بخشی از سیسمونی های فاطمه جونی
سلاممممممممممممممممممم دخملی خوشگلمممممممممممممممممم
من اومدمممممممممممممممممم با یه عالمه خبر و عکسسسسسسسسس جدید
خوشمل و خوشمزه من
عزیز دلم یه چند روزی بود که خیلی کم اینجا میومدم , فقط گاهی میومدم و کامنتای دوستای خوبمون که زحمت میکشیدن و جویای احوالمون بودن رو جواب میدادم و به یکی دو نفرشون هم سری میزدم و میرفتم .
میدونییییییییییییی که چرا ؟
آخه از سه شنبه هفته پیش مهمون داشتیم و مامان جون و خاله جون اومده بودن پیشمون.
سه شنبه , صبح خیلی زود , مامان جون و خاله جون با کلی خوراکیهای خوشمزه و یه عالمه کادو برای فاطمه جونی رسیدن خونه ما.
آخه مامان جون و خاله جون خیلیییییییییییییییییییی دوستت دارننننننننننننننننننن فاطمه جونییییییییییییییی .
مامان جون و خاله جون اومده بودن که برای ناناسی ما , یعنی , شما خانوم کوچولو , برن خرید و هم اینکه به مامانی کمک کنن.
البته دیشب مامان جون و خاله جون رفتن خونشون , چون دیگه نمیتونستن بیشتر از این بمونن و کلی کار داشتن , ولی این چند روزی که اینجا بودن خیلی زحمت کشیدن . توی کارای خونه کلی به من کمک کردن و کلی هم وقت گذاشتن و رفتن بازار برای خرید لباس و وسایل , برای تو نازنازی .
با اینکه مامان جون این چند روزی که اینجا بودن مریض شد ولی با این حال کلی هم برات خرید کرد خوشگلممممممممممم .
خاله جون فقط از بعضی از وسایلایی که برات خریدیم عکس گرفته , آخه وقت نشد از همه چی عکس بگیره , ولی نگران نباش , من و بابایی از بقیه وسایلات عکس میگیرم و برات یادگاری نگه میداریم.
البته امروز عکسایی که خاله جون برات گرفتن رو میزارم توی وبلاگت چون خیلی دوسشون دارم . خودم هم سعی میکنم از وسایلای دیگه تا جایی که بتونم عکس بگیرم و توی پستای بعدی برات بزارم تا وقتی که بتونم سیسمونیت رو تو یه فرصت مناسب بچینم.
آخه فعلا وقت نکردیم سیسمونیت رو بچینیم عزیزم , ولی دیگه تا ماه آینده , انشاالله اتاقت رو برات مرتب میکنم و کم و کسریهای اتاق و وسایلت که البته چیز زیادی هم نیست رو میگیرم و اگر خدا بخواد سیسمونیت رو میچینم و اون موقع کلی عکس مفصل از سیسمونیت میگیرم و توی وبلاگت میزارم ولی چون به دوستای خوبمون قول دادم که زود عکس سیسمونیت رو بزارم , همین عکسهایی هم که خاله جون از بعضی وسایلات انداخته رو میزارم که بدقوللللللللللللللل نشم.
دوست داشتم عکس تخت و کمدت رو هم میزاشتم ولی فعلا ازشون عکس نگرفتم , عجب مامانی تنبلی , به زودی از اونا هم عکس میگیرم و برات میزارم.
خاله جون قول داده برای چیدن سیسمونیت بیاد و کمک کنه . حالا ببینیم خدا چی میخواد.
مامان جون مهربون , خاله جون مهربون , بابایی مهربونم از همتون ممنوننننننننننننننننننن.
اینممممممممممممممم عکسای لباسا و وسایلای خوشجل موشجل شما
این لباسای پنج تیکه رو , شب اولی که مامان جون و خاله جون اومده بودن رفتیم و برات خریدیم
خوشگل مامان و بابا
این لباسات , صورتی راه راه هستن , با گلای خوشگل کوچولو و یه خرگوش کوچولو که بهت چشمک میزنه . خیلی خوشگل و نرم هستن , وقتی دیدمشون خیلی خوشم اومد , انگار بوی تورو میداد.
