فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

و اما ادامه ماجرای تولد مامانی دخمل بلا

1393/2/13 0:26
1,582 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممم دخملی خوشگل و شیطون بلای خودموووووووووووووووووون

بوسبغلبوس

 

 

امروز دوست دارم که اول از همه , از خودت بگم عزیز دل مامان محبتمحبتمحبت

 

 

الهی قربون ناز و اداهات برم که هر روز یه کاری انجام میدی و یه جور جدیدی دلبری میکنیبوس

 

و من کلا عاششششششششششششق کارهااااااااااااااااااتممممممممممممممم.محبتمحبتمحبت

 

 

تا از خواب بیدار میشی و من رو نگاه میکنی شروع میکنی به خندیدن و لبخند زدن آرامحالا فرقی نمیکنه شب باشه یا روز چشمک, الهی قربونت برم که هیچوقت یادم نمیره اولین باری که داشتی نگاهم میکردی و من باهات حرف میزدم و تو یه دفعه خندیدی 46 روزه بودی دردونه منبوس , قبل از اون بیشتر توی خواب میخندیدی فدای خنده هات بشم من بغل, کلا خیلی خوش خنده هستی نازنین دخترم  بوس, وقتی از خواب میپری به خصوص آخر شبها , گاهی نمیخوام جواب خندنت رو بدم چشمک که خواب از سرت نپره و راحت شیر بخوری و دوباره بخوابیچشمک ولی تو حتی توی همون حالت نیمه خواب هم زل میزنی به من که جواب خندت رو بدم تعجب و این بیشتر من رو میخندونهزیبا و بعد من کنترلم رو از دست میدم خندونکو یه  مااااااااااااااااااااااچ  گنده ازت میکنمبوس که اینجوری نگاهم میکنی و با نگات دلم رو میبریبوس و دیگه اینطوری کلا از خواب بیداریخندونک

 

 

تازگیها خیلی بلند بلند صدا میکنی و آقوم میگیبوس و آ آ آ آ میکنی بغلهمراه با یه سری صداهای دیگه مثل آه محبت و گاهی هم یهو جیغ بلندیییییییییییی میزنی ای بلاااااااااا تعجب مخصوصا وقتی خوابت میاد و نمیتونی بخوابی و یا وقتی کار دارم و دیر سراغت میام و حوصلت سر رفته قهر , بلند بلند سرو صدا راه میندازی و آخرشممممم یه جییییییییییغغغغغغغغغغغغ تعجب

 

دهنت رو خیلی بامزه گرد میکنی و بعد هم باز و بستش میکنی و  آآآ میکنی و من میخوام بخورمتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ,بوسبوسبوس

 

صورتم رو میارم جلوی صورتت و تو هم مژه هات رو به هم میزنی و میخندی بغل. از بغل و زیر گردنتم که بوس میکنم میخندی و خیلی خوشت میاد .بغل

 

خیلی دوست داری باهات حرف بزنم بوس, وفتی باهات حرف میزنم یه جور خاصی عاشقانه بهم نگاه میکنی که میخوام بمییییییییییییییرمممممممممممم واست محبت. هر چی باهات بازی کنم و حرف بزنم میخندی و خسته نمیشی و فقط دوست داری یکی دایم باهات بازی کنه تعجب وگرنه خیلی زووووووووووووووود حوصلت سر میره نازدونه من چشمک , وقتی هم باهات حرف میزنم دهنت رو باز و بسته میکنی و صداهای مختلف در میاری بوس , انگار داری با من درد دل میکنییییییییییییی عزیز دلممممممممممممم.بغلبوسبغل

 

 

تلویزیونم دوست داری متنظر,  اکثرا روزها و البته وقتی آرومیچشمک , میزارمت توی کریرت و تو به تلویزیون خیره میشی و کلی ذوق میکنی و مشغولی بوس, فکر میکنی دارن با تو حرف میزنن و بازی میکننخندونکقه قهه, البته در این حین جوجه اردک مورد علاقت باید باهات باشه وگرنه بازم حوصلت سر میره ,زیبا کلا با هر چیزی بیشتر از 10 دقیقه نمیتونی مشغول باشی زبانو زود بی حوصله میشیچشمک و دوست داری من بیام پیشت و دوباره بازی و حرف زدن و یا لالا متنظر , کلا منم که بیکارررررررررررررررررررخندونکدر خدمت شمابغل

 

 

کلیه انگشتات رو با ملچ و مولوچ خاصی میخوریزیبا و من هم حریفت نمیشم کچل, آخرشم حال خودت به هم میخوره از خوردنشون و کم میمونه بالا بیاری خوشگل منخندونک , خوب نخوووووووووووووور گل من خندونک

 

 

ناخنهاتم که خیلی تیزن و امروز میگیرمشون  فردا بلند شدن بدبو , حتی کوتاه شدشون هم تیزه بی حوصلهو باهاشون صورت نازت رو چنگ میزنی و میکنیبدبو و من دلم کباب میشه گریه, گاهی خون میندازی صورتت رو گریه و من اعصابم داغون میشه کچلو حریفتم نمیشم و تا به خودم بجنبم صورتت رو کندی اجازه

 

 

بابایی مهربونت رو دیگه کاملا میشناسی چشمکو تا میاد خونه چشم ازش برنمیداری چشمک و هر جا میره با چشم دنبالش میکنی بوس, بعد هم تا میاد میشینه نگاهت توی صورتشه زیبا و زل میزنی بهش تا باهات حرف بزنه و تو هم بخندی زیبا چون عادت کردی به اینکه بابایی باهات بازی کنه و بخندوندت بوس وقتی هم که بابایی حواسش نباشهچشمک , خودت نگاهش میکنی و میخندی تا اونم نگاهت کنه ,بوس این لحظه رو خیلی دوست دارم وقتی خودت به بابایی لبخند میزنی و منتظری جوابت رو بده خوشگلکممممممممممم.محبتمحبتمحبت

