فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

شعرهایی برای کودکان

1392/6/21 14:55
3,963 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فاطمه جونی مامان  ,   دختر ناز و خوشگل مامان 

 

 

چطوری خانوم خانوما  ؟  ناز نازی مامان و بابا ماچ

 

 

 

 

این هفته توی هفته 22 هستیم مامانی  مژه  . چند روزه تکون خوردنات خیلی بهتر از چند وقت پیش شده و بهتر تکون میخوری خوشگلم ماچماچ.  حالت که خوبه مامانی  ؟  بغل دعا میکنم خوب خوب خوب باشی دخترکم . بغل

 

 


مامانیت احتمالا یکشنبه میره سونوگرافی تا تورو ببینهمژه لبخند , اونم سونوی سه بعدی مژهلبخند . دوست دارم  زود  ببینمت  و صدای قلب کوچولوت  رو  بشنوم و دکتر بگه که تو سالم سالمی و هیچ مشکلی نداری  و حالت خوبه  فدات بشم الهی  ماچبغل.

 

 

 

 

چند روز پیش رفتم دکتر و صدای قلبتو اونجا توی مطب شنیدم که تند تند میزد  قلبقلبقلب.  قربون قلب کوچولو و مهربونت بره مامانی که تند تند میزد ماچ .  دوستت دارم نازنینم  بغل   .  

 

 

 

میبوسمتتتتتتتتتتتت عزیز دل من

ماچماچ

 

 

 

عزیز دلم  امروز میخوام  چند تا شعر کودکانه  توی وبلاگت برات بزارم تا وقتی به دنیا اومدی و کمی بزرگ شدی برات بخونم و هم اینکه اینجا به یادگاری داشته باشی این شعرها رو و دیگه اینکه دوستای گلمون که میان اینجا از این شعرها برای کوچولوهای گل و خوشگلشون استفاده کنن البته اگر دوست داشته باشن این شعرهارو.

 

 

 

شعر ( 1 )

 

 

( بچه خوب صبحونه میخوره )

 

 

تشویقتشویق

 

 

 

اتل    متل    ,   توتوله

بچه ی خوب چه جوره؟

 

بچه ی خوب  صبح زود

از  خواب ناز   پا میشه

 

می خنده   مثل    غنچه

لبای   اون    وا  میشه

 

سلام  داره   به   مامان

سلامی    هم    به  بابا

 

میخوره   صبحونه  رو

با میل   و    با   اشتها

 

اتل    متل     ,    توتوله

بچه ی    خوب  می دونه

خوردن    شیر     مفیده

 

شیر می ریزه   تو لیوان

میگه    رنگش     سفیده

 

شیر میخوره , سیر میشه

قوی    مثل  شیر   میشه

  

 

 

 

تشویقتشویقتشویق

هوراهوراهورا

 

 

 

 

 

 هوراهوراهورا

 

شعر (2)

 

 

 

زنگوله پا  ،  کنار جو  ,  راه می ره

زیر درختهای هلو    ,     راه می ره

 

جست    می زنه     روی      دو  پا

می زنه          زیر         شاخه ها

 

از رو درخت       ،         چندتا هلو

گیر می کنه       به           شاخ او

 

 

 

 

 

 

 

باغ هلو   که    ساکته     همیشه


پر از صدای حرف و خنده می شه

 

 

زنگوله پا  ،   باغ رو  بهم می زنه


شده    درختی    که    قدم  می زنه

 

 

 

 

ماچماچماچ

بغلبغلبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

هوراهوراهورا

 

 

شعر (3)

 

 

 

دویدم        و        دویدم

به   یک    اطو     رسیدم

 

گفتم    چه   دم    درازی

میای  با من  ,  تو  بازی

 

با دست  به من  جواب داد

خطر   داره , بازی   با من

نشو  تو  هم بازی   با من

 

تنم   ,    همیشه      داغه

یه   چشم    دارم   چراغه

 

پیف  می کنم , پاف می کنم
پیرهنتو     صاف    می کنم

 

اگه      به من     یه روزی
دست بزنی    ,   می سوزی

تعجبتعجب

 

 

 

 

 

 

بغلبغلبغل

قلبقلبقلب

 

 

 

شعر (4)

 

 

 

