فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

من دخمل دار شدم

1392/5/23 14:30
1,372 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته کوچولو و آسمونی من

 

این اولین مطلبیه که دارم تو وبلاگت میزارم عزیز دلم.

 

امروز چهارشنبه است 23 مرداد ماه سال 92 . تو توی 18 هفته هستی .

 

من دقیقا پریروز یعنی 22 مرداد فهمیدم که  این فرشته کوچولویی که خدا چند ماهه به من و بابایی هدیه کرده , یه دختر خوشگل و مامانیه.

 

نمیدونی وقتی رفتیم سونوگرافی چه استرسی داشتم . من و بابایی فقط دعا میکردیم که سالم باشی و همه چی  رو به راه باشه.

 

وقتی دکتر با دقت داشت توی مانیتور نگات میکرد دل تو دلم نبود که الان چی میگه . وقتی دیدم خیلی طول کشید پرسیدم خانم دکتر سالمه؟ گفت آره همه چی خوبه. خیلی خوشحال شدم.

 

درست همین موقع بود که گفت دختر خانومه . وایییییییییییییییییییی یه دخمل . چقدر عالی و زیبا. باورت نمیشه نمیدونستم حسم چیه . خوشحال بودم ولی یه حس عجیبم داشتم . ما دخمل دار شده بودیم.

 

سونوگرافیم خیلی طول کشید آخه سونوی این دفعه حساس بود و من از بس حساسیت نشون دادم دکتر خیلی با دقت همه چیز رو چک کرد و بهم اطمینان داد که تا اینجا همه چی مرتبه . خدایا شکرت که دخملم حالش خوبه.

 

ولی بگم از بابایی. اون بیرون نشسته بود و منتظر بود . خبر نداشت اون تو چه خبره. نمیدونست من از بس  که از دکتر سوال کردم  واسه همین سونو طول کشیده .  طفلی بابایی . خیلی دلم براش سوخت. وقتی اومدم بیرون دیدم خیلی نگرانت شده . وقتی دید دارم میخندم اونم آروم شد.

 

بابایی گفت چرا اینقدر طول کشید , یه دلشوره عجیبی توی دلم افتاده بود که نگو. گفتم نترس عزیزم بچمون سالمه  و دخمله . نمیدونی بابایی وقتی شنید چقدر خوشحال شد .

 

بابایی چند بار خدارو شکر کرد و بعدم گفت یه جایزه مخصوص داری چون نینیمون دخمله .

 

بعد هم من و تو و بابایی رفتیم شیرینی فروشی و بابایی گفت هر چی دوست داری انتخاب کن و منم فکر کردم ببینم چی واست خوبه و چی دلت میخواد.

 

خلاصه خیلی روز خوبی بود. خیلی ذوق کردیم. از همه مهمتر این بود که سالم بودی فرشته نازنین من.

خیلی دوست دارییییییییییییییییییییم عسل مامان و بابا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ساريناي خاله
2 شهریور 92 0:18
سايتتون عالي بود بهماهم سربزنيد


سلام . ممنون به ما سر زدید خیلی خوشحال شدم. میخواستم به وبلاگتون سری بزنم ولی وبتون رو هر کاری کردم باز نشد فکر کنم آدرس رو اشتباه تایپ کرده باشید یا مشکلی وجود داشته باشه . بازم ممنون و منتظرتان هستم
مامان علیرضا
6 شهریور 92 7:01
زیر سایه صاحب اسمش باشه ایشالا


ممنونم مامان علیرضا . انشاالله
سارینای خاله
6 شهریور 92 15:22
مامانی سلام بهروز شدم به ما سر بزنید ونظر بدید زودخوش حال میشم


سلام خاله مهربون سارینا
چشم حتما بهتون سر میزنم . چشم زود زود میام
زن دایی آرزو
8 شهریور 92 12:40
سلام م م م م عزیز دلمخیلی دلم میخواد بوست کنم بغلت کنم تو چشای معصومت نگاه کنمزن دایی خیلی دوست داره


سلامممممممم زندایی مهربون من
منم دلم میخواد زود بیام پیشتون و خیلی دوستون دارم .
ممنون به وبلاگ ما اومدی زندایی جووووووون
مامانی
24 اردیبهشت 93 0:25
خدا بهتون ببخشه این فرشته آسمونی رو , دوست داشتین به منم سر بزنین , من یه مامان منتظرم , واسم دعا کنید . ملتمس دعا
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام فریبا جون گل و مهربونم ممنونم دوست خوبم که به ما سر زدی و کامنت گذاشتی . عزیز دلم اگر لایق باشم حتما برات دعا خواهم کرد , شما از امروز جزو لینک دوستان ما هستین بازم منتظرت هستم گلم .
مامانی
18 خرداد 93 19:35
سلام مامانی فاطمه جون ناااااااااااااااااااااااااااااااااز عکس های چند روزگیشو میدیدما قند تو دلم آب میشد , خدا بهت ببخششه خانومی , مامانی نمیدونی از آشنایی و بودنت چقدر خوشحالم , نمیدونستم شما اهل شهر زیبای قم هستین , خوشا به سعادتتون , حرم رفتین التماس دعا . جمکرانم اگه رفتین التماس دعاس مخصوص . خیلی دوستتون دارم و خیلی با صفایین . خدا پشت و پناهتون
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام فریبا جون گل و نازنینم فدات بشم عزیز دلم , ممنونم از محبتت گلم , آرزو دارم که خدا بهترین رو بهت عطا کنه , همون چیزی که دوست داری نازنینم . فدات بشم , لطف داری به من عزیزم , منم خوشحالم که دوست گل و مهربونی مثل تو دارم عزیز دلم , محتاجیم به دعا , اگه لایق بودم چشمممممممم , حتما دوست گلم . مراقب خودت باش عزیز دلم .