدا ميسپارم ..... گاهی دلم از هرچه آدم است ميگيرد ! گاهی دلم دو کلمه حرف مهربانانه ميخواهد ! ساده ، شايد مثلا : دلتنگ نباش فردا روز ديگری است !
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی نازنین و دوست داشتنی آوای عزیزم تو هم خیلی عزیزی نازنین من . قربونت برم که اینقدر به فکر من و فاطمه جونی هستی , از بس که تو خوش قلب و مهربونی عزیز دلم . سعی میکنم بیشتر مراقب خودمون باشم گلم. نگران نباش , بهترم خداروشکر , قراره برم دکتر و حتما بهش میگم این قضیه رو عزیزم. قربونت برم المیرای خوشگلم , از این همه دلگرمی و همراهیت ممنونم دوست نازنینم. خیلییییییییییییی دوستتون دارم , هم تورو و هم دختر نازنازیت رو.
مامان الینا جونی
8 دی 92 6:10
سلاممممم کجایید ؟ نی نی جون به دنیا اومده ؟ خوبییییییییییییییییییییییییدددد ؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون الینا جونی عزیزم خوبم , ممنون , نه هنوز , نینی فعلا داره ناز میکنه و نیومده گلم , منم به خطر کمردردم خیلی نتونستم این چند وقته بیام نت گلم , من رو ببخش که کمتر اومدم پیشت این چند وقت , انشاالله که بتونم جبران کنم دوست خوبم.
معصومه
8 دی 92 9:26
عزیزم قربونت برم , قربون شکلش بشم من , من از اونجاییکه مادرشوهر و پدرشوهرم مهمونم هستن زیاد نمیتونم بیام نت , ولی اساسی از خجالت تو و فاطمه عزیزم درمیام. مراقب خودت و دخملت باش , دوستتون دارم , میبوسمتون , ممنونم بابت تبریک و خوشحالیت .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام خاله معصومه جون خوب و مهربونم درکت میکنم عزیز دلم , بیشتر استراحت کن گلم , الان بیشتر به استراحت احتیاج داری و اینکه خیلی به خودت فشار نیاری عزیزم , حالا که مهمون داری خیلی کار نکنی یا سنگینی بلند نکنی دختر , من توقعی ندارم از تو نازنینم , مهم سلامتی خودت و سلامتی کنجد کوچولوت هستش , قربونننننننننننن این کنجد کوچولوت برمممممممممممممم که اینقدر دوستش دارم . تو هم مراقب خودت و نینیت باش عزیز دلم, منم میبوسمتون .
مامان نیایش
8 دی 92 11:02
سلام امیدوارم که دختر کوچولوت سالم و سلامت به دنیا بیاد و طعم شیرین مادر بودن رو بچشی. لینکت کردم, لینک میکنی ؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی مهربون نیایش کوچولو گلم از لینکت ممنونم . بله عزیزم , از امروز شما جزو لینک دوستان ما هستید . ببخش که جواب کامنتت دیر شد , این روزها خیلی نتونستم پای سیستم بشینم و دیر پاسخ دوستانم رو دادم عزیزم . بازم پیش ما بیا , خوشحالم میکنی خانومی .
مامان گیسو جون
8 دی 92 11:48
سلام عزیزم بهتری ؟ وای تا لحظه دیدار چیزی نمونده , برو خصوصی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون گیسو جون بهترم عزیزم , ممنون که جویای حالمی خانومی . آره دیگه , روزشماریها شروع شده دوست خوبم . بابت رمزت هم ممنونم عزیزم , در اولین فرصت بهت سر میزنم گلم.
مامان آوا
8 دی 92 12:32
سلام فدات بشم خوبی ؟ نکنه علت خون دماغت فشار خونت باشه , تورو خدا مواظب خودت باش عزیزم , منو نگران نکن , فدات شم , دیگه چیزی به لحظه نورانی و رویایی نرسیده , روزی که خواستی بری بیمارستان خبرم کن . فدات شم دوست خوب و نازنینم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون خوب و مهربونم , مامانی گل و نازنین آوایی خوشگلم عزیز دلم ببخش که جواب کامنتت اینقدر دیر شد , میدونم که درکم میکنی و دلیلش رو به خوبی میدونی عزیزم. نگران نباش گلم , بهتر شدم , فشارم اون روز 12 بود , نمیدونم چرا بی دلیل خون دماغ شدم ولی خداروشکر بهتر شدم دیگه عزیز دلم . حتما خبرت میکنم دوست جونی نازنینم , مگه میشه خواهر جونم رو خبر نکنم آخه دختر. خیلی دوستتون دارم , هم تورو و هم دخمل نازنازیت رو. ممنون که اینقدر جویای حالمی خواهر جونم .