 

 

تازگیها یه کار دیگه هم میکنیییییییی خانوم خانوما متنظر , قبلا فقط موقعی که خواب بودی , خیلی وول میخوردی و خودت رو از روی بالش مینداختی زمین و میچرخیدیزیبا , ولی الان  وقتی میزارمت زمین و میرم تا آشپزخونه , آراموقتی برمیگردم میبینم از بس خودت رو جرخوندی و تکون خوردی , اگه عمودی خوابونده بودمت الان شدی افقی و برعکس تعجب , موقعی که پمپرزت رو میبندم هم همینطوری تعجب, خیلی وول میخوری و شکمت رو میاری بالا و خودت رو پرت میکنی عقب بغل, کمرت رو بلند میکنی انگار میخوای بلند شیبوس , حسابی ورجه وورجه میکنی موقغ تعویض پمپرزت بوس ,  وقتی هم میخوام ببندمت , شکمت رو باد میکنی که چسبهای پمپرزت بسته نشنننننننننننن تعجب , خیلییییییییییییییی بلاییمحبت بوسمحبت,  دوست داری پمپرزت باز باشه تعجب , اصلا از بسته بودن خوشت نمیاد خجالت  ,  وقتی بازت میکنم کیفی میکنیاااااااااااااااااا که نگو خجالتقه قهه

 

 

کلا تازگیا دوست داری لخت باشی و لخت بگردی و بخوابی تعجب , چشممممممممممم و دلمممممممممممم روشنننننننننن تعجب  , توی خونه با یه رکابی و شورت عینکی هستی بوس , البته نمیدونی چه جیگری میشی اینطوووووووووری , بوسبوسبوس و تا میخوام بلوزت رو موقع خواب تنت کنم  داد و بیدادی میکنی که نگو متفکر , خانوم خانومای گرمایی منی .خندونک

 

 

فدای خنده ها و همه ناز و اداهااااااااااااااااااات بشم شیرین منننننننننننننننن بغلبوسبغل

 

 

البته گریه هات هم همچنان ادامه داره غمگین , نسبت به اوایل بهتر شده ولی بعضی روزها واقعا زیاده قهر , البته میدونم که همش به خاطر این دل درد لعنتی شماست که دیگه برای من کابوس شده و نمیدونم کی فراره تموم بشه کچل,  وگرنه تو خیلی دختر خنده رو و خوش اخلاقی هستی بوس و تا یکی باهات حرف بزنه , حتی اگه اولین باره که میبینیش , میخندیبوس البته به شرطی که بغلت نکنه چشمک چون زوووووووود غریبی میکنی و شروع میکنی به گریه خندونک اما کلا ماهییییییییییییی , محبت ولی وقتی این دل درد سراغت میاد غمناک دیگه من و بابایی رو هم نمیبینی چه برسه به بقیه غمناک , همین باعث میشه دیگران فکر کنن غرغرو , و یا  بداخلاق  هستی اجازه, ولی من میدونم که چقدر خوش رو و خوش خنده ای نازنازی من بوسبوسبوس.

 

 

دل دردهات هم از شانس بد , ساعتهایی شروع میشه که ما اون موقغ میریم بیرون یا میریم توی جمع و مهمونی غمگین و واقعا کلافه میشی و گریه هات شدت میگیرهبدبو ولی خونه خودمون خیلی بهتر و آرومتری بغل. حق داری دخترم بوس, دل دردات واقعا شدیدن غمناک , گاهی از شدتش دیگه جیغ میزنی و چونه و دست و پات میلرزهغمناک, بال بال میزنی و با گریه بهم نگاه میکنی تا برات کاری بکنم گریه اونوفته که دلم میخواد برات بمیرممممممم عزیزکممممگریه

 

 

دیگه تصمیم گرفتم خیلی کم ببرمت مهمونی بغل, به خصوص شبها عزیز دلم بوس, تا وقتی که بهتر بشی انشاالله محبت , اینطوری هم کمتر کلافه و اذیت میشی و هم اینکه ساعت خوابت به هم نمیخوره بوس تا به موقع بخوابی و بدخواب نشی بوس چون وقتی بیرون میریم دیگه برگشتنمون , هر کاری هم که بکنیم به دیر وقت میکشه و دست خودمون نیست زیبا , مهونیهای قم کلا تا دیروقت طول میکشه و نمیشه کاریش کرد زیبا , تا بخوای بشینی و شام بخوری و بیای خونه 1 شبه آرام و تا  تو رو بخوام بخوابونمت 2 میشه زیبا و اینطوری خوابت به کلی از نظم خارج میشه اجازه.

