فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

7 ماهگی دخترم و برگشتنمون از مسافرت

1393/5/21 23:30
2,653 بازدید
اشتراک گذاری

بغلسلاااااااااام به دخمل ماه و نازنین 7 ماهه خودممممممممممبغل

 

7 ماهگیتتتتتتتتتتت مبارکککککککککک دختر خوشگل و قشنگ مامانی من

 

 

 

 

و سلام به همه دوستای گل و نازنین و مهربونم بغل که حتی اگه مدتی نباشیم و حتی اگه دیر به دیر آپ کنیم هم باوفا هستن و میان و بهمون سر میزنن و مهربانانه جویای حالمون هستن ...

 

 

شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز دوستای خوبم ببخشید که بعد از برگشتن از سفر , زود نیومدم برای گذاشتن پست جدید شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

 

 

اولین دلیلش این بود که دیرتر از اونچه که قرارمون بود از سفر برگشتیم چشمک و چند روزی بیشتر از تعطیلات عید فطر رو در کنار خوانوادم موندیم .....

 

دومین دلیلش اینکه بعد از برگشتن هم خیلی کم وقت کردم تا بیام نت  , دو روزی رفتیم خونه مادر جون دخمل بلا زیبا و یه روز هم ( روز جمعه ) رفتیم پیک نیک , خارج از شهر متنظر , و یه روز هم فاطمه جونی رو بردم مرکز بهداشت برای چک کردن قد و  وزن 7 ماهگیش niniweblog.com , مابقی اوقات هم که این دخملی بازیگوش و نازنازی من دیگه وقتی برام نمیزاره تا بتونم تایپ کنم , وقتی بیداره که همش باید بهش رسیدگی کنم و یا اینکه میخواد به لپتاپ دست بزنه و همش با دستش محکم بزنه روش نه , و وقتی هم که خوابه دارم کارهای عقب افتاده خونه رو بدو بدو انجام میدم   و البته گاهی هم با عجله به وبلاگهای دوستان سری بزنم تا از حالشون با خبر بشم بغل , به همین دلیل وقت نکردم عکسی آپلود کنم و یا خاطره ای از سفر و روزهای بعد از بازگشتمون بنویسم ..... زیبا , شبها هم که میخوابه این عزیز دل ما , من دیگه از خستگیییییییییییییییی نااااااااااااااااااااااا ندارممممممممممممم خسته .

 

یه دلیل دیگه هم داره که مربوط میشه به خرابکاری دخمل بلااااااااااااااااا و بازیگوووووووووووووش من قهر , که باعث شد بیشتر عکسهای سفرمون و این چند روز اخیر بعد از بازگشتمون پاک بشه کچل و من حسابی خورد توی ذوقم و دمق شدم اساسیییییییییییی و حال آپ کردن برام نموند ..... , از قضا بیشتر عکسها و بهترینشون هم پاک شد بدبو و دیگه چیزی از عکسهای سفر و پیک نیک روز جمعمون به شهر کهک که رفتیم امامزاده و ناهار خوردیم و کلی عکس با لباسهای جدید فاطمه جونی  ازش گرفتم نموند  .....

 

همه عکسها رو مارک کردم از گوشی بابایی که بریزم توی لپ تاپ که شما دخملی خوشگل و نازنازی مامان بس که با دستت زدی روی گوشی شاکی, حواسم رو پرت کردی و اومدم نزارم بزنی که یه ضربه زدی و همه دیلیت شد تعجب و من هم اول اینجوریبدبو و بعد اینجوری عصبانیو یه کم بعدترش هم اینطوری شدم غمناکقهر

 

البته یه چندتایی از عکسهای سفر تبریزمون رو توی این پست به یادگار میزارم متنظر , گرچه اکثرشون خیلی با کیفیت نیست غمناک , چه کنیم دیگه چشمک , دخمل بلاستتتتتتتتتتتتت دیگه خانوم خانوماااااااااااااااا........محبتمحبتمحبت

 

 

 

 

 

نازنین دختر من , 14 مرداد ماه 1393 , 7 ماهه شدییییییییییی

 

محبتخیلی دوستت دارمممممممممم گل دختر من , نه , عاشقتممممممممم عروسکمممممممممحبت

 

 

شنبه بردمت مرکز بهداشت زیبا, وزنت 8100 بود بغل , بالا نرفته بود نسبت به ماه قبل , ولی پایین هم نیومده بود چشمک , گفتن چون وزن گیریت تا به اینجا خوب بوده و قد و دور سرت هم بالا رفته این ماه , مشکلی نداره بالا نرفتن وزنت زیبا, قدت 67.5 بود و 1 سانت و نیم بیشتر شده قد خوشگلتبغل , دور سرت هم 43  شده بود , نیم سانتی زیادتر شده بود عزیزکمممممممممممممم .......

 

 

بوس قربون قد و بالات برمممممممممممممم من نازنینممممممممممممممم بوس

 

 

از وقتی 7 ماهه شدی ( تقریبا از روز سوم ورود به 8 ماهگی و خونه عمو ابوالفضل ) ,  یاد گرفتی تا روی دستهات بلند بشی زیبا , دستهات رو میزاری زمین و خودت رو روی دستهات بلند میکنی و با فشاری که روی نوک پاهات میاری به زورکمی خودت رو به جلو میکشی  , اگه اینطوری پیش بری و به تلاشت ادامه بدی , فکر کنم به زودی بتونی سینه خیز و یا چهار دست و پا بری گل گلی من ....