مامان لي لي
8 دی 92 21:54
رفیق روزهای قشنگم ! یه هفته از زمستونم رفت , سردت شد خبرم کن تا برات بسوزم... بهانه های دنیا تورو از یادم نمیبره ، من تورو توی قلبم دارم نه توی دنیا... زمستونت پر برف , لبت پر خنده باد.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوایی خوشگلم عزیز دلم بابت کامنت مثل همیشه زیبا و دلنشینت ممنونم خواهر گلم.
رزیتا
9 دی 92 1:45
زهرا جونم سلام ، عزیزم کجایی ؟ دلم برات خیلی تنگ شده ؟ به امید خدا کی نینی خوشگلمون به دنیا میاد؟ حتما قبل از بیمارستان رفتن یک پست بذار و برو . خدا پشت و پناهت .... گل قشنگ و مهربونم یادت نره واسمون دعا کنی .... به امید روزی که فاطمه عزیزم بیاد توی آغوش گرم مامان فاطمه دوست داشتنی . دوستتون دارم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام رزیتای عزیز و دوست داشتنی من چقدر خوشحالم که بازم اینجا میبینمت عزیز دلم . عزیزم انشاالله 14 دی ماه وقت زایمانم خواهد بود. ببخش که کمتر تونستم بهت سر بزنم این روزها , از لحاظ جسمی شرایط مناسبی نداشتم دوست خوبم , البته میدونم که درکم میکنی عزیز دلم. حتما سعی میکنم که این کار رو قبل از بیمارستان رفتن انجام بدم دوست مهربونم. فدات بشم که اینقدر به ما لطف داری , اگه لایق باشم حتما براتون دعا میکنم عزیزم. برای سالم و سلامت به دنیا اومدن فاطمه جونیم دعا کن گلم.
مامان لي لي
9 دی 92 1:58
خواهر عزيزتر از جونم خصوصی داری .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی خوش قلب و دوست داشتنی آوای نازنینم عزیز دلم از اینکه با این همه مشغله کاری و فکری , وقت گذاشتی و کامنتم رو خوندی و این همه به من لطف کردی و کامنت گذاشتی ممنونم خواهر جونم. عزیزم نگران من نباش , خیلی حالم بهتره , خداروشکر , از اینکه به حرفهام گوش کردی و با من همراهی و همدلی کردی یه دنیا ممنون. حرفهای تو هم من رو خیلی آروم کرد خواهر جون گلم. خوشحالم که دوست و خواهر مهربون و خوش قلبی مثل تو دارم. ببخش اگه اذیت شده بودی با حرفهای من , قربونت برم که قلب پاک و پر احساسی داری و زود اشکهای زیبات سرازیر میشن , من رو ببخش باعث ناراحتیت شدم. راستی عزیز دلم , تاریخ زایمانم معلوم شد , اگه خدا بخواد 14 دی ماه یعنی شنبه شد , البته اگه کارهای نهایی بیمه و غیره رو روز چهارشنبه بتونم تموم کنم و همون روز ببرم برای دکترم و مشکلی پیش نیاد , دکتر گفته که انشاالله برای شنبه , 14 دی ماه , نوبت عمل خواهد زد. فدای مهربونیات بشم عزیزم , بازم یه دنیا ممنون بابت همه چیز المیرای خوبم. دوستتون دارممممممممم , خیلیییییییییییی , هم تورو و هم آوایی نازنینم رو.