چوپونه         کجاست؟

تو             صحراست

مواظب       گله هاس

 

گله    باید   چرا   کنه

بع وبع و بع  صدا کنه

 

 

 

یونجه   و  شبدر ,   بخوره

علفهای   تر     ,    بخوره

 

 

چوپون باید , زرنگ باشه

قوی  و  اهل جنگ   باشه

 

 

جنگ با کی    ؟    با گرگا
صدآفرین      ,    ماشالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان آوا
21 شهریور 92 15:01
لالایی واسه فاطمه جونم:
گل خوب وقشنگ و نازنینم
بذار سرت رو روی سینم
می خوام امشب برات از آسمونها
ستاره ها ی پرنور و بچینم
لالا لالاگل خوشرنگ ونازم
برات گهواره ای از گل می سازم
دعام اینه که بی یاور نمونی
همیشه روز وشب وقت نمازم
لالا لالا گل سرخ شقابق
ببین مامان شده شیدای عاشق
لالا لالا گل خوش عطر زیره
نباشی لحظه ای،قلبم میگیره
گل سرخ وسفید و آسمونی
تو هدیه از خدای آسمونی
الهی هرچه زودتر نی نی نازتو توی بغلت بگیری عزیزم منم مثل شما ولی در بارداری دومم بچمو از دست دادم منم از خدا گله ندارم چون که خودش می دونه که چیکار کنه.........


سلام مامانی مهربون آوا جونم
چه لالایی قشنگی برای فاطمه جونیم گذاشتی
خیلی خیلی ممنون.
خیلی خوشحالم کردی
حتما وقتی فاطمه جونی به دنیا اومد براش میخونم به امید خدا.
ممنون از لطفت
بازم پیش ما بیا.
درسته عزیزم حکمت همه دادنها و ندادنها رو خدا از همه ما بهتر میدونه قطعا . هر چی صلاح خدا باشه که پشت و پناه اصلی ما آدمها خودشه.

معصومه
21 شهریور 92 16:40
عزیزم قربون دل کوچولوش بشم من .
قبل از رفتن به سونو حتما آیت الکرسی بخون و نادعلی ایشالله که سالمه سالمه چرا نباشه , بیمه حضرت فاطمه است
قربونت برم دوست خوبه من


سلام معصومه جون خوبم
ممنون بازم اومدی پیش ما خانومی.
چشم حتما اینا رو که گفتی میخونم خانومی.
خیلی محتاج دعاییم من و نینی و بابایی . خیلی دعامون کن خانومی.
ممنونم عزیزم از ابراز لطفت.
از خدا میخوام مشکلت هر چه زودتر حل بشه و مطمئنم میشه , نگران نباش که اگه اون بخواد همه چیز ممکن و شدنیه.
معصومه
21 شهریور 92 16:43
میشه نظرمو حذف کنی قبلی رو درباره نازاییم , یهو زدم مخفی نشده


سلام معصومه جان
اون نظری که میخواستی مخفی باشه اما نشد رو حذف کردم خانومی . نگرانش نباش . بازم بیا پیش ما عزیزم .
از صمیم دلم برات دعا میکنم عزیزم
زن عمو مهین
21 شهریور 92 20:55
فاطمه جااااااااااااااااااااااااااااااااااان عزیززززززز دل زن عمو , امیدووووووووووووووارم همیشه صحیح ووووووووووووووووو سالم باشی و در پناه خداوند مهربوووووووووووووووووون باعث افتخار بابا و مامانت باشییییییییییییی . از الان خیلی دوستتتتتتتتتتتتتتت دارم و از مامان زهرا میخوام بهت بگن برا منم دعا کنییییییییییییییییییییی


سلاااااااااااااااااام زن عمو جون مهربوووووووووووووونم
منم از الان تا همیشه شمارو خیلی دوست دارممممممممممممممم.

خیلی ممنون بابت دعای خیرتون زن عمو جون و دخمل عموی مهربون و خوش قلب من .

اگر لایق باشیممممممم چشم حتما دعا میکنیم هم مامان زهرا هم فاطمه جونی .