 

 

امروز , یک هفته است که وارد ماه هشتم زندگیت شدی , دمر شده بودی و داشتی به تلاشت برای سینه خیز رفتن ادامه میدادی و پشتت به سمت تلویزیون بود زیبا , که یه دفعه تبلیغ لوسی پخش شد چشمک , مثل فشنگ روی شکمت چرخیدی تعجب و در عرض چند ثانیه کوتاه دور زدی و موقعیت قرار گرفتنت 180 درجه عوض شد و رو به تلویزیون قرار گرفتی بغل, این سرعت عملت در چرخیدن روی شکم , اونم به خاطر شنیدن صدای مورد علاقت برام باور نکردنی بود .... تعجب , ( هر چی من و بابایی مهربونت , از این تبلیغات " به قول بابایی تبلیغات کذایی تلویزیون " , خوشمون نمیاد نه و بابایی گلت اکثر اوقات صدای تلویزیون رو هنگام پخش یه سری از این تبلیغات میبنده شاکی, برعکس برای تو بسیار جذابن و دوست داری و با شنیدن صداشون سریع برمیگردی و با علاقه خاصی زل میزنی به تلویزیون خندونک , که البته میدونم که اقتضای سنته عزیزکمممممممممممم بوسبوسبوس)

 

تازگیها موهای هر کسی جلوی دستت باشه میکشی و رحم نمیکنی به موی کسی نه , من که از دستت مو ندارم دیگه خندونک ,  صورتمم تا جلو دستت باشه چنان چنگی میزنی که دلم از حال میره بلاااااااااااااااااا ....شاکی

 

تا به امروز فرنی آرد برنچ و حریره بادوم و شیره بادوم و سوپ و آب جوشیده خنک و گاهی آب میوه ( خیلی کم ) و یه کوچولو بستنی ( وقتی داشتیم میخوردیم خیلی نگاه کردیخوشمزه و منم خیلی کم چشوندم بهت بوس ) , و آب بعضی خورشتها مثل مرغ رو بهت دادم عزیز دل من  , دیروز غروب هم برای اولین بار زرده تخم مرغ  رو به اندازه یه نخود , کمی با شیر خودم نرم کردم رو بهت دادم خوردی .... , خداروشکر غذا خوردنت فعلا بد نیست زیبا, گاهی خوب نمیخوری و گاهی بر عکس , خوب میخوری ...بغل, سعی میکنم به زور وادار به خوردنت نکنم و هر وقت روز که میل داری بهت غذای کمکی میدم نازدونه مامانی ....

 

رنگ چایی رو خیلی دوست داری ( از همون ماههای اولت ) , و چایی خوردن من برات خیلییییییییی جذابه , وقتی من چایی میخورم با لبخندی به لب و خیلی با دقت و گاهی هم با تعجب به چایی خوردنم نگاه میکنی و توی این مدت چشم از فنجون چای برنمیداری , البته در این مورد شرمنده مامانی خجالت ,  دوست ندارم چای خور بشی و به چایی عادت کنی مثل خودم زبان ,  برای همین هم بهت چایی ندادم تا به حال عزیز دل  مامان .... بوس , خودم هم میخوام دیگه خیلی کم چایی بخورم تا شما هم بهش عادت پیدا نکنی و مثل من افراطی چایی نخوری گلم که اصلاااااااااااا خوب نیست .....

 

 

و اما سفر تبریز  ,  خیلی سفر خوبی بود , در اولین عید فطری که تو عزیز دلمون کنارمون بودی رفتیم سفر زیبا , اونم سفر به شهر مامانی چشمک ,  با اینکه کوتاه بود ولی خیلییییییییییییییی بهمون خوش گذشت و دلمون نمیومدبرگردیم و دوست داشتیم بیشتر بمونیم زیبا , ولی بابایی مهربون و نازنینت مرخصی نداشت و باید برمیگشتیم چشمک ,

 

فاطمه جونی خوشگل و خوب من , تو خیلی خوش سفر هستی, وقتی دو ماه و نیمه بودی هم با همدیگه رفتیم سفر زیبا, اصلا اذیتی برامون نداشتی و عالی بودیییییییییییییی توی طول سفر , حالا هم که 6 ماه و نیمه بودی و رفتیم سفر , بزرگتر شدی و شیطونتر , ولی بازم عااااااااااااااااااالی بود و ماه , موقع رفت و برگشت هم توی ماشین خیلی صبور بودی و خانوم , قربون صورت ماه و خواستنیت بشم من محبت , بیشتر راه رو خواب بودی و گاهی هم که بیدار بودی با کنجکاوی تمام , مناظر اطراف رو نگاه میکردی و یا حواست به بابایی و رانندگیش بود ... زیبا , فقط موقع برگشت , دیگه آخرای سفر , کمی خسته شده بودی و گرمت شده بود خسته  , و دلت نمیخواست دیگه توی ماشین بمونی  نه , که البته حق داشتی مامانی   , خود ما هم دیگه خسته بودیم حسابی خسته , تو که جای خود داری کوچولوی من بغل, ما هم یه جایی اطراف ساوه , زیر چند تا درخت نگه داشتیم و پیاده شدیم و هم خودمون استراحت کردیم و هم شما حسابی دراز کشیدی و استراحت کردی و آب خوردی گل نازم بوس, ( عکس هم گرفته بودم از این لحظات که البته شما زحمت کشیدی و پاکشون کردی خانوم خانوما .... قهر ) , بعد از استراحت کوتاهمون هم دیگه تا وقت رسیدن راحت توی بغلم نشستی و مناظر اطراف رو نگاه کردی و کلی هم از ذوقت آواز خوندی فدای اون صدات بشه مامان بوس , گاهی هم همینطور که بیرون رو نگاه میکردی با صدا میخندیدی و منم خندم میگرفت از این کارهای بانمکت نازدونه من  ....محبتمحبتمحبت

 

تبریز هم با همدگیه رفتیم ائل گلی و روستای کندوان و .... , یه روز هم رفتیم خونه آنا جون ( مادربزرگ خودم ) , و خلاصه کلللللللللللی خوش گذشت .... 