مامان کیان
9 دی 92 3:11
سلام مامانی مهربون حالتون چطوره ؟؟ فاطمه جوووووووووونی چیکار می کنه ؟ تاریخ زایمانتون مشخص شده عزیزم ؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون کیان کوچولو عزیز دلم ممنون که به فکر ما هستی و به ما سر میزنی . ما خوبیم, خداروشکر , فاطمه جونی هم خوبه و همچنان در حال چرخیدن و لگد زدن توی دل مامانیشه, عزیز دلم ببخش که این مدت کم بهت سر زدم , واقعا شرایط جسمیم اجازه نشستنهای طولانی رو بهم نمیده گلم, ممنون که تو باوفا بودی و اومدی پیشمون عزیزم. تاریخ زایمانم به امید خدا , شنبه 14 دی ماه شد , البته اگه خدا بخواد و همه چیز خوب پیش بره دوست گلم. خیلی التماس دعا دارم , برای سلامتی فاطمه کوچولوی من دعا کن دوست نازنینم.
مامان آوا
9 دی 92 10:16
سلام گل نازم خوبی ؟ کجایی ؟ رفتی دکتر ببینی علت خون دماغت چی بوده؟ نوبت زایمانت رو کی زده عزیزم ؟ دیگه داریم ثانیه شماری میکنیم خانومم , نگرانت هستم , خبرم کن گل خوشگل مژی ,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون خوشگل و مهربونم , مامانی گل و خوب آوایی عزیزم خوبم گلم , عزیز دلمی خواهر جونم , ممنون که اینقدر به فکر ما هستی گلم , نگران نباش فدات شم , ما خوبیم , خداروشکر دیگه خون دماغ نشدم و خیلی بهترم . رفتم دکتر ولی ازش سوال نکردم عزیزم , اصلا یادم رفت که بگم , راستی عزیز دلم , دیشب که دوشنبه بود رفتم دکتر و بالاخره تاریخ زایمانم رو 14 دی ماه یعنی شنبه همین هفته زد , البته یه نامه به بیمه داده که باید چهارشنبه کارهاش رو همسرم انجام بده و بعد هم , همون روز چهارشنبه , ببرم پیش دکترم تا برای شنبه نوبت عمل بهم بده , دعا کن که کارها روی روال پیش بره و عقب نیفته یه وقت , نیومدم پیشت که بهت بگم تاریخ زایمانم معلوم شده چون میخواستم بیای توی وبلاگم بخونی و یه دفعه ذوق زده بشی , , تورو خدا اینجوری نگام نکن , , آخه میدونم چقدر منتظر تاریخ زایمانم بودی مثل خودم , میخواستم غافلگیرت کنم , بدجنسی کردم , نه؟ , خوب ببخشییییییییییید. قربونت برمممممممممممم, خیلی دوستت دارم مژده خوب و نازم , تورو خدا برای سالم و سلامت به دنیا اومدن فاطمه کوچولوم , توی این روزها خیلی دعا کن .
مامان امیررضا
9 دی 92 15:33
فرارسیدن دهه آخر ماه صفر ، ایام ماتم و اندوهی که با اربعین حسینی آغاز و با شهادت جانسوز پیامبر اکرم ، امام حسن مجتبی و امام رضا علیهم السلام خاتمه می یابد را به محضر حضرت صاحب الزمان (عج) و پیروان راستینشان ، تسلیت عرض مینمائیم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و مهربون امیررضا کوچولو عزیزم من هم این ایام رو به شما تسلیت میگم , از کامنتت ممنونم دوست خوبم . التماس دعا دارم توی این ایام از تو دوست مهربونم.
معصومه
10 دی 92 11:18
خدایا 4 روز دیگه انشاالله فاطمه جووونی رو میبینیم , خدایا خودت به دادمون برس که سالم و صالح بیاد خونه و عکسش رو ببینیم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و نازنینم , مامانی خوب و مهربون کنجد کوچولوی توراهی آره گلم , دیگه چیزی نمونده و من کمی استرس دارم عزیزم , برای سالم و سلامت به دنیا اومدن فاطمه جونیم دعا یادت نره خاله معصومه مهربون.
