دختر زیبا و دلربای من 4 ماهگیت مبارککککککککک
سلاااااااااااااااااااااااااام دخملی خوشگل و نازدونه 4 ماههههههههههههه خودم
عزیز دلم پست 4 ماهگیت رو با تاخیری 5 روزه گذاشتمممممممممممم
خودت دیگه میدونی چراااااااااااااااااااا ؟
گفتن دلیلش دیگه تکرار مکرراته زدن واکسنت و بیحالیت و گریه و کمبود وقت و غیره وغیره ...
عزیز دلم , نازنین دختر من , 14 اردیبهشت ماه 1393 , تو 4 ماهه شدی و از اومدنت در کنار من و بابایی مهربونت 4 ماهه که میگذره , سخت بود اما شیرین بود و شیرین و پر بود از خاطرات خوب و زیبا و به یاد ماندنی , از لحظه اول بودنت و اومدنت تا حضور لحظه به لحظه تو در کنار ما دخترک زیبا و شیرین من ,
تو یکی یه دونه و چراغ خونه و نازدونه و عزیز دردونه مایی خوشگلممممممممممم .
خیلی دوستت دارم و عاشقتمممممممممم نازنین دختر من . گاهی محکم تورو به خودم میچسبونمتتتتتتتت و از شدت دوست داشتنت دندونام رو هم به هم فشار میدم و میگممممممممممم دوستت دارمممممممممممم عزیز دلمممممممممم .
خوشگل من وقتی که توی بغل بابایی هستی و با اون صورت گرد کوچولوت و چشمهای کوچولوی خوشگل و گردت به من زل میزنی و من صدات میزنم " فاطمه " و تو هم میخندی و به من نگاه میکنی و به طرفم دست و پا میزنی احساس میکنم که چقدر عاشقتم و دوستت دارمممممممم و خدا چه نعمت بزرگی بهم داده و من از شکرش واقعا عاجزم عزیز دلم . دختر زیبا و دلربای من , دیگه داری اسمت رو کاملا میشناسی و حالا وقتی صدات میزنم" فاطمه " , برمیگردی طرفم دور سرت بگردم مننننننننننننننن .
الان که دارم این پست رو برات میزارم , توی بغل من خوابی و مثل فرشته ها توی بغل مامانی خوابیدی گل دخترم و واسه اینکه بیدار نشی و گذاشتن این پست دیگه بیش از این طول نکشه , فعلا تورو زمین نزاشتم و همینطور که توی بغلم خواب رفتی مشغول نوشتن این پست شدم گل ناز مامان و بابا.
عزیز دلم , تو روز به روز داری شیرینتر میشی فدات شم , دیگه با صدای بلندتری میخندی و وقتی تکونت میدم و زیر گردنت رو میخورم و یا وقتی بابایی , آروم بالا و پایین میندازدت , با صدای بلندتری میخندی و من خیلی خوشم میاد وقتی با صدا میخندی فندق من , فدای خنده هات بشم خوشگل من که تا باهات حرف میزنم لبخند میاد روی لبت عزیز دلم ,
عروسکهایی که روی در یخچال چسبوندم رو اونقدر دوست داری که نگووووووووووو , تا میبینیشون و چشمت بهشون میخوره , شروع میکنی به خندیدن و حرف زدن با اونا و کخه کخه میگی و من کلی میخندم و ذوق میکنم ناناس من . دیگه صداهای , گ و کخ و کخه و قا و آقو و اخخخ و اه و آ و او رو هم گاهی موقع خندیدن و نگاه کردن از خودت درمیاری و من عاشقققققققققق صداتمممممممممم دخترمممممم .
آویز روی تختت رو هم دوست داری و خیلی به دقت بهش نگاه میکنی و وقتی هم گریه میکنی و من روشنش میکنم , زودی ساکت میشی و توجهت بهش جلب میشه نازنین من .
وقتی روی زمین و به صورت دمر میخوابونمت , میتونی سرت رو بالا بیاری و من رو نگاه کنی و گردنت رو نگه داری شیرین من , نمیدونی توی این حالت چقدر خوردنی میشییییییییی عزیزممممممممممم , و بعد هم دست و پا میزنی تا جوجه اردکت رو که روبروتهب بگیری , البته باید زود بلندت کنم , وگرنه تندی خسته میشی و به گریه میفتی فداتتتتتتتتتتتتت شممممممممممممممم .
