فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

دخمل کوچولوی نماز خون من

سلام دخمل شیطون بلای من .     این روزا همش دارم به تو فکر میکنما عزیزم . دلم میخواد برات بهترین مادر باشم ,امیدوارم بتونم نازنینم . این روزا وقتی نزدیک نماز مغرب میشه حسابی شروع میکنی به تکون خوردن . تا نیم ساعتم بعد از اذان داری وول میخوری و به مامانی لگد میزنی وروجکم .     حتما که توام  خدارو شکر مثل این دخملایی که عکسشونو پایین گذاشتم نمازخونی اونم اول وقت . انشالله . مامانی و بابایی خیلی دوستت دارن و بی صبرانه منتظرتن تا سالم به دنیا اومدن و نفس کشیدناتو ببینن . دوستت دارییییییییم نفسممممممممم     چه دختر خوشگل نماز خونی . فدای سجده کردنت با اون کنجکاویت ...
30 مرداد 1392

شعری زیبا از قیصر امین پور که برای دخترکش آیه سروده

سلام وروجک من .   امروز میخوام یه شعر خوشگل برات بنویسم که از قیصر امین پور یکی از شعرای کشورمونه . این شعرو برای دختر کش آیه سروده , منم چون این شعر کودکانه رو خیلی دوست دارم برای تو دختر عزیزتر از جانم مینویسم امیدوارم بعدها با چشمای نازت بخونیشو لذت ببری و عشق مادرانمو به خودت هر چه بیشتر درک کنی .     ای بوی هر چه گل     بوی  بهشت  میشنوم    از  صدای تو     نازکتر از گل است  ,  گل گونه های تو       ای   در   طنین  تو   آهنگ  قلب   من     ...
30 مرداد 1392

تکون خوردنا و لگد زدنای دخمل بلا

سلام دخمل بابا , عزیز دلم , شیطون بلا   این روزا خیلی خیلی شیطون شدیا عزیزکم . اونقدر تکون میخوری و  ورجه وورجه میکنی که نگو . یه وقتایی شبا نمیزاری بخوابما نازنازکم .   قربون تکون خوردنات برم که من عاشقشونم   اگه توی طول روز یکم تکون نخوری حوصلم سر میره عروسک من , باورت میشه ؟  آخه خیلی انتظار کشیدم تا تکونات شروع بشه . البته همه میگفتن دختر تنبله دیر تکون میخوره  اما  تو  دختر  زرنگ مامانی هستی و زیاد مامانیو منتظر نذاشتی و زود تکون خوردی . حالا هم هر روز تکون میخوری اونم زیاد , یه وقتایی یه لگدایی میزنی که نگو  , من عاشق لگد زدن...
28 مرداد 1392

انتخاب اسم برای دخمل بلا

سلام کوچولوی ناناس من   این روزا اگه گفتی کار منو بابایی چیه؟؟   انتخاب یه اسم با معنی و زیبا برای تو خوشگل خانومیمون , دخمل گلمون   از وقتی که فهمیدیم تو یه دختر نانازی هستی توفکریم ببینیم چه اسمی انتخاب کنیم که هم قشنگ و زیبا باشه هم با معنی و با مسما   اما یه مشکل کوچولو موچولویی هست اونم اینکه یه لیست من نوشتم یه لیست بابایی. بگو خوب ؟ اما فقط یه اسم مشترک بین این همه اسم توشون وجود داره بقیه از زمین تا آسمون فرق داره . تازه اونم خیلی امیدی بهش نیست  آخه میدونی چرا ؟    چون تنها اسمی که من میدونم بابایی خیلی خیلی دوست داره و دلش میخواد اون اس...
27 مرداد 1392

من دخمل دار شدم

سلام فرشته کوچولو و آسمونی من   این اولین مطلبیه که دارم تو وبلاگت میزارم عزیز دلم.   امروز چهارشنبه است 23 مرداد ماه سال 92 . تو توی 18 هفته هستی .   من دقیقا پریروز یعنی 22 مرداد فهمیدم که  این فرشته کوچولویی که خدا چند ماهه به من و بابایی هدیه کرده , یه دختر خوشگل و مامانیه.   نمیدونی وقتی رفتیم سونوگرافی چه استرسی داشتم . من و بابایی فقط دعا میکردیم که سالم باشی و همه چی  رو به راه باشه.   وقتی دکتر با دقت داشت توی مانیتور نگات میکرد دل تو دلم نبود که الان چی میگه . وقتی دیدم خیلی طول کشید پرسیدم خانم دکتر سالمه؟ گفت آره همه چی خوبه. خیلی خوشحال شدم.   ...
23 مرداد 1392