 

مامان جون و خاله جون و زندایی جون از دیدنت کلی ذوق کردن زیبا , بعد از سه ماه میدیدنت و کلی خوشحال بودن از دیدنمون و به خصوص دیدن تو .... بوسمحبتبوس , میگفتن خیلی ماشاالله بزرگ شدی و بانمکتر و خواستنی تر شدی عروسک من .... , مامان جون که همش میگفت اونقدر فاطمه رو میخوام و دوستش دارم که نگو و نپرسسسسسسس .... ,  حیف که دایی جون گل و عزیز و مهربونت اونجا نبود , و بعد از برگشتن ما , اومد تبریز و با اینکه خیلی دلش میخواست ببینه تورو اما موفق نشد ..... چشمک , عوضش زندایی جون مهربون کلی فیلم ازت گرفت تا بهش نشون بده ....زیبا

 

 

بغلخلاصه که جای همه شما دوستان خالی بود ......بغل

 

 

متنظر برای دیدن عکسهای فاطمه جونی لطفا بفرمایییییییییییییییید ادامه مطلب متنظر

 

 

 

بغلدخمل بلای خوشگل مامان , خونه مامان جونش در تبریزبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بوس فاطمه جونی نازدونم , خونه آنا جونیش ( مادربزرگم ) بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زیبا خونه آنا جون رفته بودیم و تازه از خواب بیدار شدی زیبا ,

محبت و اومدی توی حیاط و بغل بابایی نشستی  محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قربون شکل ماهت برمممممممم من ,

بغلبا زندایی جون , روسری مامان جون رو سرت کردیمبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رفته بودیم روستای کندوان ,زیبا

ما داخل رودخونه این روستا نشستیم ,متنظر

اگه دقت کنین به عکس پشت سرمون یه چشمه آب هست ,زیبا

که متاسفانه توش پر بود از زباله های مردم ,غمگینتعجب

از همینجا دوست دارم به هممون ( از جمله خودم ) بگم و گوشزد کنم :

که بیایین در حفظ طبیعت و محیط زیستمون کوشا باشیم ,

باور کنین که این طبیعت متعلق به خودمونه ,محبت

امروز اگه کثیفش کنیم , فردا خودمون باید از طبیعت کثیف استفاده کنیم ,

و مطمئن باشیم بعدها هیچ لذتی از گردش و تفریح توی طبیعتی آلوده و کثیف نخواهیم برد ...

باور کنین همه جای این رودخونه , پر بود از پوست هندونه , سفره یک بار مصرف , پوشک بچه و انواع و اقسام زباله های دیگه .....تعجبغمگین

این وضعیت رو موقع برگشتمون از تبریز به قم , کنار اتوبان و در یک باغ شخصی , موقع خوردن صبحانه و استراحت کردن هم شاهد بودیم ..... غمگین , حالا اگه بریم یه باغ و ببینیم که دورتادورش حصار کشییدن و اجازه ورود بهمون نمیدن و نمیزارن حتی لحظه ای زیر درختاش استراحت کنیم آیا حقمون نیست ؟؟؟؟؟؟ شاکی آیا ناراحتی از منع ورودمون به باغهای شخصی حقمون نیست , وقتی باغ کسی رو که کلی زحمت کشیده و آبادش کرده , اونم کنار اتوبان و با کلی مشقت و سختی , آلوده به زباله های خودمون میکنیم ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! متفکر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینجا پشت عکس فاطمه جونی و توی رودخونه ,

سفره یک بار مصرف که پشت سنگها گیر کرده , دیده میشه ...قهر

واقعا جمع کردن زباله ها توی یه کیسه و بردنش به جایی که سطل زباله باشه , خیلی کار سختی نیست ....

امتحان کنیمممم ...... بغل

محبت خیلی حس خوبی بهمون دست میده وقتی اهیت میدیم به طبیعت و پیرامونمون محبت

محبت دوستدار طبیعت بودن خیلی لذت داره , خیلی خیلی محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بوس قربونت برم من عزیزمممم که مثل مامانی و بابایی از گردش و تفریح لذت میبریبوس

بغلکلا از طبیعت و فضای باز خیلی خوشت میادبغل

و همینطور از بچه هایی که اونجا باشن ,چشمک

چشم از بچه هایی که بازی میکردن توی رودخونه برنمیداشتیزیبا

محبت حسااااااااااابی کیف کردی توی کندوان فندق مامان محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بوس فاطمه جونی نازنازی ما , شبی در خونه مامان جون مهربونش و در کنار بابایی گلشبوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محبت فدات بشم که اینقدر راحت و آروم خوابیدی توی اتاق خاله جون مریم محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زیبا یه شب رفته بودیم ائل گلی ,زیبا

هوا سرد بود و باد میومد و کلاه و لباس گرم تنت کردم ,متنظر

محبت خیلی شب خوبی بود ... محبت

محبت دلم برای ائل گلی زیبا تنگ شده بود ... گرچه خیلی شلوغ بود ...محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بغلقربونت برم که به چراغها زل زده بودی ؛بغل

بوس البته کمی از شلوغی ترسیده بودی و اینطوری چسبیدی به منبوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم ائل گلی و توی چادره ,زیبا

محبت مامان جون مهربون برا این باب اسفنجی رو خریده ,محبت

تو هم خیلی دوستش داشتی و مدام خاموش روشنش میکردی ,چشمک

حسابی مشغول بازی بودی باهاش ,زیبا

فقط مدام یا میکوبیدی توی سر خودت و یا اطرافیانت خندونک ,

بغلو به همین خاطر هم آخرش مجبور شدم ازت بگیرمش ...بغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم توی راه رفت به تبریزه ,زیبا

نزدیک زنجانه , تازه از خواب بیدار شدی .....محبت

بابایی رفته وضو بگیره و بیاد ....زیبا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با کنسول ماشین بازی میکنی و هر چی صدات میکنم نگاهم نمیکنی زبان

بوس حساااااااابی مشغولی ...بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوشمزه توی راه برگشت به قم , کنار اتوبان و این همه هندونه و خربزه خوشمزه

پیاده شدیم و ما هم دلی از عزا درآوردیم ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متنظراینم یه حوض کوچیک با فواره آب که پر از هندونه و خربزه بود توش ,متنظر

آرام و توی گرما خالی از لطف نبود ...آرام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بغلاینم فاطمه جونی ما که تازه از خواب بیدار شده و متعجب از این فضابغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محبت خیلی میخوامتتتتتتتتتتتتتتتت دخترمممممممممممم محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بغلعاشششششششششق این نگاهاتمممممممممم بغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چشمک حواست توی تلویزیونه و دیگه مامانی بی مامانی چشمک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه وقتایی که من یا بابایی که صدات میزنیم , زیبا