دیگه میتونی قاشقت رو توی دستت بگیری و به سمت دهنت مببری ماه مننننننننن , ولی نمیدونی از کدوم طرف باید توی دهنت بکنی و کلی باهاش ور میری و آخرشم یا گریه میکنی که چرا نرفت توی دهنت یا میندازیش زمین , همین کار رو با جغجغه و دندونگیرت هم میکنی , البته قاشقت رو چون نازکتره راحتتر دست میگیری تا اون دوتا , و جغجغت رو خیلی محکم نمیتونی بگیریش و زود از دستت میفته فعلا ماه منننننننننننننن .
و اما یه درد دل با فاطمه خوشگل مامان و حرفهای مادردختری ................
فاطمه جونی من , فاطمه کوچولوی من , گاهی واقعا خیلی خیلی خسته میشم , خودت میدونی که خیلی دست تنهام و همه وقتم رو نگهداری از تو میگیره و برای خودم هیچ وقتی نمونده , تو هم که طاقت چند دقیقه تنها موندن رو نداری و دوست داری یا مدام باهات حرف بزنم و بازی کنم و تو هم برام بخندی و دلبری کنی و یا بغلت کنم و توی اتاق خودت و توی کل خونه بچرخونمت و تو هم همه جارو نگاه کنی و شناسایی کنی دخمل بلاااااااااااااا , البته در این مورد واقعا خسته نباشی خوشگلم , منم جای تو بودم همینطوری دوست داشتم ناززززززززز خانووووووووووووومممممممممم , وقتی هم میخوابی که کلی باید توی بغلم و یا روی پام بمونی که خوابت سنگین بشه تا از هر صدایی بیدار نشی و کلا بعد از ظهرها که میخوابی اگه بزارمت زمین , بیش از نیم ساعت روی زمین نمیتونی بخوابی و با کوچکترین حرکت خودت یا صدای اطرافت بیدار میشی و دوباره خوابوندنت مکافاته و اگر هم دیگه نتونی بخوابی و کم بخوابی , کل روز رو کلافه ای , تازه یه چیز جالب بگم , وقتی از خواب بیدار میشی همچین بدنت رو میکشی و دستهات رو باز میکنی و به خودت کش و قوس میدی که انگار توی خواب کوه کندیییییییییی و من رو کلی میخندونی با ناز و اداهات ماهمممممممم , خلاصه اینکه عزیز دلم همه اینها وقتی جمع میشه واقعا گاهی بیش از حد خستم میکنه نازنین من , و این موقع است که دیگه از اینکه شب رو هم بخوای بیدار باشی و دیر بخوابی واقعا کم طاقت و کلافه و ناراحت و عصبی میشم دختر قشنگم , میخوام بگم که من رو ببخش مامانی , دوست دارم مامانی رو ببخشی بابت گاهی بی طاقت شدناش و گاهی صبور نبودناش , دوست دارم به مامانی حق بدی بابت خسته شدنای گاه و بیگاهش و ازش نرنجی و ببخشیش فدای چشمای معصوم و زیبات بشم من ,
اما عزیز دلم دوست دارم بدونی که توی هیچکدوم از لحظات زندگیم , جه خوب و چه بد , چه خسته و کلافه بوده باشم و چه نبوده باشم , هرگز و هرگز از بودنت و از داشتنت پشیمون نبوده و نیستم و نخواهم بود و برای داشتنت هزاران بار خدا رو شکر میکنم و خواهم کرد نازدونه مامان و هرگز و هرگز از تو خسته نشده و نخواهم شد خوشگل شیرینم و همیشه از بودنت کنارم و از حضورت توی زندگیمون خوشحال و راضیم نازنین دختر من ,
گل دختر من , دوست دارم بدونی که حتی توی همون لحظات خستگی و کم طاقتی هم , تو گلم , تموم وجود و مایه دلگرمی و همه امیدم و نازنین دختر من , بوده و هستی و خواهی بود و با تموم وجودم عاشقونه دوستت داشتممممممممم و دارمممممممممممم و خواهم داشت ,
میدونم که من باید قوی تر باشم و صبورتر , باید یاد بگیرم بهتر بودن رو , و در کنار تو , دارم یاد میگیرم عاشق بودن و مادر بودن و صبور بودن و قوی بودن رو دختر دلربای من .