مامان آوا
10 دی 92 13:42
سلام مامانی گل و نازنین فاطمه جونم زهرای نازنینم خوبی ؟ میدونم الان در چه حالی هستی , یه حس پر از شادی و استرس , چه حس خوبیه , مگه نه ؟ دوستت دارم دوست گلیم , کارهاتو انجام دادی عزیز من ؟ انشاالله دیگه تا آخر این هفته یا اوایل هفته آینده دخملی میاد , انشاالله به خوشی و سلامتی بیاد , مامانی و خواهری هم فکر کنم الان رسیده باشن , سلام گرم منو بهشون برسون و بگو منم آرزو داشتم جای اونا بودم و میومدم زهرا جونمو سیر بغل میکردم و تا بیمارستان همراهیش میکردم , اگه کنارت نیستم ولی دلم و روحم با توئه عزیزم , میبوسمتون .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون خوشگلم , مامانی گل و مهربون آوایی نازم خوبم مژده جون نازنینم. فدای مهربونیات بشم خواهر جونی خودم , خیلی گل و دوست داشتنی هستی عزیز دلم , دل و قلب پاک داری , از اینکه اینقدر به من محبت و لطف داری ممنونم نازنینم. راستی , جواب کامنت قبلیت رو خوندی عزیز دلم؟ تونستم غافلگیرت کنم گل من؟ عزیزم درست میگی , حس خوبیه اما استرس و شادیش کنار هم هستش و نگرانیم از سلامتی فاطمه جونیم و استرس برای زایمانم , کمی اذیتم میکنه اما پر از هیجانم برای دیدن دختر جونیم. این روزها خیلی دعا کن برای من و دخترم گلم. آره عزیز دلم , مادرم و خواهرم امروز صبح اومدن عزیزم , قربون مهربونیات بشم , منم دوست داشتم پیشم بودی خواهر جونم , ولی همین الان هم حضورت رو حس میکنم و میدونم که در همه لحظات همراهمی دوست باوفای من و میدونم برای اینکه زایمان راحتی داشته باشم دعا میکنی گلم . خیلیییییییییییی ماهی عزیزمممممممممممممم. خیلی دوستت دارم دوست جونی نازنینم . میبوسمت گل من .
مامان آوا
11 دی 92 1:50
گل ناز من چطوره ؟ 14 دی , زادروز دختر دوست عزیزم رو پیشاپیش تبریک میگم , زهرای عزیزم بله که شگفت زده شدم , باورت میشه عزیزم از شنیدنش واقعا خوشحال و ذوق زده شدم , انشالله به امید پروردگارم هر چه زودتر بیاد و توی آغوشت جا بگیره , از طرف من اولین بوسه رو روی گونه نازش بزار و ببوس , دوستت داریم و همگی برات دعا میکنیم , انشاالله بدون هیچ مشکلی میاد و سلامت و سالم هستش , انشاالله قدمش خیره , اگه وقت نکردی بیای نت , حداقل به خواهری بسپار که بیاد بهم خبر بده چیکار کردی نازنینم. بی خبرم نزاری.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مژده جون خوب و گلم , مامانی عزیز و نازنین آوایی جونم ممنونم عزیز دلم . قربونت برم عزیزم که ذوق زده شدی , معلومه که باور میکنم چون به مهربونیت و قلب پاکت ایمان دارم. حتما از طرف تو میبوسمش نازنینم . من هم خیلی دوستتون دارم و محتاج دعای شما هستم دوست خوب من . انشاالله دوست مهربونم. چشم خواهر جونم , بابایی فاطمه جونی هم قول داده که خودش بیاد و خبر زایمانم رو بزاره , حالا چی میخواد بنویسه نمیدونم . اگه هم یه وقت همسرم نتونست بیاد , به خواهرم میسپرم بیاد و خبرتون کنه . تا جایی که بتونم بی خبرتون نمیزارم خواهر جونم.
مامانی درسا
11 دی 92 7:59
منتظر روی زیبای دختری هستیم , انشاالله به سلامتی میاد توی آغوشت , یه عکس خوشگل برامون بذار عزیزم .........
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون درسای خوشگلم ممنونم از محبتت دوست خوب من . با دعای شما دوستای خوبم انشاالله که همینطور میشه , اگه خدا بخواد و بتونم حتما این کار رو خواهم کرد دوست مهربونم , ممنون که اومدی و به ما سر زدی عزیزم .