 

تو که  مدت زیادی بود شبها به راحتی میخوابیدی آرام و تا صبح جز برای خوردن شیر بیدار نمیشدی آرام, چند شبه درست نمیخوابی قهر , کلا از وقتی از تبریز برگشتیم نظم خوابت ریخت به همغمناک , دل دردهات هم که آرومتر شده بود بیشتر شد دوباره غمناک , نمیدونم چرا بی حوصله , توی تبریز شبها خیلی راحت توی گهواره خودت که برده بودم میخوابیدی تا خود صبح بوس , فقط بیدار میشدی نزدیکهای صبح و شیر میخوردی بوس , بعد از ظهرها هم میخوابوندمت و یکی دو ساعتی رو توی گهوارت یا روی زمین خواب بودی بوس , ولی از وقتی برگشتیم , چه شب و چه روز , وقتی میخوابونمت و خوابت عمیق شد , میزارمت زمین و هنوز چند دقیقه نشده بیدار میشی تعجب , شبها هم همینطور بی حوصله و  من مجبورم یا توی بغلم بخوابونمت یا روی دستم تعجب , شبها از شدت دل درد چند بار از خواب ناز و عمیقت میپری غمناک و یه دفعه جیغ میزنی غمناک , دلم برات کباب میشهگریه , چند شب پیش با کلی کلنجار رفتن باهات آخرشم روی شونم خوابوندمت و تا صبح هم روی پام خوابیدی گل ناززززززززززززززززم.بوسمحبتبوس

 

 

البته شما آخرش میخوابی و خوابهات رو هر جوری هست به سرانجام میرسونی چشمک , حالا یا توی بغل و یا روی پا و یا روی دست و شونه تعجب , این مامانیههههههههههههه که دیگه کمرشششششششششششش شکستهههههههههههههههههههه دختررررررررررررررررررررررر متنظر

 

 

فداااااااااااااااااااااااات بشم بغل, اشکال نداره بغل, تو خوب باشی منم خوبم بوس, فقط خداکنه این دلدردا و نفخهات هر چی زوذترررررررررررررررر تموم بشهزیبا که دیگه واقعا بهش حساس شدمممممممممممکچل

 

 

عاشقتییییییییییییییییییممممممممممممممممممم نازنین مامان و بابا .بوسبوسبوس

 

 

 

و اماااااااااااااااااااااااا در ادامه ماجرای تولد خودم چشمک باید بگم کههههههههههههه محبتزیبا , اون روز بعد از اینکه پست تولدم رو نوشتم خجالت , وقتی بابایی از سر کار اومد , دیدییییییییییم بلهههههههههههههههههه خجالت, بابایی یه کیک تولد خوشگللللللللللللللللل خریده و اومده محبت , و چون شما , دخمل نازنازی ما هم به زودی و تا 2 روز دیگه , 4 ماهگیت تموم میشه بغل, بابایی هم کیک تولد من و 4 ماهگی شما رو یکی کرده بود زیبا و یه کیک خوشگل , به شکل یه کفشدوووووووزک نااااااااااااااز برای ما خریده بودجشنجشنجشن , اینم یه تیر با دو نشون چشمک , ای بابایی زرنگگگگگگگگگگگگگ محبتمحبتمحبت,  انصافا کیکش خیلیییییییی خوشگل بودبوسبوس بوس و چون فانتزی بود و به نیت شما هم بود بغل خیلی خوشم اومددددددددددددد.جشنجشنجشن

 

 

عصر اون روز هم یه تولد سه نفره باحال گرفتیمجشن متنظرجشن که عکساش در ادامه هستآرام , تولدش ساده بود ولی باصفا بود زیبا , با صرف کیک و چایی زیبا,  اونم  با حضور تو دختر نازنین و عزیزم و بابایی گل و نازنین و مهربونمون محبتمحبتمحبت

 

 

و اما دسته گل تولد بنده موکول شد به بعد زیبا , چون قراره بابایی به جای دسته گل که زودم از بین میره زیبا , چند تا گلدون خوشگل از گلخونه دوستش با انتخاب خودم بگیره متنظر تا بزاریم توی خونه و کیفش رو ببریم بوس, البته اینم بگم که وقتی ما تبریز بودیم بابایی مهربون , کلی گل و گلدون خریده بود و گذاشته بود توی خونه و ما وقتی از راه رسیدیم , حساااااااااااابیییییییییییییی سورپرایزززززززززززززز شدیم تعجب , آخه خیلی باصفا کرده بود خونه رو گلدونا متنظر.

البته دو تا گلدون حسن یوسفی که خیلی هم زیبا بودن , نمیدونم چرا خشک شدن تعجب و من خیلی نارااااااااااااااحت شدم گریه. , چون خیلی دوستش داشتم , خیلی هم مراقبش بودمااااااااااااااا غمناک , ولی خشک شد قهر , اما بازم میگیرم زیبا , گل حسن یوسف واقعا زیباست محبت . بعدا و سر فرصت , عکس گلدونهای زیبایی که بابایی مهربون , قبل از برگشتن از تبریز برامون خریده بود رو میزارم تا ببینی چقدر خوشگلن و چه بابایی خوش ذوقی داری.محبتمحبتمحبت

 

و اما کادوی تولددددددددددددددددددد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟متنظر

 

بابایی مهربون بنا به دلایلی از گرفتن سشوار منصرف شد زیبا و به جاش پولش رو بهم هدیه داد زیبا , تا خودم هر کدوم رو میخوام بخرم زیبا, ممنوووووووووونم همسر خوب و مهربونم بابت همه زحماتی که میکشی عزیزم  محبتمحبتمحبت , برای تولدم سنگ تموم گذاشتی و حسابی خوشحالم کردی عزیزمممممممممم , محبتمحبتمحبت

 

 

و اما حالا که پولش رو هدیه گرفتممممممزیبا

, منم یه نقشه هایی داااااااااااااااااارم  که بعدها میگمممم ............متنظر

 

 

 

 

 

اینم عکس کیک تولد مامانی دخمل بلااااااااااااااااااا جشنجشنجشن

 

 

 

 

 

 