بازم پیش ما بیایین خوشحال میشیم خیلییییییی
مامان ثریا
22 شهریور 92 20:31
سلام عزیزم خوبی؟ گل دخملت خوبه؟
راستش همسرم خونه نبود منم رفته بودم پیش مامانم زیاد نمیتونستم بیام نت اونا نت ندارن ... مرسی که به ما سر میزنی عزیزم ..
دیروزم مهمون داشتم, دوست صمیمی دانشگاهم اومده بودم خونمون .
نینیش عید دنیا اومده , اونم دخمل داره وایییییییییی اینقدر شیرین بود . دلم میخواست زودتر نینی منم دنیا بیاد


سلام مامانی بنیتا جون
خیلی ممنون . خوبیم. پس خونه نبودین که اینقدر کم پیدا بودین. دلمون تنگ شده بود براتون.
خدا دخمل خوشگل دوستت رو براش حفظ کنه و یه دخملی خوشگل و ناز و سالم به خودت بده که کیفشو بکنی.
البته دیگه چیزی نمونده مامانیییییی
منم یه دخمل کوچولو که میبینم بیشتر طاقتم تموم میشه و عجله دارم فاطمه جونیم رو ببینم.

بازم پیشمون بیا خاله مهربون
مامان اوا
22 شهریور 92 21:58
سلام مامان فاطمه جون
آوا خوبه , فردا واکسن داره.
چه شعر های قشنگی مرسی که به ما سر میزنی خاله جون


سلام مامانی آوا جون
خدارو شکر که حالتون خوبه. انشاالله با کمترین دردی واکسنشو بزنه آوا جون و خیلی هم بعدش اذیت نشه.
بازم پیش ما بیایین خاله مهربون
مامان آدرینا
23 شهریور 92 0:02
سلام مامانی خانم , چه شعرای قشنگی ایشالا خیلی زود اونارو برای دختر قشنگم فاطمه جونم میخونی.
رفتی سونو روی ماه فاطمه جونم رو دیدی از طرف ما دوتا بوس براش بفرست


سلام مامانی خوب آدرینای خوشگلمون
انشاالله همینطور باشه عزیزم و روزی این شعرارو براش بخونم. ممنون بازم اومدی پیش ما .
چشم حتما . منم روی شما رو میبوسم خاله مهربون.
محتاج دعای شما هستیم خاله جون مهربون
فاطمه مامان الینا جونی
23 شهریور 92 12:49
سلام عزیزم خدارو شکر خیلی خوشحال شدم که فاطمه جونم تحرکش بهتر شده انشاالله که سالمه و به وقتش روی گلشو میبینیم . خیلی مراقب خودت باش خانومی راستی چه شعرهای قشنگی با اجازه منم واسه الینا جونی بر میدارم تا واسش بخونم خوش باشید


سلام مامانی الینا جون
ممنون بازم اومدی پیشمون. انشاالله همینطور باشه عزیزم. چشم عزیزم.
حتما از این شعرا برای دختر گلمون الینا بخون, امیدوارم که دوست داشته باشه الینا جون

بازم پیش ما بیا مامانی مهربون الینا جون
مامان پسرا
23 شهریور 92 13:41
سلام مامانی فاطمه جون!
اول انتخاب اسم زیبای گل دختر رو تبریک می گم. انشاءالله تا آخر عمر زیر سایه صاحب نامش باشه.
منم عاشششششق روزایی بودم که می رفتم سونوگرافی. شنیدن صدای قلب نی نی و دیدنش خییییلی هیجان انگیزه. حسابی کیفشو بکن عزیزم!
انشاءالله سالم و صالح باشه دختر نازتون!


سلام مامانی پسرا
خیلی ممنون از تبریکت خانومی. از دعای خیرت هم ممنونم عزیزم . محتاج دعای شما هستیم.
واقعا همینطوره خیلی هیجان انگیز و زیباست , شنیدن صدای قلبی که درونت داره میتپه.
انشاالله همینطور باشه . آدرس وبلاگتون رو برام نذاشتین حتما دفعه بعد که اومدی آدرستون رو هم برام بزار.
بازم پیش ما بیا خیلی خوشحالم میکنی.

مامان پسرا
23 شهریور 92 13:42
چه جالب!
نظرای شما تأییدی نیست.
من بلد نیستم این جوریش کنم.
اگه فرصت و حالشو داشتین، ممنون میشم یادم بدین.