چشمک برنمیگردی سمتمون و میخوای اینطوری باهامون بازی کنی چشمک

 میشنوی و همونطور که پشتت به ماست میخندی .....زبان

بوس حالا دیگه سر به سر ما میزاری خانوم طلااااااااااااااااا بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محبت از خواب بیدار شدی و اولش بی حالی و زل زدی به مامان محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حالا دیگه کم کم  به قولی یخت داره وا میشه خندونک ,

و شیطنتات شروع میشه بغل ,

محبت عاشقققققققققققق خنده هاتممممممممم جیگررررررررررررررر محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بغل صورتت مثل ماه میمونه , ماه شب 14 من بغل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محبت عاشق ناز و اداهاتممممممممممممممم عسللللللللللللللللللللللل محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

این لباسها هم ,

زیبا کادوی 7 ماهگی و عیدی عید فطرت از طرف من و بابایی مهربونت بود ,زیبا

بوس مبااااااااااااااااااارکت باشه مامان بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هفته اول ورود به 8 ماهگی  زیبا,

جشن و اولین روروئک سواری رسمی دخملی ما جشن

قربونت برم که از رورئکت هم میترسی خندونک ,

تا تکون میخوری و اونم تکون میخوره , به گریه میفتی بوس,

امروز کلی به آرومی باهات حرف زدم و بازی کردم تا یک ربعی توی رورئکت نشستی چشمک,

محبت امیدوارم به زودی بهش عادت کنی و ترست بریزه نازنین دخترممم محبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بغلقربون این قد و بالای نازت برم من گل دخمل منبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

بغلبرای اولین بار کفش پات کردم خوشگلممبغل

...پاهاتو قربووووووووووون عروسکمممممممممم

 

 

 

پسندها (11)

نظرات (38)