دست شما درددددددددد نکنه بابایی مهربوووووووووووووووون بابت این کیک زیباااااااااابوسبوسبوس

 

 

 

 

 

 

 

بغل اینم دخمل بلای مامانه که چند دقیقه مونده به جشن تولد سه نفره , بغل

گرفته خوابیده توی بغل مامانیشششششبوسبوسبوس


 

 

 

 

 

 

بیدار شوووووووو دخترررررررررر , تولد مامانیههههههههههه , محبت

چه مامانی خود شیفته ای , وااااااااااااااخندونک

( بغل مامانی من لباسای تولدمو پوشیدم و خوابیدم دیگه آخه , آماده هستمممممممبغل)

 

 

 

 

 

 

 

اینجا دخملی خوشگل مامان بیدار شده , و متعجب داره اطراف رو نگاه میکنه ,بغل

فدای چشماششششششششششبوسبوسبوس

 

 

 

 

 

 

 

این قسمت تولد خیلی بامزه بود ,متنظر

بابایی میخواست با کیک تولد ازت عکس بگیره و تو هم همکاری نمیکردی باهاش ,زیبا

اینجا بابایی حواسش رفته بود به دوربین که تا نشستی ازت عکس بگیره ,زیبا

که شما هم از اونجایی که خیلی وروجککککککککک شدی , چشمک

قه قههتعجب پات رو اونقدر دراز کردییییییییییییییی تا فرو رفته توی کیک تولد ماماااااااااااااااااااااان .تعجبقه قهه

 

 

 

 

 

 

قه قههتعجباینم آثار جرمممممممممممممممتعجبقه قهه

فدای اون ناز و ادات بشممممممممم عزیزکممممممممممممممممممم بوسبوسبوس

 

 

 

 

 

 

 

اینم آخر شبه و بعد از تولد سه نفرمون ,

دخملی ما گرمشه و لباساش رو درآورده و حاضر نیست بپووووووشهبغلبوسبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

عروسک مامان , تازگیا عادت کردی و پاهات رو این مدلی میاری بالا و به هم میچسبونی ,بوس

بغلخیلی ماهییییییییییییییی نازدونممممممممممبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

بوس توی کریرتم همین کار رو کردی , قربون اون پاهای نازت بوس

 

 

 

 

 

 

 

اینجا تازه از خواب بیدار شدی قشنگممممممممممممممم , بغل

آخخخخخخخخ لباساشو ببین بوس ,

بوس پاشو لباساتو بپووووووووووششششششش دخملللللللللل جیییییییییگرررررررربوس

 

 

 

 

 

 

 

 

زیبا( مامانی بزار از خواب بیدار بشممممممممم , بعد عکس بگیر بابا )زیبا

 

 

 

 

 

 

 

 

بغل( مامانی دیگه دارم جدیییییییییییییی میشماااااااااااااااااااااا )بغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بوس اینجا داری به بابایی نگاه میکنی و میخندی تا بهت نگاه کنه و باهات حرف بزنه ,بوس

بغل فدای صورت خندونتتتتتتتتتتتتتت بشمممممممممممممممم من بغل

 

 

 

 

 

 

 

 

بغل(حالا دیگه بابایی منوووووووووووووووووووووو دیییییییییییییییییید)بغل

 

 

 

 

 

 

 

 محبت  عشقققققققققققققق بین پدرررررررررررررر و دخترررررررررررررررررر  محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محبتاینم تبادل عشقییییییییی دیگر بین باباییییییییییی و دخملییییییییییی محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بوسبغلفدای این صورت مثل ماهت بشممممممممممم گل نازممممممممممم بوسبغل

محبت خیلییییییییی دوستتتتتتتتتتتت دارممممممممممممممم  دخترمممممممممحبت

 

پسندها (4)

نظرات (26)

