آش دندونی و دخملی سه دندونی من
سلاااااااااااااام عشق مامان , دخملی نازنازی و مااااااااااااااااااااه من قربون این نگاه نافذ و گیراتتتتتتتتت بره مامان , خوردنی من الان که دارم این پست رو برات مینویسم , 2 مهرماهه , اما کی تمومش کنم و بزارمش توی وبلاگت , دیگه خدا میدونه بستگی به همکاری شما داره , فعلا که توی بغلم نشستی و با علاقه زل زدی به مانیتور , البته بازیگوشیت همچنان ادامه داره ... , گاهی سرت رو میزاری روی سینم و بهم تکیه میدی که من عاششق این لحظه ام آخه وقتی که میبینم توی آغوش من آرومی , منم آرومم , و البته گاهی هم چشماتو میم...