فریبا
22 مرداد 93 0:23
سلام به مامانی گل و دخمل لپ لپوش عجب پس حسابی رفتین سفر , همیشه به گشت و گذار عزیزم , فاطمه جون , من باب موهاتم برات از خدا صبر جزیل خواستارم قربونش برم نانازی خاله رو , دوستتون دارم
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام فریبای گل و نازنینم , مامانی مهربون کنجد خاله ممنونم عزیز دلم , بله سفر بودیم دوست گلم , جای شما خالی ... , خاله جونم تازه موهام کلللللللللللللللللللی بلند شده , مامانیم هر روز کلی گیره میزنه سرم و امتحان میکنه ولی فعلا میفته و وانمیسته , اما مطمئنم که به زودی بلندتررررررررررررررررر میشه موهام خاله جونی , دوستت دارم و میبوسمت دوست خوب من .
مامان مهرناز
22 مرداد 93 0:51
سلام عزیز دلم همیشه به سفر و گردش , خوشحالم که بهتون خوش گذشته , 7 ماهگیت مبارک خوشگل خانم , الهی من قربون اون چشمای ناز و لپهای تپلی ات برم , امان از دست تو گل دختر شیطون بلا , چرا عکسای نانازتو حذف کردی عکسات خیلی خیلی ناز بودن مثل همیشه
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون مهرناز جونم خیلی ممنونم بابت تبریک و محبتت دوست گل من , خاله جونم اشتباهکی عکسامو پاک کردم و مامانیم کلی حرص خورد , نمیخواستم اینطولی بشه اصلا , ممنونم عزیز دلم بابت لطفت نسبت به فاطمه جونی ... میبوسمتون ....
مامان یاسمین
22 مرداد 93 23:25
مثه همیشه عالی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون یاسمین جون ممنونم عزیز دلم بابت محبت همیشگیتتتتتتتتت ,
معصومه
23 مرداد 93 13:24
سلام عزیزم خوبی ؟ دختر نازت خوبه ؟ برای وجود نازش ضعف رفتممممممممممم , هزار الله اکبر , چشمم کف پاش خیلی نازههههههههههههههههههههههههه , راستی دعات گرفت , وقت نمیکنم بیام عکساشو بذارم حتی .... هنوز نفخ داره و به خودش میپیچه , البته با کولیکز خیلی بهتره الحمدلله , ولی هنوز دردسرای نوزادی هست و من با عشق تا 6 صبح بیدارم و دخترم بعدش میخوابه ..... راستی ببخش که وقت نمیشه بیشتر سر بزنم , دوستتون دارممممممممممممم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام معصومه جان , مامانی گل و مهربون ستیا جونم ما خوبیم عزیز دلم , خیلی ممنونم گلم , ممنونم دوست خوبم بابت محبتت نسبت به فاطمه جونی ,, خیلی لطف داری عزیزم , فکر کنم دعای ما در حق همدیگه گرفته اساسیییییییییی , نگران نباش عزیزم , بازم خداروشکر که با کولیکز بهتر میشه , ماههای اول کمی سخته ولی خیلی زود سختی ها تموم میشه , صبور باش و عجله نکن عزیزم , میدونم با عشقی که به ستیا داری همه این سختیها برات شیرینه , ممنونم که با همه گرفتاریت اومدی پیش ما , خیلییییییییییییییییی خوشحالم کردی .... دوستتون دارممممممممم دوست گل من و ستیای نازم .
مامان فتانه
23 مرداد 93 15:34
همیشه به سفر خانمی....۷ماهگیتم مبارک.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین آیلین جون خوش زبونم ممنونم دوست مهربونم بابت لطف و محبت و تبریکت عزیزم .
مامان
23 مرداد 93 16:31
آخ آخ دیدی چیکار کردم , میخواستم بگم زهرا جون بابت موهات متاسفم , نوشتم فاطمه جون , آخه گفتی موهامو دخملی میکشه , فدای هردوتون ... بوووووووووووووووووووس
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااااااااااااام فریبای گل و مهربونم , مامانی نازنین کنجد و فندق خالش آهان عزیز دلم , کامنت قبیلت رو میگی که اشتباه تایپ کردی , , اشکالی نداره فدات بشم , زهرا جون و فاطمه جون خیلی هم توفیری با هم نمیکنه گلم , فدای سرتتتتتتتتتتتتتت , دخملی موهامو نمیکشه عزیز دلم , در واقع میکنه حساااااااااااااااااااااابی ,, بایدم از خدا صبر بخوای برام بابت کشیدن موهام توسط فاطمه جونی , آخه خیلیییییییی درد داره , بووووووووووووووووووووووووس برای مامان فریبای دوست داشتنیمون ...
مامان ماهان
24 مرداد 93 0:08
الهی عزیزممممممممممممم , فدات شم , بزرگ شدی عزیز دل خاله , دوشت دالم فاطمه جونم , همیشه به سفررررررررررررررررر .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون ماهان کوچولو ممنونم خاله جونمممممممممم , ما هم دوشت دالییییییییییییمممممم .... خیلی ممنون که اومدی پیشمون دوست خوب من , خوشحالم کردی عزیزم ...
mahtab
24 مرداد 93 0:45
سلام عزيزم تاخيرم رو ببخش , ان شاالله هميشه به سفر و شادی , تمام اولين هايش مبارک , دلتون خوش و لبتون خندون , از.طرف من ببوس دختر ناز و تودل برويت را
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین علیرضا کوچولو ممنونم دوست خوب و گلم که اومدی پیشمون , خوشحالم کردی عزیزم , خیلی ممنون بابت تبریک و محبتت نسبت به فاطمه جونی , میبوسمت .
♥ مامان مهیلا♥
24 مرداد 93 0:51
سلام خانم , همیشه به سفر , ما هم کمتر از یک ماهه دیگه داریم میایم قم , خیلی سخته , 7 ماهگی خانم خانما مبارک , راستی تبریز خوش گذشت ؟
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون مهیلا جون ممنونم عزیز دلم , خداروشکر سفرمون خیلی خوب بود , جای شما بسیار خالی, خیلی ممنون بابت تبریکت دوست گلم , چرا سخت عزیزم ؟ برای سفر میایین قم یا ساکن شدن ؟ انشاالله خیره هر چی که هست عزیز دلم , سخت نگیر دوست خوبم , خدا بزرگه عزیزم ,
مامان فاطمه
24 مرداد 93 13:42
سلام عزیزم خوبی ؟ خوش گذشت مسافرت ؟ همیشه به گردش عزیزم قربون این خانوم بلا برم من که موهای مامانشو میکشه عزیزدلم 7 ماهگیت مبارک... عکست با این لباس سبزه تو حیاط خونه آناجونت خیلی ملوس شده و همچنین عکست با روسری مامان جون...حیف که من پیشت نیستم یه گاز از اون لپای خوشمزه ات بگیرم دوستت دارم ,
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه جونی خیلی ممنون دوست گلم , خوبیم عزیزم , خداروشکر , جای شما خالی عزیز دلم , ممنونم عزیزممممممممم بابت تبریک و محبت و لطفت نسبت به فاطمه جونی و عکسهاش , من و فاطمه جونی که سر موهای من داستان داریییییییییییییم با هم دوستت دارم و میبوسمت دوست خوب من ...
