ما اومدیم با یه عالمه خبررررررررر

سلااااااااااام دخملی خوشگل و بازیگوش و نازنازی خودمممممم

سلااااااااااااااااام دوستای خوب من که از دیر آپ کردنهای من همیشه گله میکنین و چاره ای هم جز این نیست , چون این خانوم کوچولوی نازنین ما حسااااااااااااااااابی وقت مامانیش رو پر کرده  و واقعا نمیشه که  زود به زود  بلاگ رو به روز کرد ...  باید ببخشید دیگه مهربونا

 ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد

دختر گل و نازنین و دوست داشتنی من روز دختر و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها رو بهت تبریک میگم نازنینم , امیدوارم رهرو بانوانی بزرگ و پاکدامن و پاک سرشت , همچون حضرت معصومه سلام الله علیها باشی و همواره درس محبت و عفاف و حجاب و متانت و وقار از این برگواران بیاموزی گل دختر من  ...

 خیلی خوشحالم که دخترررررر دارممممم ...  

اونم دختری چون تو و به نام فاطمه عزیز دلمممم

چقدر خوبه که تو دختر منیییییییییییییییی

دخترای گل ایران زمین روزتون مباااااااااااارکککککک

دوستای گلم ولادت حضرت معصومه رو به همتون تبریک میگم

و اما از مزیتهای دیر آپ کردن اینه که ما می آییم با یه عاااااااااااااالمه خبرررررررر

اول از همه اینکه وبلاگ خانوم کوچولوی ما یک ساله شد

  23 مرداد ماه اولین سالگرد وبلاگ دخمل بلا بود ...

یادش به خیر دختر خوشگل و ناز من که پارسال 22 مرداد ماه با چه استرسی رفتم سونو , اون روز به من و بابایی خبر رسید که خدا یه دخملییییییییییییییی خوشگل بهمون هدیه داده ,  یه فرشته کوچولوی ناز و دوست داشتنی , واااااااااااااااااااااااااای که چه روزی بود   ,  چقدر بابایی خداروشکر کرد به خاطر اومدن یه دخمل کوچولو , یعنی تو , توی زندگیمون ,

ظهر روز 23 مرداد ماه بود که من این وبلاگ رو به عشق تو که توی وجود من در حال رشد کردن بودی درست کردم تا بشه یه دفتر خاطرات برای تو با کلی یادگاری توش , به عشق تو یکی یه دونمون این خونه مجازی رو ساختم , برای اینکه ببینی چقدر عاشقتیم و دوستت داریم , و اینکه بدونی چه اندازه برای ما عزیز بودی و هستی و خواهی بود , یه وبلاگ با کلی دوستای مهربون و خوب که همیشه توی همه لحظاتمون همراهمون بودن و ما ممنون محبتاشون هستیم  .

عزیز دلم یک سالگی وبلاگت مبارککککککککککککککککک

پارسال این موقع توی دل مامانی بودی و حالااااااااا,

داری با این شیطنت نگاهم میکنی خوشگلمممممممممم

و اماااااااااااااااااااااااااااااااا خبر دوم اینکه :

شنبه , 1 شهریور ماه , تولد بابایی گل و مهربونت بوووووووووووود

اولین تولد بابایی کنار دخملیییییییییییییییییش ,

من و دخملی گل و قشنگمممممممم یه تولد کوچولو برای بابایی خوب و مهربون فاطمه گلی ترتیب دادیم ...  یه پیراهن به رنگ آبی نفتی و یه مبلغی پول نقد و یه کیک تولد خوشگلللللللل به همراه مقداری شکلات برای بابایی گلمون خریدیم  و یه جشن سه نفره کوچولو ترتیب دادیم  , بابایی هم برامون پیتزا خرید و جشنمون رو حساااااااابی تکمیل کرد   , البته هر چی اصرار کردیم که شام تولد , مهمون ما باشه بابایی , دیگه قبول نکرد و شام رو خودش تقبل کرد ...  ,  خیلی مهربوووووووووووونیاااااااااااا بابایی فاطمه جونی گل گلی ببخش کم و کسری تولدت رو که میدونم خیلیییییییییییی هم زیاد بود این کم و کسریهاش .... با قلب بزرگ و مهربونی که داری کمی هاش رو بر ما ببخش عزیز دلم ...