مهدیه ( مادر دختری)
11 دی 92 9:26
این وروجک هنوز به دنیا نیومده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه سادات عزیزم نه گلم , هنوز به دنیا نیومده عزیزم . اگه خدا بخواد و همه چی جور بشه , شنبه 14 دی ماه به دنیا خواهد اومد. ممنون که اومدی و به ما سر زدی دوست خوبم .
عمه طاهره
11 دی 92 11:38
سلام فاطمه جونی عمه خیلی دوستت دارم عزیزم , به سلامتی دکتر گفته که شنبه به دنیا میای عزیزم, انشاالله به سلامتی و خوبی و خوشی , خیلی منتظریم روی ماهت رو ببوسیم , یه چیز خوشگل برات خریدم که الان نمیگم , چون بی مزه میشه,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلاااااااااااااااام عمه جون عزیزم منم خیلی دوستت دارم عمه جونممممممممممممم. منم منتظرم که بیام توی آغوش مهربون شما , ممنونننننننننننن عمه جونم , دستت درد نکنه , چرا زحمت کشیدی عمه جون مهربونم, ممنونم. حالا چی خریدییییییییییی برای من عمه جونم ؟ مامانیم که خیلی کنجکاو شدهههههههههه , ممنون که اومدی پیش ما و بهمون سر زدی طاهره جون عزیزم , خیلی برای من و سلامتی فاطمه جونی دعا کن خواهری.
مامان یاسمن و محمد پارسا
11 دی 92 11:55
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون محمدپارسا و یاسمن جون ممنون که اومدی و به ما سر زدی دوست خوبم.
مامان گیسو جون
11 دی 92 13:08
دوستم ممنونم از مهربونیت , زایمانت کیه ؟ توروخدا من رو هم یادت باشه موقع زایمان دعا کنی , دعاهای شما اون لحظه خیلی گیراست , ممنون.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون گیسو جون عزیزم اگه خدا بخواد و کارها امروز جور بشه , شنبه 14 دی ماه روز زایمانم خواهد بود. اگه لایق باشم حتما دعا میکنم دوست عزیزم. ممنون که اومدی و به ما سر زدی دوست خوب من .
مامان لي لي
11 دی 92 15:21
سلام زهرا جونم.... خوبی ؟؟ فاطمه بلا خوبه ؟؟ خداروشكر كه وقت زايمانت مشخص شد . انشالله سلامت ميری و برميگردين ...... حتما پست آخر قبل از زايمان رو بزار خواهر ..... مطمئنن مامان و خواهری اومدن پيشت و ديگه تنها نيستی , اما خيلی خيلی مواظب خودت باش . تا روز وصال فقط سه روز مونده , الهی فدای جفتتون بشم من،.... بی صبرانه منتظر ديدن روی ماهشم من......
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوای قشنگم ما خوبیم عزیز دلم , فاطمه جونی هم خوبه , خداروشکر. قربونت برم عزیزم , خیلی برای من و سلامتی فاطمه جونیم دعا کن توی این روزها دوست مهربونم. اگه خدا بخواد به زودی میزارم پست جدیدم رو , این روزها خیلی کارم زیاده و واقعا وقت نمیکنم که خیلی پای سیستم بشینم عزیز دلم , ولی سعی میکنم که به زودی بزارم پستم رو گلم. مادر و خواهرم دیروز اومدن عزیزم , فدای مهربونیات بشم خواهر جونم , سعی میکنم بیشتر مراقب خودم باشم عزیز دلم , راستی المیرای عزیزم , من رو ببخش که این روزها نتونستم برات کامنت بزارم مهربونم , پستهات رو خوندم و هر وقت که میتونم بهت سر میزنم گلم ولی واقعا فرصت نکردم که برات کامنت بزارم , من رو ببخش دوست جونی خوبم, سعی میکنم که قبل از رفتن به بیمارستان حتما بیام پیشت و برات کامنت بزارم عزیز دلم , ولی اگر یه وقت نتونستم قبل از رفتن به بیمارستان بیام پیشت , من رو ببخش و از همینجا میخوام که اگه بدی از من دیدی حلالم کنی خواهر جون خوبم. خیلی دوستتون دارم , هم تورو و هم آوای نازنینت رو گلم. خیلی مراقب خودت و دختر زیبات باش نازنینم. میبوسمتون.