الهام
13 اردیبهشت 93 1:46
سلام مامانی مهربون تولدت مبارک , انشاالله همیشه در کنار همسر و دختر خوشگلت شاد و خوشبخت باشی , این دخمل هم که روز به روز خوردنی تر و خوشگل تر میشه , ببوسش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون سلنای خوشگلم ممنونم دوست نازنینم بابت تبریک و آرزوی قشنگ و زیبات عزیز دلم , خیلی به فاطمه جونی و ما محبت داری گلم , خدا دختر زیبا و همسر مهربونت رو برات حفظ کنه دوست عزیز من .
معصومه
13 اردیبهشت 93 9:58
عزیزم قربونت برم منننننن با شکل ماهی که دارییییییییییی فدات بشمممم , تو این یه مورد که باید لباست کم باشه تا بخوابی به خاله ات رفتی خخخخخخخخ عزیزم چه روزهایی لحظه شمردیم تا بیایی ببینیمت , حالا شکر خدا داری صدا درمیاریییییی و خودتو لوس میکنی نانازی , حالا مامان و بابا رو میشناسی و براشون دلبری میکنی . یادته توی دل مامان چقدر خاله رو دعا کردی تا فرشتش بیاد , حالا دعا کن انتظار خاله زودی تموم شه و فرشته کوچولو بیاد بغل مامانش و این روزای خوش رو ببینه عزیزم در ضمن عزیزم کیکت خیلی قشنگهههههههه , خیلی نازههه , مبارکتون باشه , هم مامان که تولدشه هم شما که چهارماهه میشی فدای صورتتت , بوووووووووووووووووووووووسسسسسسس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلاااااااااااام خاله معصومه جون خوب و مهربونم, مامانی گل و نازنین کنجد کوچولوی خوشگلمون خاله جون چشششششششششمممممممممم , براتون دعا میکنیم اگه لایق باشیم , اما عجله نکن خاله جون مهربونم , نینی جونمونم میاااااااااد , با کلی ناز و ادا , کلی آتیش میسوزونه مثل فاطمه جونی و نمیزاره دیگه راحتتتتتتتتتتتتتتت بخوابیییییییییی قربونت برم دوست جونی نازنین و مهربونم , از کامنت مثل همیشه پر محبتت ممنونم خواهر جون , میبینی روزها چطور میگذرن ؟ انگار همین دیروز بود که منم مثل الانه تو , کم طاقت شده بودم برای دیدن نینی جونم , عزیزم قدر همین روزهای انتظار رو هم بدون که قشنگی خودش رو داره , انشاالله به وقت خودش نینی خوشگل و نازت رو بغل کنی و از دیدنش کیففففففففففف کنی عزیز دلم ممنون بابت تبریکت , پس بگو فاطمه جونی به کی رفته ؟ به خاله جونش رفتهههههههه میبوسمت و دوستت دارم دوست خوب من.
مامان پرنيان
13 اردیبهشت 93 10:19
سلام عزيز دلم تولدت مبارک . ای جونم چه كيک خوشملی و البته مشخصه خوشمزه هم هست قربون اين دخمل گرمايی بلا . ماشاالله خيلی ماه شده دوستم , حسابی ببوسش . اسپند هم نشه فراموش گلكم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین پرنیان جون خوشگلم ممنونم دوست نازنین و مهربونم بابت تبریکت . چشششششششششمممممممم عزیزم , ممنون از محبت صمیمانت گلم .
خاله شيدا و روشا
13 اردیبهشت 93 11:47
تولدتون مبارک مامان خانوم فدای فاطمه عزيز ملوس خوش خنده جيگرم بشم من , انشاالله كه دل دردهاش زود زود زود خوب شه و ديگه جيگرم درد نكشه و شما هم غصه نخوريد , دست بابای فاطمه جون هم درد نكنه , كيكتون خيلی خوشگله , مامانی چشمم شور نيستا , اما حتما برای فاطمه جون اسپند دود كنيد.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااااااام خاله جون مهربون شیدا و روشا جون ممنونم از این همه لطف و محبتت نسبت به ما و به خصوص فاطمه جونی , عزیز دلم . ممنونم از دعای خیرت دوست مهربونم , انشاالله همینطور بشه . حتما که چشمتون شور نیست عزیزم , این حرفها چیه , ولی چشم , اسپند هم دود میکنم انشاالله گلم . بازم پیش ما بیا دوست مهربونم .
شیرین
13 اردیبهشت 93 15:36
سلام زهرا جون منفی شد , حالم بده , خوش به حالتون که مادرین , خوش به حالتون که خدا بهتون نظر کرده , دوست مجازی من برام خیلی دعا کن تا آرامش بگیرمم , منم بچه میخوام . بازم بهت سر میزنم , دختر گلتو ببوس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام شیرین جون عزیزم , دوست گل و مهربونم عزیز دلم کاش وبلاگت رو حذف نمیکردی و میتونستم بهت سر بزنم و از حالت باخبر بشم و کلی با هم حرف بزنیم گلم . خیلی ناراحتم که منفی شده , میدونم اگه هر چی هم بگم , اونطور که باید و شاید نیست و حتما خواهی گفت که جای تو نیستم و حالت رو نمیفهمم عزیزم , من جای تو نیستم گلم ولی باور کن میفهممت دوست نازنینم , میدونم که برات این انتظار واقعا سخت شده و خیلی خیلی داری اذیت میشی , ولی عزیز دل من , باور کن که خدا صبر و بردباری تورو داره میبینه و جوابت رو خواهد داد عزیز دلم , شاید که الان مصلحت نیست , به مصلحت و حکمت خدا شک نکن و دلت رو بسپر به خدا و از زندگی و همسر خوب و مهربونت لذت ببر و توکل کن به خود خدا , که این خلاء زندگیت هم مطمئن باش هر وقت خدا صلاح بدونه پر خواهد شد نازنینم , خوشبختی خودت رو کنار همسرت با فکر و خیال و افسردگی خراب نکن عزیز دلم . خیلی ها هم هستن که کلی بچه دارن ولی خوشبخت نیستن و زندگی خوبی ندارن عزیزم. همه چی درست میشه دوست خوب من , مطمئن باش , باور کن من خیلی ها رو میشناسم که خیلی بیشتر از تو منتظر بودن و مادر شدن , خدا میبینه صبرت رو و اجرت رو میده عزیزم. بیشتر بیا پیشمون گلم , منتظرتمااااااااا , من رو از خودت بیخبر نزار عزیزم . میبوسمت و خیلییییییییییی دوستت دارم دوست جونی خوب خودم. این تاخیر چند روزه رو هم به فال نیک بگیر , انشاالله نشونه آمادگیت برای مادر شدنه عزیز دلم . تو تلاشت رو بکن و نا امید نشو تا به مقصود برسی مهربونم .