بابایی گل و مهربون و خوبممممممم تولدت مبااااااااااااااارکککککک

انشاالله تولد 120 سالگیت باباجونم

انشاالله همیشه سالم و سلامت و شاد باشی

و سایت همیشه و همیشه بالای سر من و مامانی باشه بابایی جونمممممم

خیلی دوستت دارممممممم بابایی گلم , بازم تولدت مبااااااااااااارکککککک

ببخش که نتونستیم تولد خیلی عالی و خوبی برات تدارک ببینیم با مامانی ...

میدونی که مامانی خیلی دست تنهاست

و منم که بلاااااایی شدمممممم واسه خودم حسابی

امیدوارم همین جشن تولد کوچولویی که برات ترتیب دادیم و کادوهای ناقابلمون رو از من و مامانی قبول کرده باشی بابایی گلم ....

تو مهربونترین و بهترین و زحمت کش ترین بابایی دنیا برای منی

خیلییییییییییی ازت ممنونم بابایی جونم و تا همیشه دوستت دارممممممممممممم

تولدت مبااااااااااااااااااارکککککککک بابایی عزیزممممممممم

********************************************************************

همسر عزیز و مهربونم تولدت رو از صمیم قلبم بهت تبریک میگم عزیز دلممممممم

انشاالله تولد 120 سالگیت رو کنار هم جشم بگیریمممممم عزیزمممممم

عشق تو  و حضور تو , تنها بهانه بزرگ زندگی منه ...

تا همیشه دوستت دارمممممممممم 

من رو ببخش اونطور که شایسته توست نتونستم جشنی برات ترتیب بدم ,

اما خودت از عشق و علاقه قلبی من به خودت خبر داری ,

تو بهترینی برای من ...

بهترینمممممممم تولدت مبارککککککککککککککک

میخواستم امسال هم مثل پارسال خودم یه کیک خوشگل و خوشمزه بپزم    که بابایی هم بیشتر دوست داره و هم میتونه بخوره به خاطر سالمتر بودنش , همه موادش رو هم خرید بودم , ولی هر کاری کردم فر بازی درآورد و مدام خاموش شد و همکاری نکرد باهام متاسفانه و به اجبار از بیرون خریدیم کیک رو ,

امیدوارم خوشت اومده باشه از کیکت همسر عزیزم

اینم کیک تولد بابایی گلمون از طرف مامانی و فاطمه جونی

و بعدددددددددددد از اینها هم خبر سوم :

اولین دندون دخترمممممممممم جوونه زدددددددددددددد

رویش اولین مرواریدت مباااااااااارک باشه نازنین دخترممممممممم

یکشنبه دوم شهریور ماه 1393 , متوجه شکافته شدن لثه فاطمه جونی و یه جوونه کوچولو روی لثه پایینش شدم, داشتم با انگشتم توی دهنش دنبال تکه خیاری که با لثش کنده بود میگشتم و دخملی هم طبق معمول انگشتم رو گاز میگرفت که یه دفعه دیدم یه تیزی فرو رفت توی انگشتم  , فاطمه جون و نرگس جون هم , دخترای دو تا از همسایه های خوب و گلمون , خونمون بودن تا با تو بازی کنن , من یه دفعه با کلی ذوق و شوق داد زدم و گفتم : بچه ها فکر کنم دندون درآورده فاطمه جونی  , بعد هم نگاه کردیم و دیدیم بلههههههههه , لثه دختر نازنازی مامان شکافته شده و سر دندونت اومده بیرون یه کوچولو گل نازم  , البته هنوز وقتی میخندی پیدا نیست و دیده نمیشه دندونت , ولی وقتی دهنت رو کاملا باز میکنی معلومه که شکافته شده و یه تیزی ازش زده بیرون , وقتی هم که انگشت مامانی رو گاز میگیری تیزیش فرو میره تو انگشتم ,  نمیدونم چقدر طول میکشه تا دندونت کاملا بیرون بیاد و مروارید خوشگلت دیده بشههههههههههه گل ناز من .