سلام مامانی پسرا
ممنون به وبلاگ ما سر زدید. آدرس وبلاگتون رو نذاشته بودین تا بیام اونجا براتون توضیح بدم . همینجا توضیح میدم خانومی.
وقتی پستی رو مینویسی برای وبلاگت , زیر همون پست نوشته شده نحوه نظر دهی , در نحوه نظر دهی سه نحوه وجود داره , اونی که نوشته نظرات بدون تایید من نمایش داده شوند رو بزن و بعد مطلبت رو ارسال کن.
اینجوری دیگه نیاز نیست تو تایید کنی بعد نمایش داده بشه .
امیدوارم توضیحم کامل باشه و بتونی استفاده کنی عزیزم.

بازم پیش ما بیا و آدرس وبلاگت رو هم حتما برام بزار تا بهت سر بزنم .
مامان حلما
23 شهریور 92 18:32
....... .
....... .
....... .
...... .
..... .
.... .
... .
.. .
. .
.
.
.
. .
.. .
... .
.... .
..... .
...... .
....... .
....... .
....... .
....... .
....... .
....... .
...... .
..... .
.... .
... .
.. .
. .
.
.
.
. .
.. .
... .
.... .
..... .
...... .
....... .
....... .
....... .
همش واسه فاطمه کوچولو.


سلام مامانی خوب آوا جون
ممنووووووووووووووووووووووووووون از بوساتون خاله جون

آوا جونو از طرف من ببوس

مامان علیرضا(mahtab )
23 شهریور 92 19:42
سلام خوبین انشاالله ؟
چه اشعار زیبا و کاربردی هستن.
ممنون ازتون


سلام مامانی خوب علیرضا جون
چه عجب یادی از ما کردی خانومی؟
زود به زود پیش ما بیا .
شعرهای مربوط به کوچولوها خیلی دوست داشتنی هستن اگر زیبا و به جا سروده بشن.
بازم پیش ما بیاین خاله مهربون
آبجی حنانه
23 شهریور 92 20:01
سلام مامان عزیز ....
خاله ی منم 22 روزه نی نی تو شمکش داره
اگه موافق باشید من تو هردو تا وبلاگم با آدرس های زیر لینکتون کنم ؟
این آدرس وب آبجیمه :
hosnaeshgheabji.niniweblog.com
اینم آدرس وبلاگ جنین کوچمولو
koshmolo.niniweblog.com



سلام آبجی حنانه عزیز
ممنون به وبلاگمون اومدی عزیزم . خوشحال شدم.
امیدوارم که نینی خاله جونتون هم به سلامتی و در پناه خدا و زیر سایه مامانی و باباییش به دنیا بیاد.

میتونی وبلاگ ما رو در هر دو وبلاگتون لینک کنی. منم شما رو جزو لینک دوستانم قرار میدم عزیزم

بازم پیش ما بیا . خوشحالم میکنی .
معصومه
23 شهریور 92 20:16
جای خانوم کوچولو توی دل ماست و جای قدماش روی چشم ماست .
دوسش دارم حسابی , سپردمش به خانوم رقیه .


سلام خاله معصومه جون مهربون
شما هم در دل ما جا داری خاله جون . منم شما رو دوست دارم.
خانوم رقیه خودش حافظ همه نینی های کوچولو باشه.
ممنون عزیزم از لطفت .
آبجی حنانه
23 شهریور 92 20:45
مرسیـــــــــ که اومدین پیشمون .

بازم اونطرفا بیاین خوشحال میشیم.