میدونم که باید برای تو بهترین باشم و خوب مادری کنم , دلم میخواد بدونی که سعی خودم رو خواهم کرد نازنین دختر من و دوست دارم این رو هم بدونی که من برای تو بهترینها رو میخوام و بهترینها رو آرزو میکنم و همه تلاشم هم برای خوشبختی و موفقیت و سعادت توست نازنینم , امیدوارم بتونم مادر لایقی برات باشم گل دختر من و برای موفقیت و خوشبختیت همه تلاشم رو بکنم گل دختر من , تو هم به مامانیت کمک کن عزیزکم .
دوست دارم بدونی که همیشه عاشقونه دوستت داشته و خواهم داشت عزیز دلمممممممممم
عزیز دلم این روزها دل دردات خیلی داره کمتر و بهتر میشه ولی از ساعت 9 شب تا 11 شب , و بعد هم از 1 شب تا 3 شب , هنوزم دلت درد میگیره , قطره دایمتیکونی که بهت میدادم چند روز اول برات خیلی مفیدتر بود ولی الان خیلی تاثیری نداره جز کمی خواب که توی چشمات بیاره گل خوبم .
از اینکه درد بکشی و از کف سرت آب راه بیفته و از زور درد عرق کنی , و یا گریه و بی قراری کنی و منم نتونم کاری برات بکنم خیلی غصه میخورم دختر نازنینم .
البته شبهایی که موفق میشم توی ساعتهای دل دردت بخوابونمت و توی بغلم نگهت دارم تا از دل درد بیدار نشی , خیلی درد نمیکشی و منم راحتترم گل نازم , ولی وقتی خونه نیستیم و رفتیم مهمونی و اون ساعت رو بیداری , و یا شبهایی که خوابت نمیاد و دیر میخوابی , به خصوص تازگیها که نظم خوابت به هم ریخته و دیر میخوابی , بیشتر اذیت میشی فدات بشم , البته بازم وقتی خونه خودمون هستی کمتر اذیت میشی و من توی بغلم میگردونمت توی خونه و تو هم به اطرافت نگاه میکنی و مشغولی و بازی میکنی و کمتر دردت رو احساس میکنی تا خوابت بگیره و بخوابی , ولی وای از شبهایی که خسته باشم و بخوام توی اون ساعت به هر حال بخوابونمت و یا مهمونی باشیم و اطرافت شلوغ باشه توی اون ساعت دل دردت , خیلیییییی بیتابی و بی قراری میکنی عزیز دلم . بین خودمون باشه , اشک منم گاهی درمیاریا شیطون بلا .
هنوز هم برای خوابیدن شبت به خاطر همین دل دردها , بعضی شبها باید متوسل به صدای سشوار و پستونک بشم ولی خوب خداروشکر , روزها خیلی بهتر و راحت تر از قبل میخوابی نفس من .
بازم خدارو هزاران بار شکر , دل دردت نسبت به قبل خیلی بهتر شده دختر خوشگلممممممممممم .