قربون لباسای خوشملتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
این لباسای چند تیکه رو هم یه شب دیگه با مامان جون اینا رفتیم بیرون و من خیلی پسندیدم و
مامان جون هم زحمت خریییییییییییییییییییییییدش رو کشید.
چه خوردنی بشی با این لباسا
به امید خدا توی بیمارستان احتمالا همین لباساتو تنت کنم که صورتی و خوشملن جیگر
این لباسای سه تیکه رو هم همون شب اولی که با هم برای خرید رفته بودیم , مامان جون و خاله جون برات خرییییییییییییییییییییدن . البته اینا سایزشون یک هست و یه کوچولو از اون صورتیا بزرگترن. فکر کنم اگه خدا بخواد عید تنت کنی.
روی این لباسات عکس یه گربه ملوس و جغد و قورباغه و چند تا گله.
خیلی شیکو پیکی شما دخمل بلا.
دوست جونای خوبممممممممممم بقیه عکسا رو از ادامه مطلب همین پست دنبال کنید.
بفرمایییییییییییییییییییییییییییید
اینم یه بلوز شلوار دخملونه خوشگله که مامان جون و خاله جون برات خریده بودن و با خودشون آورده بودن .
انشاالله به سلامتی , وقتی که عید بشه و من و تو و بابایی خواستیم بریم خونه مامان جون برات میپوشونوممممممممممم.
چه جیگری بشی آخه تو
اینم یه کلاه نوزادی خوشگل برای دخملی خوبم که وقتی به دنیا اومد با لباس صورتیاش بزارم سرش که یه وقت سردش نشهههههههههههههه.
این کلاه و جوراب رو با خاله جون دوتایی رفتیم و خریدیم.
کلی نگاه کردیم تا بین اون همه کلاه و پاپوش اینارو انتخاب کردم.
سلیقم چطوره مامانی ؟
بابایی که با دیدنشون کلی ذوق میکرد و هر چی میخریدیمو باز میکرد و نگاه میکرد و قربون صدقت میرفت.
این لباسای کرم قهوه ای رو قبلا خودم واست خریده بودم که خاله جون ازشون عکس گرفته .
روشون به زبان فرانسوی نوشته من یه نینی کوچولو هستم.
اینم یه ست نوزده تیکه است که همه چی داره , کلاه و روسری و دستکش و پیشبند و دو تا شلوار و بلوز و بقیه چیزا , که قبلا مامان جون و خاله جون برات خریده بودن.
دیگه بازش نکردیم و همینطوری ازش عکس گرفتیم.
قربون خودت و لباسات که یکی از یکی خوشگلترن
اینم کفشت که جغجغه ایه , به همراه پاپوش و جورابات
این جوراب سفیده که عکس آلبالو داره رو مامان جون این دفعه که اومده بودن برات خریده بود
این جوراب سفیده که ساده است رو چند سال پیش وقتی داشتم میرفتم کربلا مامان جون بهم داد و من بردمش کربلا و نجف . اونجا حسابی متبرکش کردم واست. انشاالله به دنیا که بیای اول اینارو پات میکنم که متبرکه.
جورابای دیگه رو هم که قبلا مامان جون و خاله جون واست خریده بودن
و خاله جون همه رو چیده و ازش عکس گرفته
اینم یه دست لباس هفت تیکه دیگه است که البته سایزش یکه و بزرگتر از بقیه است.
اینم یه شلوار کتان زرشکی رنگه که خیلییییییییییی خوشگله.
یه شب که همگی به اتفاق هم بیرون رفته بودیم , با مامان جون و خاله جون دیدیم و پسندیدیم و من برات خریدم . حالا بماند که کمی تا قسمتی گرون بود ولی من خیلی دوست داشتم و خریدم. بابایی هم خیلی پسندیدش و با دیدنش کلی ذوق کرد .
البته کمی عکسش تار و کدر شده , تو یه فرصت دیگه یه عکس خوشگلتر ازش میگیرم و میزارم.
اینم یه شورت کتانه که یه خرس کوچولو هم بهش آویزونه.