مامان فاطمه
11 دی 92 15:37
سلام مامانی جلو جلو تبریک میگم , فاطمه منم ماهشه , حس قشنگت رو از ته دل می فهمم و دوستش دارم , امیدوارم شما هم به وبلاگ ما بیایین و با لینک همدیگه , دفعه بعد که اومدم عکس عزیزدردونتون رو ببینم. منتظرتونیم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی نازنین و گل فاطمه جون ممنون از تبریکت عزیزم . منم ماهگرد فاطمه کوچولوت رو بهت تبریک میگم خانومی . شما از امروز جزو لینک دوستان ما هستی گلم. قبل از رفتن به بیمارستان فکر نمیکنم بتونم بهتون سر بزنم دوست خوبم, ولی اگه خدا بخواد و عمری بود , بعدها بهتون سر میزنم و امیدوارم دوستان خوبی برای هم باشیم عزیزم. ممنون که پیش ما اومدی , خوشحالم کردی .
مهدیه ( مادر دختری)
11 دی 92 19:49
عزیزم خواهش میشه! ما همیشه بهتون سر میزنیم و منتظریم نبه سلامتی بارت رو زمین بذاری! البته انتظار ندارم شما بیای پیشمون بخاطر وضعیتت بهت حق میدم نشستن های طولانی مدت پشت کامپیوتر اذیتت کنه! ولی به یادت هستم1
ریحانه
11 دی 92 21:42
سلللام... امروز یه خبر توپ دارم اسم داداشمو انتخاب کردیم . اسمش محمد صدرا شد الللللللللهی قربونش برم نظرتو درباره اسمش تو وبم بگو ....
مائده(ني ني بوس)
11 دی 92 23:27
ايشالا كه به سلامتي زايمان راحتي داشته باشي و به زودي زود فرشته كوچولوي خوشگلتو بغل كني
مامان لي لي
12 دی 92 1:11
شادیهایم هدیه به تو..........،کم بودنش را برمن خرده نگیر......اين تمام سهم من از دنياست..........
مامان لي لي
12 دی 92 1:15
سلام زهراي عزيزم ......... تورو خدا اينجوري نگو من ناراحت ميشم................ براي من فقط و فقط سلامتي تو و فاطمه مهمه و بس....... داداشم ديشب رفت مشهد با اتوبوس بهش گفتم خيلي براي سلامت فاطمه جون دعا كنه يه تبرك ناچيزم دادم براي حرم ..... خودتم حتماً برو حضرت معصومه و لباس اش رو كه ميخواي بعد از تولد تنش كني طواف حرم بده يا بده همسرت يا مادرت و.... انجام بدن
مامان لي لي
12 دی 92 1:53
خداروشكر كه مامانت و خواهرت اومدن تورو خدا استرس رو از خودت دور كن..... انشالله سلامت ميرين و با دخمل بلاي زيبا و سالم......... به خونه برميگردين......من و اوايي خيلي دوستت داريم و دلتنگ آت ميشم اما فقط و فقط به فكر خودت باش أصلاً نگران نزاشتن كامنت و جواب ندادن و ...... نباش زودتر عكس ماه دخترم و برام بزاريا يادت نره تورو خدا بگو خواهرت يا همسرت يه پست بزاره نگرانم نزار فقط خواهر
مامان لي لي
12 دی 92 1:57
زهراي عزيزم حلال خوشيت باشه خواهرم....... من جز خوبي و محبت و مهربوني هيچ از تو نديدم........ دوستتون دارم تورو خدا مراقب جفتتون باش......... فقط به چيزاي خوب فكر كن و انرژي هاي منفي رو از خودت دور كن خواهرم ....... فقط و فقط به خدا ميسپارمتون....... خودش نگهدار و حامي تون باشه انشالله
مامان آوا
12 دی 92 12:56
سلام نازنینم از همین الان دلتنگتم بامید خوشی وسلامتی روزهای آینده میبوسمت
زهرا یوسفی
3 بهمن 93 11:48
ممنون , چه موسیقی زیبایی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام دوست عزیزم خوشحالم که از موسیقی وبلاگ ما لذت بردی زهرا جون ...