علاوه بر دل دردت , بزرگترین مشکلی که در حال حاضر داری , غریبی کردن با اطرافیانه که هم تورو , و هم من رو خیلی آزار میده ,
خونه خودمون آروم و خوبی , و میخندی و میخوابی و بازی میکنی , ولی کافیه کسی بیاد خونمون , به خصوص اگه تعداد هم زیاد باشه و بیش از دو یا سه نفر باشن , یا اینکه ما خونه کسی بریم , اون وقت به شدت غریبی میکنی و شروع میکنی به گریه کردن و گریت هم تمومی نداره , چون وقتی بترسی خیلی طول میکشه آروم بشی و خیالت راحت بشه که من هستم و کنارتم و به کسی نمیدمت , باید کلی توی بغلم بگیرمت و بچرخونمت و آرومت کنم و شیرت بدم و کسی هم توی این مدت دورت نیاد , تا احساس امنیت کنی و گریت تموم بشه , به خصوص اگه وقتی جایی میریم , کسی بخواد بغلت بکنه و یا یه دفعه جندین نفر دورت رو بگیرن , خیلی میترسی و گریه هات شروع میشه ,
برای همین خیلی اذیت میشم وقتی جایی میبرمت و واقعا گاهی به خاطر همین اذیت شدن خودت و من , و گاهی هم از شدت خستگی و بی حوصلگی اصلا دوست ندارم جایی برم , آخه به خصوص وقتی شروع میکنی به غریبی کردن و گریه کردن , حالا این وسط بقیه هم میخوان به من کمک کنن و میان بغلت کنن تا آرومت کنن , اما تو بدتر میترسی و دوباره گریت شدت میگیره و طولانی تر میشه و این اوضاع رو بدتر میکنه و تا بیای دوباره توی بغل خودم و بخوای آروم بشی و احساس آرامش کنی و ببینی بغل منی , دیگه کلی طول کشیده و وقت رفتنه , جایی هم که میریم نمیشه که همش به دیگران حالتت رو توضیح بدم و مجابشون کنم که کمی مراعات حالت و وضعیت کنونیت رو بکنن , به هر حال یا میخوان به من کمک کنن و بغلت کنن و یا از دوست داشتنت میخوان که بغلت کنن , اما خوب اینطوری اوضاع وخیم تر میشه و تو خیلی اذیت میشی و آزار میبینی و واقعا ضربه میخوری و همین من رو عصبی و ناراحت میکنه و کلی توی دلم برای گریه کردن و بیقراریات غصه میخورم , باور کن که ساعتها بعد از جدا شدن از دیگران , با اینکه آرومی و گریه نمیکنی , ولی هنوز هم ترس و اضطراب رو توی چهرت میبینم و این من رو نگران میکنه نازنینم .
آیییییییییییییییییییییی دخمل مامانیییییییییییییییییییییی بلا ............................
اما عزیز دلم , بدون که با همه ناز و اداهاتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت عاشقتممممممممممممممممممم
4 ماهگیت مبارکککککککککککککک عزیزکمممممممممممم
اینم دخملی مامان با کیک کفشدوزکککککککککک 4 ماهگیشششششش
فدای دست کوکولوت بشمممممممممممم که توی دست مامانه عروسکممممممممممممم
برای دیدن بقیه عکسهای فاطمه جونی به ادامه مطلب برویییییییییییییییید لطفااااااااااااااااا
فدات شم که به مامانی نگاه میکنیییییییییییییی جیگرررررررررررررررررر
عاششششششششششششششق این نگاهتممممممممممم نفسسسسسسسسسسس من
قربون گردنتتتتتتتتتتتتتتتتت برم که کم کم نگهش میداری و میاری بالا عزیزمممممممممم
این دخمل مامانه که اینطوری خوابیده و مامانیش چند لحظه رفته آشپرخونه تا برگرده
اما توی عکس بعدی ببینین چه مدلی خوابیدههههههههههههه
ای وروووووووووووووووجککککککککککک خانوم عمودی , افقی شده
فدای نشستنت بشممممممممم عشقمممممممممممممم
دخملی 4 ماهه مامان بعد از حمااااااااااااااااااااااااام چه ناززززززززی شده آخه
نازنازی مامانش بعد از حموم راحتتتتتتتتت خوابیده
اینم ماه منهههههههههههههه بعد از زدن واکسن 4 ماهگیییییییییی
و اماااااااااااااااااااااااااا گذر ایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
این دخمل 3 روزه منه , روی سینه بابایی مهربونششششششش خوابه
چقدر کوکولوووووووووووووو بودییییییییییییی
قربون اون صورت کوچولوت بشممممممممم فندقققققققققققق
و این دخملی 64 روزه مامان و باباست که روی سینه بابایی گلش خوابههههههههه
دور سرت بگرده مامانننننننننننننننننن
و این دخمل بلای تقریبا 4 ماهه مامانه (حدودا 110 روزه بودی ) ,
و روی سینه بابایی خوب و مهربونششششش خوابیدههههههههه
زمان خیلیییییییییی زود میگذره و همه چی تبدیل به خاطره میشه
نازنین دخترم , انشاالله که همیشه سالم و سلامت باشی
و همیشه سایه بابایی خوب و گل و مهربونت روی سرت باشه عزیز دلم
یادت باشه خیلی به پدرت احترام بزاری و قدرش رو بدونی که برات خیلیییییییییی زحمت کشیده دختر گلم