سلام آبجی حنانه گل و مهربون

خواهش میکنم عزیزم.
چشم بازم میام حتما.
شما هم پیش ما بیا.
معصومه
23 شهریور 92 21:59
مهربونم این نظر لطفته که برای منه ناقابل وقت میذاری و من رو قابل میدونی و برام مینویسی . برای هر کلمه تایپ چند ثانیه صرف میشه که خودش خیلی با ارزشه .
تو این دو سه روزه اگه این نوشتنات برای من نبود چه خصوصی هاش چه عمومی هاش من صددرصد میمردم و دق میکردم . مهربون عزیز من حسابی از این دنیا دلگیرم و برای آدمی توی اندازه های من , اندازه سنی منظورمه , زوده که آماده مرگ باشه که من هستم و دل به مال و ثروت دنیا نبستم و شوهرم رو با کمترین امکانات مالی انتخاب کردم و د ارم باهاش زندگی میکنم که شکر خدا توی این چهارسال با لطف خدا و توکل به خود خدا تونسته چیزهایی زیاد به دست بیاره که در این میان نباید کمک خونواده منو هم نادیده بگیریم که دستشونو میبوسم که با وجود یه کم مخالفتی که داشتن تا حالا پشتمون بودند و من شکر میکنم که خدا رو دارم و خونوادمو دارم.
و با اینکه خانواده شوهرم اندازه ارزنی کمکمون نکردن ولی به بودنشون شکر میکنم و دوسشون دارم مخصوصا مادرشوهرم رو که خانومه , یه بانو به تمام معنا که تا حالا نه دلمو شکسته و نه حرفی ناپخته زده و پدر همسرم که مهربونه و مثل پدر واقعی میمونه و برادرای همسرم رو هم دوست دارم و خواهرشونو بیشتر .

همیشه میگم خدایا این دل رو از من بگیر که حتی جاریمو که اونقدر منو آزار داده نمیتونم نبخشم و دوسش نداشته باشم , شوهرم میگه تو دیوانه ای اما نمیتونم نفرت داشته باشم , عصبانی میشم و حرفمو میزنم , بی گناهیمو ثابت میکنم اما نمیتونم عقده ای باشم.
کاش نمیبخشیدم , کاش نفرت داشتم و دلم از آدما باز نمیشد البته از بعضی هاشون , اما بازم شکر دارم شکر ندارم شکر بعضی وقتا کم میارم مثل ---------تو گل میمونم اما چه کنم این امید هنوز یه کورسویی توی دلم هست و میگم میشه که آدما عوض شن , خدا هست و میشه که من مادر بشم و هزاران میشه های دیگر .

خواهر عزیزم زندگی به من تجربه هایی داده که با میلیاردها نمیشد خرید .
و بچه دار نشدن و بعبارتی نازایی و دکتر به دکتر شدن منه مغرور رو سر جام نشوند و به این نتیجه رسوند که بچه فوکولی دست تو نیست که هروقت خواستی و هرچی خواستی بشه , من هستم این بالاها تو منو نمیبینی و تو از دکتر بچه میخوای برو بگیر ببینم میتونی؟

اینا به من ثابت شده من چهار سال از عمرمو دادم بدون بچه و در حسرتش اما خدایی گیرم اومده که شاید هیچکی نداره , خدایی که شاید زیاد نماز نخونم و سر به هوا باشم اما با خونم عجین شده و دوسش دارم.
و تورو هم خیلی دوست دارم دوست سنگ صبور من.
خدا فاطمه رو بهت ببخشه و مایه سربلندی و آرامشت قرار بده.
سلام منو به بانوی من معصومه برسون.
فاطمه رو ببوس , از راه شکم میبوسمت


سلام معصومه جون مهربون

از اینکه من رو سنگ صبور خودت و دوست خودت میدونی خیلی خیلی ممنونم عزیزم. تو به من لطف داری خیلی زیاد.

خدا خودش صلاح ما آدمهارو بهتر میدونه و گاهی همه دادنها و ندادنها یه امتحانه .
همین بچه ندادن به تو , خودش یه امتحانه که مطمئنم سربلند هم ازش بیرون میای , با ایمانی که من از تو سراغ دارم و اعتقاد راسخت به خدا حتما موفق خواهی شد.

شاید خدا با دریغ داشتن این نعمت از تو همونطور که گفتی نعمت بزرگ نزدیک شدن به خودش رو به تو عطا کرده و تورو جزو بندگان خوب خودش دونسته , که خودتم گفتی تجربه هایی به دست آوردی که هر کسی نمیتونه بهشون برسه.

دل نرم و رئوف داشتن هم خودش نعمت بزرگیه که خدا به هر کسی نمیده . رئوف بودن یه اخلاق استثنائیه که هر کسی نداره.
این کینه ای بودن و نبخشیدن هست که اکثریت آدمها دچار اون هستن و خیلی هم بده , اینکه تو حتی کسی رو که بهت بدی هم کرده نمیتونی نبخشی خیلی کار بزرگیه. اینم نعمتیه که خدا درون تو قرار داده دیگه.

