ما اومدیم بعد از یه خونه تکوووووووووونی حسااااااااااااااااااااابی
اول از همه :
دختر نازنین و زیبای من , 13 ماهگیتتتتتتتت مبااااااااااااااااارککککککککک عزیز دلممممممممم
دختر گل مامان در 13 مااااااااااااااااااهگییییییییییییییییییی
اینجا , بعد از خونه تکونی , حسااااااااااااااابی خوشحال بودی ,
و از حال و هوای جدید خونمون هم ذوق زده بودیاااااااا کلک ....
شاید هم از اینکه کارای مامانی تموم شده بود اینقدر شااااااااااااااااااااااااادی جیگرمممممممم
البته کار مامانی که تمومی نداره جون دلم , اونم با دخملی بازیگوش و بلایی چون توووووووو
و امااااااااااااااااااااااا :
سلام دوستای نازنین و گل و مهربون و باوفای خودمممممممم
ببخشید که مدتی نبودم و شما رو هم توی بی خبری گذاشتم دوستای خوب و بی نظیرممممم
دیگه خونمون یه خونه تکونی حساااااااااابی لازم داشت ,
که زیر و روش تمیز بشه و یه رنگ و بوی تازه ای بگیره ,
تا اینکه منم روحیم بهتر بشه و انرژی بگیرم و بتونم مادر و همسر بهتری باشم دیگه ...
اما خودمونیما , کل خونه رو ریختم به هم و شد اسباب کشی به جای خونه تکونی ...
اما در عوض خونمووووووون حسااااااااابی تمیز شد و ماااااااااااه شد ...
آخه از اونجایی که بعد از زایمانم و با وجود بیقراریهای فاطمه نازنینم ,
و مراقبتهای زیادی که لازم داشت , و همینطور تنها بودنمون توی شهر قم ,
نتونستم توی این یک سال اخیر , اونطور که باید و شاید , اسااااااااسیییی به خونمون برسم ,
واسه همین , تقریبا دو هفته بعد از جشن تولد یک سالگی فاطمه جون عسلممممم ,
تصمیم گرفتم یه خونه تکونی اساسی داشته باشم ,
و ظاهر و باطن خونه رو یه سر و سامونی بدم خولاصه
اینم دخمل ناز نازی مامان , توی یکی از روزهای خونه تکونی ,
که رفته بود مهمونی , خونه دوستش زهرا جون , تا مامانی تند تند وایتکس کاریاشو انجام بده ...
از مامان زهرا جون واقعا ممنونم بابت زحمتهای زیادی که توی این مدت برامون کشیدن ,
و حسااااااااااابی هوای تو , عزیز دلم رو , داشتن و مراقبت بودن ...
خولاصه که دوستای گل و خوب من , دست تنهایی و با وجود دخملی بازیگووووشی
همچون فاطمه جونی نازم , که به شدت هم به من وابسته است ,
و به خصوص این روزها هم دیگه اجازه هیچ کاری رو بهم نمیده ,
نمیشد سریعتر از این کارای خونه رو تموم کرد ,
و به همین دلیل واقعا فرصتی نداشتم تا بیام نت دوست جونیااااااااام ...
ولی این روزها وقتی خوب فکر میکنم ,
میبینم که خیلی وقتها , معرفت و محبت و مهربونی و همراهی و همدلی آدمهایی که
شاید زیاد نمیبینمشون , یا اینکه مدت کمی از آشناییم باهاشون میگذره ,
و یا حتی اونایی که توی دنیای واقعی نمیشناسمشون ,
از خیلی از آدمهای دیگه ای که شاید سالیان ساله میشناسمشون ,
خیلییییییی بیشتره !!!! , عجیب نیست به نظر شمااااااااااااا ؟؟؟
البته بگذریم بهتره , که این قصه سر دراز دارددددددددد ....
میخوام که از همینجا ,
از همه دوستای گل و مهربونی که از طریق نی نی وبلاگ , باهاشون آشنا شدم و
همیشه جویای حال ما بوده و هستن و حتی وقتی مدت زیادی نبودیم و خبری ازمون نبوده ,
نگرامون شده و میشن و با کامنتهای پر مهرشون همیشه شرمندمون میکنن ,
واقعاااااااااا تشکککککر کنممممممم ,
خیلی مهربوووووووووون و با محبتیییییییییییین دوستای نازنینممممممممم ....