گلناز ( مادرانه های یک مادر حساس)
24 مرداد 93 20:48
ورود به ماه هشت مبارک باشه . ان شاالله 120 ساله بشه دخمل خوشگلتون .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون پسر کوچولوها ممنون عزیز دلم بابت تبریک و محبت و دعای خیرت دوست خوب من ...
کلاس پرهیاهو
25 مرداد 93 19:09
سلام به مامانی دختر چشم خوشگلهههههههه , خیلی ناز و خوردنیه دختریت , چشم حسود ازش دوررررررررررررر
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام خانم معلم گل و دوست داشتنی کلاس پرهیاهو ممنونممممممم عزیزم از این همه لطف و محبتت نسبت به فاطمه جونی , باز هم بیایین پیش ما , منتظرتونم خانم معلم مهربون ...
√بهار مامانه برسام
26 مرداد 93 17:00
الهی من فدای این نازدونه دخمل بشم , هزارماشاالله به این دخمل ناز , واقعا قرص ماه تمامه صورت نازش و البته به ماه میگه تو در نیا من در میام , خدا حفظش کنه , هزار ماشالله خیلی نازه , چشمم کف پاش , به حق جدم خوشبخت و عاقبت به خیر بشه و همیشه تنش سالم و دلش شاد باشه و زیر سایه ی مامان گل و بابای محترمش شاد و خوشبخت باشه .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام بهار سادات گل و مهربون و دوست داشتنی من , مامانی نازنین برسام کوچولوی ناز و شیرین زبونم فدای محبتت دوست جونی مهربونم , خیلی لطف داری نسبت به فاطمه جونی ما , خدا پسر کوچولوی دوست داشتنی و خوش زبون تو رو هم برات حفظ کنه , انشاالله که عاقبت به خیر باشه و سعادتمند و شاد و خوشبخت , انشاالله همیشه سایت بالای سرش باشه دوست خوب و گلم , دوستت دارم و میبوسمت بهار سادات عزیز دلم .
کتایون
27 مرداد 93 0:44
سلام مامان مهربون فاطمه ی گل ممنونم , شما خوبی خانمی ؟ ممنونم , رسیدن بخیر , ممنونم هممین که میون این همه مشغله و وقت کم میاید و برای هر یک از پست هام کام میزارید و جویا هستید ، کامل پست هامو میخونید و برای بند بندش مینویسید ، واقعا ممنونم , نی نی های آبجی منم " لوسی" رو خیلی دوس دارن , حتی دختر خواهرم واسه هر یک از عروسک ها , یه اسم گذاشته و به ماها نسبت داده ! اینم خواهر زاده ی ما ((((((: منم توشون هستم (((((: دختر نازت ماشاالله خوردنی تر شده , الهی , جای من روی همچو ماهشو ببوس . انشاالله در تمامی عرصه ها موفق باشه و سلامت و تندرست , همیشه ب سفر و گشت .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام کتایون جان عزیز و گل و مهربونم خوشحالم که باز هم اومدی پیش ما عزیز دلم , ما هم خوبیم , خداروشکر , من از اینکه قلم زیبات رو بخونم خوشحال میشم , لطف داری عزیزم نسبت به من , ممنونم بابت دعای خیرت و این همه محبتت نسبت به فاطمه جونی , تبلیغات تلویزیون جذاب هستن و آهنگین , و بچه ها رو ناخودآگاه به سمت خودشون جذب میکنن دیگه , خدا خواهر زاده های نازنینت رو حفظ کنه براتون عزیزم . میبوسمت دوست خوب من .
افسانه مامان فاطمه
27 مرداد 93 23:46
سفر به خیر دوست خوبم , 7 ماهگی نازدونه مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین فاطمه جون ممنونم دوست خوب و مهربونم ... باز هم ممنون بابت تبریک و محبتت عزیز دلم .
آبجیــــــــــ حنانــــه
28 مرداد 93 12:18
به به دارم چیــــ میبینم؟؟؟ پست جدید هوووووووورااااااااااااااااااااا سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به مامانی گل و مهربوون فاطمه جوووونی و یه سلااااااااااااااااااااااام مخصوص برای فاطمه خانوم گلم حال شما ؟ احوال شما ؟ چ عجب از این طرفا ؟ دلمون براتون یه کووچوولو شده بود رسیدن بخیررر خوش گذشت ؟ راستیــــــــ ... .................................................................................... فاطمههههه جوووووووونم 7 ماااهگییت مبااااااااااااااااارک ایشالا همیشه زیر سایه مامان بابای مهربون باشیـــ انگار همین دیروز بود به دنیا اومدی خدایا شکرت ک این فرشته کوچولو رو به ما دادی دووووست داااارررررم هواااارتاااا ................................................................................... حسابی خوش گذروندیا فاطمه جوونم ایشالا ک همیشه شاد شاد شاد باااشی به به چ لباسای قشنگی مامان بابای مهربوووون دست شما درد نکنه , خیلی خوووشملن کاش منم از اینا داشتم خلاصه این ک کلی ذوق کرردم دیدم پست جدید گذاشتین بازم مارو با این کارا خوشحال کنید دووووووستوووووووووووووووووون داااااااااااااااااااااارم زیاااااااااااااااااااد میبووسمتوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون مواظب خودتون باشید
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام حنانه جون گل و نازنین و مهربونم ممنونم عزیز دلم , ما خوبیم , خداروشکر , سفر خوبی بود , جاتون خیلی خالی بود حنانه جونم , فدای محبتت گلم , ما هم دلمون برات تنگ میشه عزیزم , ممنون دوست مهربونم بابت این همه لطف و محبتت نسبت به ما , و باز هم ممنون بابت تبریک و دعای خیرت مهربونم , گلم دعا کن وقت داشته باشم و فاطمه جونی همکاری کنه , زود به زود پست جدید بزارممممممم , همیشه شاد و سلامت باشی . دوستت دااااااااااااارم و میبوسمت دوست گل من .
مامان بردیا اریایی
28 مرداد 93 17:24
سلام ای جونم , بالاخره اومدین و از دخمل بلا واسمون عکس گذاشتین , همیشه به تفریح . ببوس فاطمه عزیز دل رو
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین بردیا کوچولو بله دیگه عزیز دلم , با وجود محبتهای دوستان گلی مثل شما باز هم اومدیم با پست جدید و عکسای جدید عزیزممممممم , ممنونم دوست مهربونم از لطف و محبتت نسبت به ما , میبوسمت دوست خوبم .
مامان الهام
29 مرداد 93 2:43