مامان مهرناز
13 اردیبهشت 93 17:04
به به چه کیک خوشملی مبارکت باشه گلم , چههههههههههههه دخمل مااااااهی , خیلی دوستت دارم عزیزم , انشاالله هر چه زودتر این دل درداتم تموم شه گلم چیکارش داری مامانی , توی این هوای گرم دوست داره راحت باشه قربونش برم حسابی خوردنی میشه
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااام مامانی گل و نازنین مهرناز جونم ممنونم عزیز دلم بابت تبریک صمیمانت و محبتت نسبت به فاطمه جونی انشاالله دوست نازنینم , ممنونم بابت دعای خوبت گلم . عزیزم چون هنوز کوچیکه میترسم که مریض بشه , به خصوص شبها موقع خواب که عادتم نداره بزاره لااقل یه رواندازی چیزی روی دستاش بمونه و اینطوری دست و پاهای کوچولوش همش لخته , وگرنه واقعا هوا گرمههههههههه , حق داره بچممممممممممممم بازم بیا پیشمون دوست خوبم , خوشحالم میکنی .
مامان یاسمن و محمد پارسا
14 اردیبهشت 93 9:20
چه کیک قشنگی مامان , دست بابایی درد نکنه الهی من فدای اون چشمای خوشگلت بشم که داری تعجب زده نگاه می کنی ای شیطون بلا , بالاخره کار خودت رو کردی و پات رو کردی تو کیک دوستت دارم نازی خانم
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین محمد پارسا و یاسمن جون عزیزم ممنون که بهمون سر زدی , از ابراز محبتت ممنونم دوست مهربونم. میبینی تورو خدا پاش رو چطوری کرده توی کیک ما هم دوستتون داریم عزیزممممممممممم .
مامان حلما
14 اردیبهشت 93 16:04
سلام عزیزم تولدت مبارک خواهر جونم . ماشاالله به فاطمه جون شیطون و خوشگل . مامانی صبر کن , چشم به هم بذاری باید منتظر شیطنت های عجیب و غریب دخمل طلا باشی . یه دفعه داری غذا میخوری میبینی سفره رو کشید با خودش برد.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین حلما جونم ممنونم بابت تبریکت خواهر جون . واقعا ماشاالله به این کوچولوها با این انرژیشون امان از دست این شیطنت های عجیب و غریبشون پس قراره سفره غذامونم مثل کیکمون داغوووووووووووون کنههههههههههههههههه خوشحال شدم بازم اینجا دیدمت عزیز دلم , بازم منتظرت هستم خواهری .
معصومه
14 اردیبهشت 93 17:39
وای خدا دیروز داشتیم با شوهرم به عکس های فاطمه جونی نگاه میکردیم و شوهرم برای ناز و اداش که برای باباش میریخت کلی ذوق کرده بود , میدونم توی فکرش دخترش بود که براش ناز میکرد و کلی هم میگفت این دخمله خیلی ناناسههههههههههه...دوسش دارمممممممم..........اونوقت جوجوی منم از حسودیش تکون میخورد خخخخخخخخخخخ عزیزم الهی سالم باشی دلبرم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جون خوب و نازنینم , مامانی مهربون کنجد خاله قربون جوجوی خاله بشمممممممم که تکون میخورده توی دل مامانیشششششششش. مامانیش از حسودیششششش که نبوده , کنجد خاله که حسود نیست , داشته دوست جونیش رو میدیده و کلی ذوق میکردهههههههههههههه فداش بشمممممممممم , انشاالله بابایی کنجد هم به زودی و با دل خوش , نینی جون خودش رو سالم و سلامت در آغوش میگیره و کلیییییییییییی از وجودش کیفففففففففففف و ذوققققققققققق میکنه . ممنون خواهر جونم که میای و به ما سر میزنی . دوستتتتتتتتتتتت دارممممممممممم زیاد .
لي لي
14 اردیبهشت 93 23:20
خواهر تولدت مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوای نازم ممنونم خواهر جون بابت تبریکت . چه خوب شد که اومدی پیشم عزیزم , دلم برات تنگ شده بود, خیلییییییییا
لي لي
14 اردیبهشت 93 23:22
سلام خواهر , دلم خيلی برات تنگ شده .... آوا پاش چهار تا استخونش شكسته و رفته تو گچ .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوا جونم آوا چییییییییییی شده ؟ پاش شکسته عزیز دلم ؟ آخه چرا ؟ امیدوارم الان حالش بهتر باشه . من رو از خودتون بی خبر نزار خواهر جونم . خیلی دوستتون دارم عزیزم .
لي لي
14 اردیبهشت 93 23:31
ببخش نگرانت كردم , به هول و ولا بچم اينجوری شد , خيلی خيلی باهات حرف دارم و دلتنگتم , سر فرصت ميام خواهر , فقط اومدم بگم تا نگرانم نباشی مهربونم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی دوست داشتنی آوای عزیزم ممنون عزیز دلم با این همه کار و مشغله و گرفتاری به فکرم بودی و اومدی پیشم عزیزم . خیلی ناراحتم بابت این اتفاق که برای آوا جونم افتاده , انشاالله که زودتر خوب بشه دختر گلت و تو هم نگران و ناراحت نباشی خواهر جونم . خیلی صدقه براش بزار و آیت الکرسی بخون براش تا زودتر بهتر بشه و بلا ازش دور باشه گلم , اگه میتونی براش گوسفند عقیقه کن خواهر جونم . خیلی مراقب خودتون باشین , خیلییییییییی دوستتون دارم .