ببخشین که با مشغله ای که این روزها دارم ,
فرصتی برای سر زدن به اینجا و کامنت گذاشتن و یا آپ شدن نداشتم ,
و حساااااااابی دلنگران و منتظر شدین دوست جونیای خوبمممممممم ...
جبران کنم دوستای باوفای من ...
جییییییییییییییگگگگگگگگگگگگگگگر مامانی تو دخترررررررررررررر
این روزها به شدت دلبری میکنی نازنین دخترممممممم ,
با خنده های شیرین و بوسه های گاه و بیگاهت بر گونه ام شیرینممممم
و همینطور یه تشککککککککر ویژه هم دارمممممم ,
از همه دوستای گل و نازنین و خیلی مهربونی که توی این دو سال اخیر ,
و بعد از خرید آپارتمانمون , باهاشون آشنا شدم
و خودشون میدونن کی هستن و چه کسایی مد نظرم هستن ,
و منظورم کدووووووووووممممممممم دوستای نازنینمننننننن
و از تک تکشون برای کمک و همراهی و همدلی و مهربانیهای دلسوزانه و خواهرانشون ,
ممنووووووووووون و سپاسگزارمممممممممم ,
که همیشه مایه دلگرمی من بوده و هستین دوست جونیای گلمممممممممم ....
خیلی ممنووووووووووووووونمممممممممممم مهربونااااااااا ....
توی این مدت آشناییمون , همیشه کمک حال من و جویای حال من بودین و هستین ,
و به خصوص بعد از به دنیا اومدن دختر گلم ,
همیشه توی همه مراحل , من رو راهنمایی و همراهی و کمک کردین ,
اون هم خالصانه و بی هیچ منت و توقعی ,
و این برای من خیلی خیلی باارزشه و خیلی خیلی ازتون ممنوووونممممممم ...
توی این مدتی هم که خیلی کار داشتم ,
واقعا از کمک هاتون برای مراقبت از فاطمه جونی ,
و کمک توی انجام کارهای دیگه و همراهیتون ,
و از اینکه برای من همچون خواهر بودین و هوای من و دخترم رو داشتین ,
تا بتونیم سر و سامونی به خونه و زندگیمون بدیمممممم خیلی خیلی ممنووووونممممم ...
بازم از همگیتون متشکرمممممممم دوستای مهربون و با محبتم ....
برای تک تک دوستای نازنینم که اشاره کردم , بهترینها رو از خدای مهربونمون خواستارممممم ...
-----------------------------------------------------------------------------------------------
فاطمه نازنینم در 13 ماهگیش ,
دندونهای هفتم و هشتمش رو که نیشهای دو طرف از پایین بودن رو درآورد ,
و در 24 بهمن ماه , یعنی در 13 ماه و 10 روزگی , به طور کامل تر و مستقل تر راه افتاد ...
13 ماهگیت پر بوده از پیشرفتها و کارهای جدید و جورواجورت عسللللللللل من
13 ماهگیتتتتت و پیشرفتهاتتتتتت بازم مبااااااااااااارکککککک نازدونه و قشنگ من
به خاطر طولانی نشدن این پست و مثل همیشه به خاطر کمبود وقت مامان خانوم فاطمه جونی ,
پیشرفتها و شیطنتها و خاطرات فاطمه جونی رو از یک سالگیش تا به الان ,
توی یه پست دیگه مینویسمممممممم انشاالله ...
دلم برای همتون تنگ شده بود دوست جونیای مهربونممممم ....
قاب عکس خاطره ای از دختر نازم در 11 دی ماه 93 , و روزهای نزدیک به یک ساله شدنش
همیشه بهترینییییییییییی عزیز دلم , اینو همیشه یادت باشه جیگر مامان و بابا
همیشه عاشقتمممممممممم و میبوسمتتتتتتتتت دختر مهربونممممممممم