سلام مهربونم انشاالله همیشه به گردش , رسیدن بخیر , هزار ماشاالله فاطمه جون روز به روز خوشگل تر میشه , عزیزم خیلییییییییییییییییییی دوستت دارم , عسلم هفت ماهگیت مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااااااااااام مامانی گل و مهربون سلنای خوشگلم ممنونم دوست گلم , جاتون خالی بود عزیز دلم , خیلی به فاطمه جونی محبت داری , فدات بشم , باز هم ممنون بابت تبریکت گلم . ما هم دوستتون داریمممممممم. بوووووووووووووووووووووس برای سلنا جونم و مامانی نازنین و مهربونششششششش.
کتایون
30 مرداد 93 20:03
سلام انشالله خدا نی نی ناز شما رو هم حفظ کنه , چقدر چهرش نازه عزیزم , جای من ببوسش اون لپ های خوردنی رو , از نظرسنجیت هم ممنونم دوست جونی , میخوام بدونم دوستان و مخاطبینم چقدر به منو نظرم نزدیکن , تا الان فقط شما نظری دادی ک من هم با شما همنظرم , حس قشنگ اعتماد و وفاداری . ممنونم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام کتایون جان گل و دوست داشتنی و عزیزم ممنونم عزیز دلم از محبتت و لطف همیشگیت نسبت به من و فاطمه جونی , واقعا حس اعتماد و وفاداری حس زیبا و قشنگ و دوست داشتنی هستش و امیدوارم همه این حس رو تجربه کنن در زندگیشون و خلاف این رو هرگز .... میبوسمت دوست خوب من .
زن دایی آ رزو
30 مرداد 93 21:29
سلام به خواهر گلم و فاطمه جونی جیگر و خوشمل زن دایی . دلم براش یه ریزه شده . 7 ماهگیت مبارک باشه فندقم . لپاتو بخورم . چه قدر روزا زود می گذره . دوباره شما برگشتین قم منم چابهار . تبریز روزا زود می گذرن .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام آرزو جون گل و مهربونم , زندایی جون نازنین فاطمه جونی فدات بشم خواهر جونم , ما هم دلمون برات تنگ شده , خیلی ممنونم عزیز دلم بابت تبریکت , خداروشکر که به سلامتی رفتین و رسیدین خونتون , ببخش خواهر جون که نتونستم بهت زنگ بزنم موقع رفتن , میدونی که گلم تلفنمون قطع شده , باید صبر کنم تا آقامون بیاد و از گوشی اون زنگ بزنم , وقی هم یادم میفتاد که بی موقع بود , منم و یه فاطمه جونی بازیگوش و یه حواسه پرت دیگه , ببخش دیگه کوتاهیمو عزیزم , واقعا تبریز روزها مثل بااااااااااااااااااااااد میگذره , من که انگار تو خواب رفتم و اومدم , نفهمیدم چی شد از بس زود تموم شد اون چند روز سفر , انشاالله که خیره , نگران نباش فدات بشم , به زودی دوباره میری سفر و تبریز و پیش مامان اینا , انشاالله هر جا باشین خوب و خوش و سلامت باشین عزیزمممم . میبوسمت خاله زندایی جووووووووووووون مهربووووووووووووووووووون .
بابا و مامان
31 مرداد 93 9:22
سلام عزیز دلم , 7 ماهگیت مبارک ماشاالله ناز و دوست داشتنی , قربونت بشم که روز به روز نازتر و خواستنی تر میشی , چه عکسهای نازی مامان جون ازت گرفته عزیزم , همیشه شاد باشی و سلامت و به گردش , همراه با خوشی به همراه بابا و مامان مهربونت عزیزم
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون محمد پارسا و یاسمن جونم ممنونم عزیز دلم از ابراز لطف و محبتت نسبت به فاطمه جونی , خیلی مهربونی دوست گلم ... ممنون از دعای خیرت نازنینم ...
زن دایی آ رزو
31 مرداد 93 19:18
سلام عزیزم خواهش می کنم , این حرفا چیه , انشاالله دفعه بعد که خواستم برم تبریز شما هم بیاین , منم حساب گل دخترتو برسم . فداش بشم . از طرف من بوسش کن.
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام آرزوی گل و مهربون و عزیزم , زندایی جون نازنین فاطمه جونی فدات بشم عزیز دلم , انشاالله گلم , ای ناقلا , فقط واسه خاطر فاطمه جونی دیگه بدجنس , قربونت برم , خیلی با محبتی عزیزم , منم میبوسمتتتتتتتتتتتتتت خاله زندایی جووووووووون مهربون.
کتایون
31 مرداد 93 23:31
چقدر منتظر این کام بودم چقدر به پست بعد من شدیدا نزدیکه این نظرسنجی صرفا به همین خاطر هم بوده ک به پست بعدم بیاد و در واقع بشه ی مقدمه واسم زیباترین حس دنیا حس اعتماد و وفادری و صداقته ک باهاش ادم خوشبخته میتونه بهترین همسر شه بهترین مادر بهترین فرد مرسی چقدر منتظر این کام بودم منتظر این نگاه از تک تک دوستانم ممنونم ک زحمت کشیدن از این همه حس های قشنگ ک واقعا زیبا برام نوشتن ممنونم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام کتایون جان گل و نازنین و عزیزم فدات بشم عزیز دلم , خوشحالم که حسمون به هم نزدیک بوده اینقدر عزیزم , و همینطور خوشحالم که کامنتم و نگاهم رو دوست داشتی گلم , منم با نظرت موافقم دوست خوب من , موفق باشی عزیز دلم ... میبوسمت .
مامان کیان جون
1 شهریور 93 1:54
سلام به فاطمه جووووووووووووونی و مامان مهربونش خووووووووووبین؟؟؟؟؟؟ دلم براتون یه ذره شده بود عزیزم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون کیان کوچولو ما خوبیم عزیز دلمممممممممممم. ما هم دلتنگتون بودیم مامانی کم پیداااااااااااااا , خوشحالم که بازم اومدی پیش ما عزیزم . میبوسمت دوست خوب من .
مامان کیان جون
1 شهریور 93 1:59
الهههههههههههههی فدای فاطمه ناز و خوشگلم بشم که مثل ماه شب 14 تو تموم عکساش می درخشه . هزار ماشاالله خیلی بزرگ شدی خانم کلوچه خوشمزه خاله. انشاالله همیشه شاد و سلامت باشین و به گردش و مسافرت برین . قربونت برم که اینقده شیطون بلا شدی زدی عکسات رو پاک کردی . مامان جون مهربون ممنون که همیشه بهمون سر میزنید و حالمون رو می پرسید. رمز رو تو براتون میزارم. دووووووووووووووووووستون دارم یه عالمه , هر چی بگم بازم کمه
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی خوب و نازنین کیان کوچولو ممنونم عزیزمممممممممم از این همه محبتتتتتتتتتتت نسبت به فاطمه جونی , و خیلی ممنون بابت دعای خیرت دست خوب من . بازیگووووووووووووووووش شده حسااااااااااااااااااااابی دخمل بلا , خواهش میکنم گلم , ممنونم بابت رمز و اعتمادت دوست مهربونم . میبوسمت و دوستت دارم دوست گل و خوب من .
زن دایی آ رزو
2 شهریور 93 0:32