اینو من و بابایی چند وقت پیش دوتایی رفته بودیم بیرون که من گفتم بخریم و بابایی هم زحمتش رو کشیددددددددددددد.
دستتو میبوسمممممممممممم بابایی.
قربونتتتتتتتتتتتتتتت برم با این لباسای فنقلیت
قربون پاهای کوشومولوت که قراره بره توی این
اینم عکسای شلوارلی بند دارته که عکس یه فیل روشه
وایییییییییییییییییییییی پیرنوشو .
اینم یه پیراهن کوچولو هستش که با مامان جون اینا خریدیم توی همین چند روز . البته یه شورتم داره که زیرشه و خاله جون درنیاورده موقع عکس گرفتن . رنگشم بنفش کم رنگه .
پیرنت منو کشته
ببین مامان جون چی خریده و برات آورده این همه راهو . یه عروسک کوچولوی خوشگل
با یه شیشه شیر کوچولو که توش پر از کش مو هستش.
اینی که جلوی عروسک و شیشه شیره , یه تل صورتیه با عکس کیتی که قبلا باهات راجع بهش صحبت کرده بودم. البته یه عکس دیگه که واضحتر و قشنگتر باشه بعدا ازش میگیرم.
چند وقت پیش یه شب من و بابایی رفتیم بیرون تا دیدمش برات خریدم تا بعدها بزنم به سرت.
قربون اون سرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
توی این عروسک بزرگه هم پر از اسباب بازی و جغجغه است تا باهاشون بازی کنی .
توی این عکس , گوشه کمدت و میز تختت که عروسکت روی اونه پیداست دخملی من.
ولی فعلا عکسی ازش نگرفتم , انشاالله تو یه فرصت دیگه نازنازی من.
اینم عکس دوتا سرهم که اولی زمستونی تره و مامان جون برات خریده که وقتی به امید خدا از بیمارستان میخواییم بیاریمت خونه , بپوشی که سردت نشهههههههههه.
چه ماهی بشی با این لباسا
روی این لباسای پاییزت عکس تراکتورای کوچولو و گاو هستش . روشون صدای گاو رو هم نوشته moo
خاله جون میگه روی لباسات عکس همه جور حیوونی دیگه هست
از کفشدوزک و جغد گرفته تا گاو و چیزای دیگه
اینم یه دست لباس دیگه که مامان جون زحمتش رو کشیده
روی این لباسات عکس قطاره که نوشته شده hoo hoo chi chi
اینم کلاه زمستونیاتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
البته امسال برات بزرگهههههههههههههه
اینم لباس پاییزته که سال بعد تنت میشه الهی دورت بگردم
اینم یه دست لباس دیگه برای دخملی خوشگلموننننننننن
این لباسا هم لباسای بافتته که خیلی خوشگلن و مامان جون و خاله جون زحمتش رو کشیدن
اینم یه لباس پاییزه دیگه است که البته سایز بزرگه و فکر کنم دو سال دیگه بتونی بپوشی
نازنازی من
اینم عکس یه کاپشن خوشگله نارنجی رنگه که من و بابایی برات خریده بودیم.
قربونت برم
دستکشا هم کار مامان جون و خاله جون هستن
انشاالله از بقیه وسایلای فاطمه جونی تو یه فرصت مناسب دیگه عکس میگیرم
هنوز کلی اسباب بازی و عروسک و لباسای دیگه و تخت و کمد و مابقی چیزا مونده دخملییییییییییی
همینجا از مادر عزیز و مهربونم که همیشه زحمتهای من به گردنش هست تشکر میکنم و دستش رو میبوسم و همینطور از خواهر گل و عزیزم ممنونم که همیشه به من کمک میکنه.
خیلی ممنون که همیشه این راه دور رو به خاطر ما میایین و اینقدر به ما محبت میکنین.
همینطور از همسر خوب و مهربونم ممنونم که همیشه و در همه حال کمک حال من بوده و هرگز من رو تنها نگذاشته و در همه شرایط کنارم بوده و هست و من رو یاری کرده.
مامان جون و خاله جون و بابایی مهربونم دوستتون دارمممممممممممم و خیلی ازتون ممنونم