دوست خوبم نا امید و غصه دار نباش که نا امیدی کار شیطونه . ببخش تا بخشیده شوی . بخشیدن اول از همه به خود آدم کمک میکنه و خودت هستی که آرامش پیدا میکنی خانومی .

خدا جای حق نشسته و ناظر بر همه چیزه و از همه داناتره و مطمئنم هر وقت صلاح بدونه یه کوچولوی خوشگل بهت عطا میکنه , وقتی که حتی فکرشم نکنی.

قدر داشته هات رو بدون , قدر خونوادت و همه کسانی که دور و برت هستن و قدر همسرت رو که برای زندگیتون داره تلاش میکنه رو بدون .
دست از تلاش در راه رسیدن به آرزو و هدفت بر ندار و آرامشت رو حفظ کن که برای رسیدن به هدفت خیلی مهم و ضروریه . هرگز هم نا امید از رحمت خداوند نباش .

حتما اگر قابل باشم سلامت رو خواهم رسوند.

من و فاطمه جونی هم تورو خیلی دوست داریم خاله مهربون.

ممنون پیش ما میای . فاطمه جونی هم تورو میبوسه از راه دور خاله جون
معصومه
23 شهریور 92 22:01
توی خط چهارم نظر قبلی آخرای خط چهارم نوشتم برای آدمی توی اندازه های من منظورم از اندازه معیار سنی هست نه جسمی .
و اینکه اون کلمه سنی تلفظ نشه من شیعه هستم ها . عاشق مولایم علی


متوجه منظورت شدم معصومه جان.

خود مولامون علی انشاالله که عنایت ویژه در حقت بکنه خانومی.
مامان سويل و اراز
24 شهریور 92 1:47
سلام ماماني .
خوبي خوشي سلامتي ؟
انشاالله كه همه چي رو به راهه عزيزم . نگران نباش .


سلام مامانی مهربون آراز و سویل جون
انشاالله که همینطوره خانومی. ممنون که اومدی و به ما سر زدی.
بازم پیشمون بیا
فرشته
24 شهریور 92 17:10
سلام مهربون
خوبی عزیزم؟ فاطمه جانم چطوره؟
ببخش دیر اومدم دوستت دارم گل یاس...


سلام فرشته جان عزیزم
خوبی؟
بهتر شدی؟ امیدوارم خوب خوب باشی خانومی.

خواهش میکنم . دلم برات تنگ شده بود , کم پیدا بودی خانومی.

فاطمه جونی هم حالش خوبه . ممنون خاله مهربون که به ما سر زدی.
مامان آوا
24 شهریور 92 21:37
سلام مامانی .
خوبی؟ رفتی سونو دادی ؟اوضاع واحوالت چطوره؟


سلام مامانی مهربون آوا جون

خوبم ممنون . آره دیروز رفتم سونوی سه بعدی . همه چی خوب بود خداروشکر . ممنون که جویای احوال ما بودی خانومی.
خبرش رو به زودی توی وبلاگ میزارم .
بازم پیش ما بیا . آوا کوچولو رو ببوس
مامان آوا
25 شهریور 92 12:39
سلام مامانی .
خوشحالم که فاطمه جونم خوبه .
خدایا هزار مرتبه شکر . بخدا دیشب خوابم نبرد که دیر جواب دادی . کلی برای شما و فاطمه جونم دعا کردم.
خاله جونم منتظرم بیای پیشم دوباره


سلام مامانی مهربون آوا جون
ممنون به فکر ما بودی مهربون . ببخش عزیزم اگر میدونستم اینقدر نگران و بی خواب میشی هر طور بود خبر میدادم بهت. ببخش که بیخبر و نگران موندی.
خیلی رو به راه نبودم و دیر اومدم نت .

ممنون از دعای خیرت عزیزم. من و فاطمه جونی ازت ممنونیم برامون دعا کردی .

چشم حتما در اولین فرصت بازم میام پیشتون
فرشته
25 شهریور 92 14:02
خصوصی


سلام فرشته جان عزیزم. ممنون از یادگاری که گذاشتی . چشم حتما اگر لایق باشم دعا میکنم عزیزم.