فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

5 ماهگیت مبارککککککک دخملی من

سلااااااااااااااااااااااام دخملی 5 ماههههههههههههه و نازنین و خوشگل و خوشمزه مامان و بابا     5 ماهگیت مبارککککککککککککک فدای تو بشم من قربون چشمات و فدای خنده هات بشه مامانیتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت     نمیدونی چقدرررررررررررررررررررررر عاشقتممممممممممممممممممممممم خیلی دوستت دارم فاطمه جونم , خیلیییییییییییییییییییییییی خیلی عاشقتم دخترم , خیلیییییییییییییییییییییییییییی     تو خیلی ماه و ناز و دوست داشتنی هستی برای من , خیلی شیرینی برای من عزیز دلم , مثل عسلللللللللللللللللللل...
13 خرداد 1393
3288 16 48 ادامه مطلب

عکسهای فاطمه جونی , ( فقط به عشق زندایی جوووووووون )

سلاااااااااااام دخملی ناززززززززززززز  و دوست داشششششششششتنی من   چند شب پیش داشتیم میرفتیم خونه مادر جون  ,   و این لباس رو که توی چند تا عکس پایینه برات پوشوندم  ,   این لباس رو زندایی جون , امسال عید  , برات خریییییییییییییییده بود فاطمه جونی ,   خیلی بهت میاد و خوشگلهههههههه نازدونه من ,   فقط شب بود و تاریک  , و توی ماشین این عکسها رو گرفتم , واسه همین خیلی جالب نشد ,   اما به زندایی جون قول دادم که عکسات رو بزارم تا با این لباس شما رو ببینه ,   ...
30 ارديبهشت 1393
5954 18 68 ادامه مطلب

اولین روز پدر بابایی در کنار دخملی

      همسر عزیز و مهربانم ,   بابایی گل و خوش قلب و مهربون  فاطمه جونی  ,   " روز مرد و روز پدر مبارکککککککککککک "         "  شب تولد حضرت علی علیه  السلام  "   "  و دخمل بلا توی بغل بابایی مهربونش که یکی از بهترین باباهای دنیاست  "           تبریک روز پدر از طرف فاطمه جونی به بابایی خوب و مهربونش  :     " ب...
23 ارديبهشت 1393
2039 16 29 ادامه مطلب

دختر زیبا و دلربای من 4 ماهگیت مبارککککککککک

سلاااااااااااااااااااااااااام دخملی خوشگل و نازدونه 4 ماههههههههههههه خودم     عزیز دلم پست  4 ماهگیت رو با تاخیری 5 روزه گذاشتمممممممممممم    خودت دیگه میدونی چراااااااااااااااااااا ؟  گفتن دلیلش دیگه تکرار مکرراته زدن واکسنت  و بیحالیت  و  گریه  و  کمبود وقت  و غیره وغیره ...       عزیز دلم , نازنین دختر من ,  14 اردیبهشت ماه 1393 ,  تو 4 ماهه شدی و از اومدنت در کنار من و بابایی مهربونت 4 ماهه که میگذره , سخت بود اما شیرین بود و شیرین  و پر بود از خاط...
19 ارديبهشت 1393

و اما ادامه ماجرای تولد مامانی دخمل بلا

سلااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممم دخملی خوشگل و شیطون بلای خودموووووووووووووووووون     امروز دوست دارم که اول از همه , از خودت بگم عزیز دل مامان     الهی قربون ناز و اداهات برم که هر روز یه کاری انجام میدی و یه جور جدیدی دلبری میکنی   و من کلا عاششششششششششششق کارهااااااااااااااااااتممممممممممممممم.     تا از خواب بیدار میشی و من رو نگاه میکنی شروع میکنی به خندیدن و لبخند زدن حالا فرقی نمیکنه شب باشه یا روز , الهی قربونت برم که هیچوقت یادم نمیره اولین باری که داشتی نگاهم میکردی و من باهات حرف میزدم...
13 ارديبهشت 1393

اولین تولد مامانی در کنار دخملی

سلاااااااااااااااااااااااااام دخملیییییییییی خوشگل و شیطون بلای مامان   امروز 8 اردیبهشتهههههههههههه   ( روز تولد مامانی شماست )   اول از همه خودم به خودم تبریک میگم  , تولدمممممممم مباااااااااارکککککککککککک ( میبینی اعتماد به نفس رو عزیزکم , مثل مامان همیشه اعتماد به نفس داشته باش )       بعد از اولین سال نو که عید سال 93 بود و تو در کنار من و بابایی بودی , و بعد از اولین روز زن و روز مادری که هفته پیش , من در کنار تو و بابایی مهربون و به عنوان مادر تو گذروندم , امروز هم اولین تولدمه که در کنار تو دخملی خوشگل و نازنینمممم...
8 ارديبهشت 1393
10446 2 22 ادامه مطلب

برگشتن پیش دوست جونی های وبلاگی خودم بعد از حدود 2 ماه

یه سلام ویژه به همه دوستای خوب و مهربون وبلاگی خودم ,       دلم برای همتون تنگ شده دوست جونی های گلم ,       و یه سلام مخصوص هم به دخمل نازنازی و گل خودم , فاطمه جونی خوشگلم , که حدود 2 ماهه وبلاگش رو به روز نکردم و از خاطراتش چیزی ننوشتم , علت اصلی این تاخیر , قطعی ناگهانی نت و بعد از اون هم رفتن من به مسافرتی نسبتا طولانی به تبریز و نبود دسترسی به نت بود .     به زودی و به محض اینکه این دخملی نازنین و گل که هنوز دل دردهاش ادامه داره به من فرصتی بده  , میام و از علت غیبت این چند وقته و خاطرات این ایام براتون مینویسم . ...
4 ارديبهشت 1393

فاطمه جونیم 40 روزگیت مبارککککککک دختر نازنینم

 سلام فاطمه جونی عزیز و دوست داشتنی مامان و بابا  ,  سلام نفس و جیگررررررر مامان و بابا     الهی دورت بگرده مامان , نمیدونی چقدر دوستت دارم عزیزم , وقتی نگاهت میکنم کیف میکنم عزیز دلم , این روزها کولیکت خیلی اذیتت میکنه و بیشتر روز رو وقتی بیدار باشی دل درد داری و گریه و یا بیقراری میکنی  , مامانی فدات بشه , درد و بلات به جونم گل خوش بوی من , و به دلیل همین دردهایی که داری وقتی بیداری خیلی نمتونیم عشق بین هم رد و بدل کنیم ماه من , نمیدونم چرا داروها و شربت هات اثری نداره عزیز دلم , من که توی غذاهام خیلی رعایت میکنم و چند نوع قطره و دارو هم امتحان کردم ولی تو همچنان نفخ زیادی داری و خی...
27 بهمن 1392