مامان گلی
14 اردیبهشت 93 23:42
مامانی مهربون سلام آبجی اردیبهشتی خودم سلااااااااااااااااااااااام.... اصلا یه کیفی میکنم که شما هم متولد اردیبهشت هستین که نگووووووووووووووووووووووووووووووو وای خدا از ناز و اداهای فاطمه جونی و لبخند های گاه و بیگاهش نوشتی , یاد اولین لبخند های روزهای اول طاها و تارا افتادم... خدایا چقدر زمان زود میگذره... قدر لحظات شیرینتونو بدون . راستی مدام از دخمل نازمون فیلم بگیر و برای شبکه آی فیلم هم بفرست وای چه کیک نازی . ماشاالله به همسر خوش سلیقتون... حالا بگو با هدیه نقدی میخوای چی بخری ؟ نکنه سشوار باشه جیگر خاله چه عشقی میکنه با باباجونش . هزار ماشاالله واقعا دوست داشتنیه . عاشقشم و اون صورت ماهشو میبوسمممممممممممممم
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااااااااااام مامان گلی دوست داشتنی دوقلوهای خوشگلممممم منم کیف میکنم اینجا میبینمتتتتتتتتت خواهر جون اردیبهشتیییییییییی من , واقعا زمان زود میگذره عزیزم , انگار همین دیروز بود منتظر به دنیا اومدنش بودم چشم عزیز دلم , ممنون از محبت و لطفت نسبت به ما خواهر جونممممممممممم. فعلا یه نقشه هایی برای اون پول توی سرم هست , البته اگه عملی بشه , نقشه های من آخه همیشه فقط در حد همون نقشه باقی میمونن خیلی به فاطمه جونی محبت داری عزیز دلم , ممنونم دوست نازنینم . دوسستتون دارممممممممممممم و میبوسمتووووووووووووون .
لي لي
16 اردیبهشت 93 3:44
خواهر خيلی برام عزيزی .... آوايی مدام توی بغله و در حال گريه , اصلا با گچ كنار نيامده متاسفانه.... خيلی دوست دارم براش عقيقه كنم اما بايد كسی رو پيدا كنم كه آدابش رو درست انجام بده , متاسفانه كسی رو توی اين زمينه قبول ندارم.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای خوشگلم تو هم برای من عزیزی خواهر جونم . حتما که سخته برای یه بچه کنار اومدن با اینکه پاش بسته باشه , فدات بشم عزیز دلم , حتما بیتابی میکنه و تو هم خیلی اذیت میشی , انشاالله به زودی زود خوب بشه گلم , خیلی مراقب خودت و آوای نازم باش عزیزم . راجع به عقیقه هم توی کتاب مفاتیح , آدابش هست و میتونی بخونی عزیز دلم و اگه بخوای من هم برات سوال میکنم خواهر جون . خیلی دوستتون دارم و میبوسمتون .
لي لي
16 اردیبهشت 93 3:45
خواهری خيلی خيلی برام عزيزی , مواظب خودت و فاطمه ی عزيزم باش .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوا جونم ممنونم خواهر جونم . تو هم برای من خیلی خیلی عزیز هستی گل من . تو هم خیلی مراقب خودت و آوایی باش و خیلی به خودت فشار نیار و خیلی هوای خودت رو داشته باش خواهر جون . تو باید روی پا باشی تا بتونی از آوا مراقبت کنی عزیز دلم , پس به خودت هم برس . خدا بزرگه , خودش کمک میکنه , نگران نباش , آوا جونمون هم به زودی خوب میشه انشاالله عزیز دلم .
لي لي
17 اردیبهشت 93 3:57
خواهر ممنونم كه وقتت رو ميزاری و برام چندين خط مينويسی .... ممنون ميشم عقيقه رو سوال كنی يا ببينی كسی هست كه بتونه برام انجام بده ... چون من مشكلی واسه قم اومدن ندارم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و مهربون آوای خوشگلم عزیز دلم تو خواهر گل منی , میدونی که خیلییییییییی برای من عزیزی . برات سوال میکنم انشاالله خواهر جونم , فدات بشممممم , دوستت دارممممممممم دوست جونی و خواهر جونی عزیزم .
لي لي
17 اردیبهشت 93 3:58
خودت خوبی زهرا جون ؟؟ عشق كوچولوی من دل درد هاش بهتر شده ؟؟؟ خيلی خيلی دوسسستون دارم ميدونی كه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و نازنین آوای عزیزم خوبم خواهر جونم , ممنون . فاطمه جونی هم خوبه , خیلی بهتره ولی شبها هنوز هم دل دردهاش کمابیش هست و گاهی هم کمی صبحها ادامه داره , اما خداروشکر بهتره , ممنون عزیز دلم به فکر مایی . منم خیلیییییییییی خیلیییییییییی دوسسسسسسستون دارم . میبوسمتون .
لي لي
17 اردیبهشت 93 3:59
ای جونم عروسک ... ماشاالله روز به روز خوشگل تر تر ميشه .... چشم بد ازش دور باشه انشاالله .... كيک تولدت خيلی زيباست خواهری ....
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوا جونم ممنونم عزیز دلم , خیلی به من و فاطمه محبت داری خواهر جونم . چشمات قشنگهههههههه المیرای مهربونم .
لي لي
17 اردیبهشت 93 4:01
والله خاله ی من كه قم بود ميگفت اونجا يه فروشگاهی هست به اسم جانبازان كه مناسبه جنساش , خواهر سشوارو از اونجا بگير خووووو،.... انشاالله عاشقانه های خانواده ی سه نفريتون تا ابد مستدام باشه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و خوش قلب آوای نازم عزیز دلم ممنون از راهنماییت و یادآوریت خواهر جونم. عزیزم اینجا چند تا فروشگاه به این نام هست و من هم یکی دوتاش رو که رفتم قیمتهاش مناسب بود ولی اون چیزی که من میخواستم رو نداشت , از این سشوارهای ساده و معمولی داشت و من چند کاره میخواستم , اما همونایی هم که داشت واقعا قیمتهاش نسبت به بیرون مناسبتر بودن اما به درد من نمیخوردن عزیز دلم . ممنونم خواهر جونم بابت دعای خوب و زیبات . دوسسسسسسسستون دارم و میبوسمتون .