رویش اولین دندونت بازممممم مبارکت باشههههه نازدونه مننننننن

دختر خوشگل و ماه من , 7 ماهگی و ورودت به ماه هشتم زندگیت پر بود از پیشرفتهای تو دختر یکی یه دونه مامان  م . علاوه بر جوانه زدن دندونت تقریبا در 7 ماه و نیمه گیت  , چند روزه که دیگه یاد گرفتی تا سینه خیز بری و خودت رو به جاهای مختلف برسونی  , اولش فقط روی دستات بلند میشدی و کلی تلاش میکردی تا بری جلو , اما الان مثل کسایی که شنای قورباغه انجام میدن , پاهات رو پرت میکنی و سینه خیز میری جلو و خودت رو میرسونی به جاها و چیزای مورد علاقت  , 

دس دسی هم یاد گرفتی و خیلی خوشگل دست میزنی فدای دست و پاهای ناز و کوچولوت بشه مامان  , از دور میگم دس دسی , یا به قول آذریا میگم چپان چپان , و تو هم دست میزنی , وقتی هم که برنامه مورد علاقت پخش میشه تند تند دست میزنی عروسک من ,

وقتی میخوای من رو صدا کنی , مخصوصا وقتی حواسم بهت نیست , تند تند و پشت سر هم میگی  یا یا یا یا , یا یا یا یا , اینم اسم جدید منه مااااااااااادر ,

گاهی اوقات  , با با با با , هم میگی و پشت سر هم تکرار میکنی گل من , نمیدونم مفهومش رو واقعا میدونی یا نه  , اما تا بابایی کلید به در میندازه و صداش رو میشنوی سریع برمیگردی سمت در و تا بابایی رو نبینی چشم ازاون طرف برنمیداری , عزیز دلمییییییییییییی باهووووووووووووش من .

هنوزم خیلی از روروئکت خوشت نمیاد  , فقط گاهی که خیلی دیگه باحوصله باشی توش میشینی و کمی باهاش حرکت میکنی , البته اونم نه خیلی زیاد , اکثر روزها دخترهای گل سه تا از همسایه های نازنینمون میان و باهات بازی میکنن , به خصوص اگه زهرا کوچولو باشه , تو توی روروئکت میشینی و اونم آروم هولت میده و  اینطوری باهاش بازی میکنی ...

یه کار بامزه دیگه هم انجام میدی , میگیرمت جلوی صورتم و میگم به مامانی عشق بده و تو هم دهنت رو میچسبونی به صورتم و لپم رو کلی میخوری و عشق میدی بهم , عجب مامانی خود شیفته ای .

خلاصه که حسااااااااااااااااابی وروجک و بازیگوووووووووووش شدی خانوم گلی مامان .

برای دیدن بقیه عکسهااااااااااااا لطفاااااااااااا بفرمایید ادامه مطلب

بابایی مهربون در کنار دخملی گلش , در اولین تولد بابایی که کنار هم هستن

یادتون باشه که هیچکدومتون همکاری لازم رو نکردین که چند تا عکس درست و حسابی ازتون بگیرم اون شب تولد.... ,  نه بابایی / نه دخملی / نه دوربین گوشی بابایی .....,  خودمو کشتم تا چند تا عکس یادگاری ازتون گرفتم  ,  لااله الا الله ...

اینم کیک تولد بابایی خوبمون , هدیه از طرف فاطمه جونی و مامانیش

شکلاتهای تولد و کادوهای مامانی و دخملی ( پیراهن و پول نقد )

   کادوها به اضافه پیتزای شب تولد بابایی  

وروجک بازیگوش مامان که شیطنت از چشمای خوشگلش میباره

با چه بدبختی و تلاشی  , مثلا از شکافته شدن و جوونه زدن دندون دخملی عکس گرفتم ,

همه چی پیداست به جز جوونه دندون 

عوضش تاولهای لثه طفلی بچم پیداست که گواه دندوناشه

فاطمه جونی عسلممممم در حال دس دسی , فدات بشممممممممم

دخمل بلا در حال تلاش برای چهار دست و پا رفتن

قربونت برم که روی دستات بلند میشی و خودت رو میکشی جلو نازنینممممم

سینه خیز رفتی و خودت رو رسوندی به رادیات ,

مدام میری طرفش و علاقه ای داری بهش عجیییییییب و غرییییییییییییییییب

دختر خوشگلمممممم خسته شده و داره استراحت میکنه اینطوری

مامانی فداااااااااااااااااااااااااات دخترررررررررررررر

حالا دیگه خستگیت در رفته و داری اینطوری بازی میکنی نازممممم

این زیر انداز رو که حالت ضربه گیر داره , بابایی برات گرفته ,

کلی برات جالب بود و روزها روی این بازی میکنی  ,

مثل الان که مشغولی با عکساش عروسکمممممممم

فدای این شکل و قیافت و مدل گرفتن دستات بشمممممممم من

انگشتاتو بخورمممممممممممممم جیگررررررررررررررررررم