سلام عزیزم شما که جای خود داری گلم . دلم برای شما هم تنگ شده . دوتاتون رو میبوسم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام آرزو جون گل و نازنین و مهربونم , زندایی جون دوست داشتنی فاطمه جونی فدات بشم گلم , شوووووووووووووخی کردم , تو که همیشه با محبتی نسبت به ما عزیزمممممممممم , ما هم دلمون تنگ شده براتون , ما دو تا هم میبوسیمتتتتتتتتتتتتتتتتت خاله زندایی جووووووووووون خوشگل و مهربون .
لي لي
3 شهریور 93 6:54
خصوصی داری خواهر ... سر فرصت ميام پيشت , روی ماه دختر هشت ماهت رو ببوس .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلااااااااااااااااام المیرای نازنینم , مامان لی لی گل و مهربون آوا خوشگله ممنووووووووووووووووووون از کامنت خصوصیت خواهر جونم , خیلی خوشحالم کردی با اومدنت , چقدر دلم برات تنگ بود گلم , ممنون با این همه گرفتاری من رو از یاد نبردی عزیزم , همیشه منتظرت هستم خواهر جون ... خیلی برات خوشحالم و میبوسمت روی ماهت رو ...
مامان هادی
3 شهریور 93 17:43
سلام همشهری خدا گل دخترت رو حفظ کنه عزیزم . روسری چه بهش میاد ماشاالله . به ما هم سر بزنید .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون هادی کوچولو سلام به روی ماهت همشهری جون ... ممنونم بابت محبتت و لطفت نسبت به ما عزیزم , در اولین فرصت میام پیشتون انشاالله دوست خوب من , خوشحالم اومدی پیش ما , بازم منتظرت هستم عزیزم ...
کتایون
4 شهریور 93 0:49
سلام مامان مهربون خوبین؟ الهی این نگاه ناز فاطمه جونی چقدر آدمو سر حال میاره , چقدر با مزه وشیرینه , خواهشا از قول ما یه لپشو محککککککککم ببوسید , ای جانم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام کتایون جان گل و خوب و نازنینم ما خوبیم , ممنونم جویای حالمونی دوست خوب و مهربون من ... فدای محبتت گلم , ممنونم از این همه لطفت نسبت به فاطمه جونی , حتما میبوسمشششش از طرفت عزیز دلممممممممم , فدات بشم , خیلی ماهی عزیزم . میبوسمت دوست گلم .
گلناز ( مادرانه های یک مادر حساس)
4 شهریور 93 12:30
عزیزم خوبی ؟ کوچولوت خوبه ؟ چقدر دیر به دیر آپ می کنی .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامان گلناز خوب و مهربون پسر کوچولوها ما خوبیم عزیز دلم ... عزیزم این وروجک ما , فاطمه جون جونی , وقتی برام نمیزاره که , چند روزه میخوام پست بزارم اما نمیشه , به زودی میاییم با یه عالمه خبررررررررررررر , ممنون بهمون سر زدی دوست خوب من .
مامان گیسو جون
5 شهریور 93 0:20
سلام گلم 7 ماهگی دختر نازمون مبارک باشه , الهی 120 سالگیش رو جشن بگیرید , الهی همیشه به سفر و شادی برید گلم . ببخش یه کم دیر اومدم , گرفتار بودم دوستم . بوسسسسس . تلگرافت رو چک کن .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین گیسو جون ممنونم عزیز دلم بابت تبریک و محبتت , و باز هم ممنون که با گرفتاری که میدونم برات پیش اومده , زحمت کشیدی و کامنت و رمز برام گذاشتی دوست خوبم , انشاالله هر چه زودتر حال مامان مهربونت و خواهر زاده گلت خوب خوب بشه و نگرانیهاتون از بین بره عزیز دلم , میبوسمت دوست گلم ...
مامان امیررضا
5 شهریور 93 16:07
خداوند لبخند زد , دختر آفریده شد! لبخند خدا روزت مبارک , روز دخترای گل مبارک , و البته دخترای دیرور و مامانای امروز
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون امیررضا کوچولو ممنووووووووووووونم عزیز دلم که به یاد ما بودی و تبریک گفتی دوست خوب من , ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و روز دختر بر شما هم مبارک باشه .... میبوسمت دوست گلم .
آبجیــــــــــ حنانــــه
5 شهریور 93 21:22
سلاام مامانیــ مهربوون خیلیــ ممنون که به ما سرزدید خدا فاطمه جونم رو حفظ کنه
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام حنانه جون گل و مهربونم خواهش میکنم گلم . ممنونم از دعای خیرت عزیزم . ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر رو بهت تبریک میگم عزیز دلم . میبوسمت ...
مامان الهام
6 شهریور 93 2:02
من از تو گلبنی بهتر ندیدم / ز تو باغ گلی خوشتر ندیدم میان این همه گلهای عالم / گلی خوشبوتر از دختر ندیدم . . . روز دختر مبارک .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و نازنین سلنای خوشگلم ممنونم از محبتت و تبریکت و کامنت بسیار زیبات دوست گلم .... میبوسمت عزیزم ...
مامان בرسا
6 شهریور 93 3:05
ای جون دلم , میبوسمت دختر نازم , روزت مبارک
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون درسا جونم ممنونم بابت تبریک و محبتت دوست خوبم ... میبوسمت ...
مامان الی(الهام)
11 شهریور 93 12:50
وااای چه ناز دخملی شده , ماشااالله , خدا حفظش کنه ..... دخترانه ات هم مبارک قندعسل
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام مامانی گل و مهربون محیا جونم چه عجببببببببببببببببب , دیدن شما اینجا واقعا تعجب داره بعد از این همه وقت , بابا دلمون براتون تنگ میشه , تند تند بیاین پیشمون عزیزم , ممنون بابت محبت و تبریکت عزیز دلم , میبوسمت دوست خوب من ...
کتایون
14 شهریور 93 21:35
سلام مامانی خوب چطوری عزیزم؟ ممنونم از این همه محبت و خوبی بی نهایتت , فاطمه جونی ما چطوره؟ شیطنتاش کم شده یا همچنان داغه ؟ الهییییی , از قول من لپای نازشو ببوسیا , خیلی ممنونم از دعای خوبت , ممنونم . هزاران بار ممنونم .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلاااااااااااااام کتایون جان گل و نازنین و مهربونم ما خوبیم گلم , ممنون که جویای حالمونی دوست مهربونم ... فاطمه جونی هم همچنان پرتلاش و بازیگووووووشه دیگه , ولی خداروشکر خیلی خوبه عزیزم ... برات بهترینها رو از خدای مهربون میخوام ... خوشحالم اومدی پیشمون ... میبوسمت و دوستت دارمممممم ...
عاطفه
28 آبان 93 23:12
سلام دوست جون , یک سری به وب من بزن , حتما به کارت میاد .
مامان و بابایی دخمل بلا
پاسخ
سلام به شما دوست خوبم انشاالله , چشم ,