لي لي
17 اردیبهشت 93 4:01
خصوصی خواهرم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان لی لی گل و دوست داشتنی آوای خوشگلم میام پیشت خواهر جونم , دوستت دارممممممممممم.
مامان سویل و آراز
17 اردیبهشت 93 16:10
با توام کهنه رفیق : یاد ایام قشنگی که گذشت , کنج قلبم گرم است , آرزویم همه سر سبزی توست , تن تو سالم و روحت شاداب , آنچه شایسته توست خواهانم , دل یک دانه ی تو سبز و بهاری ، روزگارت خوش باد , میلادت ای دوست مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین آراز و سویل جون ممنون از کامنت بسیاااااااااار زیبات دوست جونی خوبم . و ممنون بابت تبریک قشنگت عزیزم . خیلی خوشحالم دوباره اینجا میبینمت , بازم منتظرت هستم عزیز دلم .
مامان فاطمه
17 اردیبهشت 93 17:42
سلام زهرای عزیزم و فاطمه کوچولوی دوست داشتنی من عجب تولدی شده ها با این کیکی که با پاهای دخملی متبرک شده !!! قربون پاهای خوشمزه ات برم من ... نمی دونم چرا با اینکه همه نی نی ها رو دوست دارم ولی این خانم بلا یه جور دیگه به دلم نشسته و با دیدن عکساش ناخودآگاه قربون صدقه اش میرم! مخصوصا اون عکسش که آخرشب بعد از تولد ازش گرفتی هزار ماشالله خیلی خوردنی شده... خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمتون اگه میشد خیلی خوب بود !
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و خوش قلب فاطمه جون خوشگلم ممنونم دوست عزیزم بابت ابراز لطف و محبتت نسبت به من و مخصوصا فاطمه جونی . عزیز دلم تو محبت داری نسبت به فاطمه جونی , فدات بشمممممممم . منم نسبت به شما احساس خیلی خوبی دارم دوست خوبم , دل به دل راه داره عزیز دلمممممممم . منم دوست دارم از نزدیک ببینمتون , خدارو چه دیدی , شاید روزی و جایی , خدا خواست و این اتفاق افتاد .
مامان الینا جونی
17 اردیبهشت 93 23:07
سلامممم مامان ناز دلبسته فاطمه جون واقعا به فاطمه نازنین حسودیم شد با این مامان مهربونش که دوماهی خودش رو وقف نازنین دختر کرده و حالا اومده سراغ وب , خیلی ناززززززز شده این عسل خانوم ماشااالله , شیطنت از چشاش میباره , کلا خستگیاتو بگیر که انشاالله به راه رفتن که رسید همه چیز رو باید جمع کنی که مشخصه با اون پایی که به سمت کیک برده , خوابها دیده واسه کن فیکون کردن خونه
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلاااااااااااااام مامانی گل و نازنین الینا جونم دلم براتون تنگ شده بود دوست جونی خوبم , خوشحالم که بازم اینجا میبینمت عزیز دلم. تو لطف و محبت داری نسبت به من و فاطمه جونی عزیزمممممممم. واقعا هم همینطورهههههههههه گلم , از پای کیکیش معلوووووووووووومه از الان شیطون بلارو , از حالا که داره اینطوری پیش میره و حتی توی بغلم سمت همه چی شیرجه میره و دست و پا میزنه , خدا به داد برسه وقتی راه بیفتههههههههههههههه
مامان امیررضا
19 اردیبهشت 93 11:51
سلام واااااااااااااااااااااااااااااااااای دخمل طلای ما خیلی بزرگ شده و ناز ... دلم میخواد بیام و بخورمش , مامان جون فاطمه عزیز تولدت مبارک . سال های سال سایت روی سر دخمل طلای ما باشه . شیطون خاله آخه پات اونجا چی کار میکرد ....
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااااااااااام مامانی گل و مهربون امیررضا کوچولو خیلیییییییی دلم برات تنگ شده بود دوست جونیییییییییی عزیزم , خوشحالم بازم اینجا میبینمت گلم , زیارت قبول عزیز دلم . ممنونم بابت تبریک و آرزوی خوبت و بابت ابراز محبتت نسبت به فاطمه جونی دوست مهربونم . میبینی خاله جونش این دخمل بلا روووووووووو , با پاشششششششش میخواسته بخوره و امتحان کنه کیک مامانیرو
زن دایی آرزو
19 اردیبهشت 93 19:42
سلام عشقم , نفسم , من چطوری دوریتو تحمل کنم خوشگلم . دلم برات یه ریزه شده . روز به روز هم تو دل بروتر میشی ماشاالله . از دور میبوسمت انشاالله تولدهای زیادی رو با هم جشن بگیرید
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلاااااااااااااااااااااااام زندایی جون عزیز و گل و مهربونممممممممم ما هم دلمون براتون خیلیییییییی تنگ شدههههههههه عزیز دلمممممممممم. چقدر خوشحال شدم اینجا دیدمت آرزو جونم . تو خیلی به ما و فاطمه جونی لطف و محبت داری خواهر جونم , بس که مهربونییییییییی عزیزمممممممم . ما هم از دور میبوسیمتتتتتتتتتتتتتت خاله زندایییییییی جون مهربوننننننننننن.
محمد
19 اردیبهشت 93 20:31
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
ممنون از حضورتون در وبلاگ ما .